وقتی به تقویم نگاه می‌کنیم، می‌بینیم ۱شهریور، روزی است که به نام روز بزرگداشت بوعلی سینا است. ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، معروف به ابوعلی سینا، حکیم و فیلسوف مشهور قرن چهارم هجری است که کتاب‌های مهمی در علوم گوناگونی به یادگار گذاشته که اصلی‌ترین آن‌ها در زمینه طب، منطق و فلسفه است. به گونه‌ای که بعد از گذشت این همه سال همچنان به سختی آثاری بهتر از آثار بوعلی می‌توان یافت.


پرسش اساسی این است که اگر امروز ابن‌سینا در میان ما زندگی می‌کرد چه وضعیتی داشت؟ با نیم‌نگاهی به وضعیت اطبای طب‌سنتی و برخورد وزارت بهداشت غرب‌گرا با آن‌ها، به پاسخ این سوال می‌رسیم.


اگر بوعلی در میان ما بود از طرف پزشکان وزارت بهداشت منزوی می‌شد. عطاری او به دلیل طبابت بدون مجوز پلمپ می‌شد و داروهایش به دلیل غیربهداشتی بودن وسط خیابان آتش زده می‌شد، تنها به دلیل این که مطالبی که می‌گفت همخوانی با آموزه‌های بیولوژی کمپبل و سولومون و طب داخلی هاریسون و میکروب‌شناسی جاوتز نداشت کنار گذاشته می‌شد و از طرف افرادی مثل کیانوش جهانپور به دکان‌داری متهم می‌شد.


سپس بوعلی دستگیر می‌شد و به دلیل آن که تحت نظر پزشکی که به زبان انگلیسی مسلط نبود، کسی را ویزیت کرده بود و در آن مجلس حرف از بلغم و سودا رفته بود، به حبس و پرداخت جریمه نقدی محکوم می‌شد.


احتمالا در سایت وزارت بهداشت هم نوشته می‌شد شخصی به نام بوعلی سینا با لقب شیخ‌الرئیس بدون مدرک دانشگاه علوم پزشکی و حتی گذراندن یک واحد دانشگاهی، ادعای طبابت کرده و متاسفانه با سوار شدن بر جهل مردم به فعالیت‌های طبی و درمانی پرداخته است و نسخه‌های غلط و غیرعلمی که در آزمایشگاه‌ها و لابراتورها مورد تایید قرار نگرفته را منتشر کرده است.


نام‌برده اثری به نام قانون فی الطب نوشته که بنابر ادعای خودش خواسته طب را به شکل قانون در بیاورد که البته با اقدام سریع دکتر‌های ذی‌ربط تمامی این کتب جمع شده و از انتشار شبه علم جلوگیری به عمل آمد.


مینو محرز نیز شب گذشته در برنامه خندوانه اشاره کرد که بیماری داشتم که با مصرف وایتکس رقیق، آبلیمو و دود عنبرنسارا که از نسخه‌های همین آقا بود مراجعه کرد که باعث خنده حضار و ریسه رفتن رامبد جوان شد.


روز پزشک به نام بزرگداشت همین بوعلی سینایی است که عمامه به سر دارد و لباس سفید پزشکی ندارد، زبان عربی و فارسی می‌داند و با انگلیسی آشنا نیست، کل‌‌نگر است و با پروتئین و ویتامین و کربوهیدرات آشنایی ندارد، بوعلی هیچ صنمی با پزشکی غربی و پزشکان ندارد و روز ۱ شهریور فقط مصادره به مطلوبی است از طرف افرادی که یک مرتبه هم قانون را نخوانده، آن را قبول ندارند و از هر فرصتی برای تخریب آن و انزوای مروجینش استفاده می‌کنند.

موافقین ۱۴ مخالفین ۶

می‌بینیم که خداوند حکیم، خود نیز همین قانون و ناموس را رعایت فرموده است. در روزگار بعثت حضرت موسای کلیم، که علم سحر و فنون ساحری و جادوگری در مصر رواج داشت، خداوند موسی را با معجزه‌ای برانگیخت که در آن باطل السحر بود و این رعایت اصل زمان است و اهمیت دادن به آن. سپس خداوند عیسای مسیح را عینا با همان معجزه برنینگیخت، بلکه چون در آن زمان - در محیط بعثت عیسی۔ طب یونانی و درمان امراض رواج داشت، و فرهنگی غالب فرهنگ پزشکی بود، مسیح را با دم عیسوی فرستاد تا بیماران بی‌علاج را شفا دهد و مردگان را زنده کند. این نیز تطابق با زمان است و رعایت معیارزمانی. به هنگام ظهور پیامبر اعظم ما جهان دگرگون شده بود، و در محیط جزیره عربی، چیزی که آن روز رواج داشت و جز عنصر زمانی آن روزگار بود، سخن و بلاغت بود و قدرت تعبیر و ادای احساس. در این هنگامه، پیامبر«ص» با معجزه «کلام» انگیخته شد، و بعثت، قرآنی گشت. این است روش خدایی. خلفای خدا نیز چنین بودند. امام خداپرستان عالم، امیرالمؤمنین علی(ع) اعلام کرد: فرزندان خود را مجبور نکنید تا به آداب وروش خود شما عمل کنند، زیرا آنان برای دوره‌ای آفریده شده اند غیر از دوره شما.

این «غیریت زمانی» را که امام در فاصله میان پدر و فرزند می پذیرد و بدان ندا میدهد و آن را به صورت «اصل تعلیم» پیریزی می‌کند، برای برخی از ما، در میان صد نسل هم مطرح نیست.

چند خطی از کتاب ادبیات و تعهد در اسلام، اثر مرحوم علامه حکیمی

+آیت‌الله جوادی آملی گفت: امروز اگر پیامبری مبعوث شود، معجزه او سینما است.

موافقین ۱۰ مخالفین ۰

نامه کوتاه اما پرحرف علامه حکیمی در امتناع از دریافت جایزه جشنواره فارابی در سال ۸۸


«باسمه ‌الحکیم

اطلاع یافتم که به عنوان یکی از برگزیدگان جشنواره فارابی انتخاب شده‌ام. ضمن سپاسگزاری از اظهار لطف داوران، به استحضار می‌رساند که اینجانب در جشنواره‌ها حضور نمی‌یابد. در جشنواره اخیر نیز حضور نیافته و جایزه‌ای دریافت نکرده است.

همان‌گونه که پیش‌تر هم یادآور شده‌ام، بار دیگر تاکید می‌کنم که تا هنگامی که در جامعه ما فقر و محرومیت مرئی ونامرئی بیداد می‌کند، برگزاری چنین جشنواره‌هایی، از نظر اینجانب در اولویت نیست.

در این جشنواره از فاضلان و استادانی، به نام خدمت ۵۰ ساله به علوم انسانی تجلیل شده است. پرسش این است آیا این علوم برای ثبت در کتاب‌ها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان است در واقعیت خارجی و عینیت؟ نصاب مقام انسان در معیشت و زندگی به منظور رشد متعالی، رسیدن به اقامه «قسط قرآنی» در حیات اقتصادی است (لیقوم الناس بالقسط) و برخوردار بودن انسان‌ها از حیثیت و کرامت و آزادی در حیات اجتماعی و سیاسی (ولقد کرمنا بنی آدم).

آری، باید بکوشیم تا جامعه ما چنان نباشد که درباره‌اش بتوان گفت: «از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچه‌ها سرگردان است و دومی در کتاب‌ها!»

دیروز خبر رسید علامه محمدرضا حکیمی، فوت کردند.

موافقین ۱۴ مخالفین ۰
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

آتش بدون دود نمی‌شود، جوان بدون گناه.

احساس می‌کنم اشتباه کردم؛ چندین سالی که وبلاگ نوشتم اصلا متقن نبودم. چندین بار وبلاگ را بالا و پایین می‌کنم، مطالب زیادی نوشته‌ام که زشت بودن یا اشتباه بودن‌شان را الآن می‌فهمم. دائم ویرایش می‌کنم و تغییر می‌دهم، چند روز پیش پستی نوشتم ولی منتشر نکردم که در آن‌ به حرف‌هایی اشاره می‌کردم که با حرف‌های دیگرم تناقض داشت.

عامل اصلی این اتفاق، حرف زدن درباره چیزهایی بود که به قدر کافی درباره‌شان تحقیق نکرده بودم و به مقدار کافی با انسان‌ها ارتباط نداشتم که زشتی‌ برخی صحبت‌ها را درک کنم. این هشتصد و هفتاد و ششمین پست وبلاگ است، اما فقط 136 پست را می‌‌توانید ببینید. تازه در همین‌ها هم پاسخ‌‌هایی که به نظرات می‌دهم، چیزهایی جگرسوز می‌یابم.

هر چه بوده تمام شده، منطق خواندن، دقیق شدن، اندکی تربیت شدن و فهم معرفت‌شناسی فلسفی کمک کرد بهتر بنویسم، همه این‌ها را هم که نمی‌توانستم روز اول به دست بیاورم.

از این رشته به آن رشته هم زیاد شیرجه رفته‌ام، ولی عمق مطالب از بس کم بوده که هر دفعه با سر خونی از جا بلند شده‌ام، شاید مطالب را چند دسته کردم، خوشمزه‌هایش را یک کتاب کردم، تحقیق عمیقی روی مطالب تخصصی کردم و تکمیل کردم و آن‌ها را هم یکی‌یکی مقاله و کتاب کردم، من می‌نویسم تا بمانم و فایده‌ای برسانم، اگر به قصد من می‌نویسم تا حال کنم یا فقط آرامش بیابم می‌نوشتم، قطعا این هدف محقق شده بود و دردی نداشتم ونمی‌ترسیدم که حرفی زده باشم که باعث گمراهی کسی شده باشد. من نمی‌توانستم بیخیال حرکت کردن شوم، هیچ وقت ماشین پارک شده تصادف نمی‌کند، کسی که اشتباهی نکند، حرکتی هم نکرده.

خواهش می‌کنم درباره خودم و وبلاگم نظر بدهید، ناشناس را باز گذاشته‌ام، چیزهایی را بهم بگویید که شاید الآن متوجهش نیستم تا شاید متوجه شوم، کمک کنید مثبت و منفی‌ام را بهتر درک کنم.

موافقین ۱۴ مخالفین ۱

جنگ سوریه سرمایه‌های عظیمی را برای انقلاب اسلامی در منطقه ایجاد کرد که یکی از این سرمایه‌ها لشکر عزیز فاطمیون بود و انقلاب اسلامی را نه یک جغرافیا بلکه به مثابه ایدئولوژی می‌دانستند و پا به رکاب ایستاده بودند.

بر کسی پوشیده نیست که اشرف غنی به شدت وابسته به آمریکا است، تاجایی که در اوج روزهای ابتدایی حمله طالبان به افغانستان به آمریکا سفر می‌کند و اتفاقاتی که در این سفر رخ می‌دهد که قابل تامل است.

طالبان نیز با مرگ رهبر اسبق خود، یک فرد نزدیک به ایران مدیریتش را دست گرفت، اما مدتی بعد ترور شد و حالا رهبری طالبان به دست جریان آمریکایی افتاده و کسی جرات مخالفت با سیاست‌های آمریکا در طالب را ندارد.

با این دو لبه قیچی، برآورد می‌شد تا با یک برنامه‌ریزی، جنگ نیابتی پیش از موعد رقم بخورد و فاطمیون به صورت حماسی به میدان بیاید و سناریوی حزب الله را دوباره پیاده کنند تا از این طریق فاطمیون را ذبح کنند.

جمهوری اسلامی نیز با هوشیاری هنوز در حال برآورد اوضاع است تا نسبت به این بازی پیچیده برنامه داشته باشد. گذر زمان در افغانستان به نفع ماست اما فعلا زمین بازی افغانستان نخواهد بود و محکوم به شکست می‌شویم. رصد اطلاعاتی شرط اول ورود به نبرد است.

موافقین ۷ مخالفین ۲
قبلا پستی با عنوان ۱۸ ساعت می‌تونی؟ نوشته بودم. شاید از خودتان بپرسید که خب مگر این فرج‌نژاد چه آدمی است که این همه یادش می‌کنی و ازش می‌نویسی؟
باید بگویم غم از دست دادن این شخص مثل غم رحلت ننه‌جون نیست، غمی است از جنس رحلت امام خمینی و شهادت سید الشهدا، گاهی از مرگ آدم‌ها فقط به دلیل قرابت و عُلقه قلبی‌ای که با آن‌ها داریم ناراحت می‌شویم، گاهی هم به این دلیل که شخص مهم و تاثیرگذاری که در راه مکتب فداکاری کرده است از دست می‌رود ناراحت می‌شویم.
مگر ما چه رفاقتی با حاج قاسم سلیمانی داشتیم؟ از نزدیک هم او را ندیده بودیم و تنها اسمی ازش شنیده بودیم، اما وقتی که آن نیمه‌شب از میان آتش آمریکایی‌ها به آسمان صعود کرد، همه‌مان و حتی آن‌هایی که قرابتی با مکتب هم نداشتند متاثر شدند و خواستار #انتقام_سخت شدند و این به دلیل فداکاری او برای مکتب و حتی کشور بود.
استاد فرج‌نژاد باسوادترین و مُلّاترین آدمی بود که در زندگی دیده بودم، آدمی که خلاصه کردنش در متخصص صهیونیسم‌شناسی ظلم در حق او بود، صدها رشته را مطالعه کرده بود و در خانه‌اش فقط چندین گونی دست‌نوشته پیدا شد، این آدم مثل فرشی که برای امام‌زاده وقف می‌شود، وقف اسلام شده بود و تمام عمرش را برای مکتب گذاشته بود، اندکی منیت‌ نداشت.
یک‌بار که با در مسجد آقابقال کلاسی با او داشتیم، بعد از اتمام بیرون آمدیم و حاج آقای رفیعی، منبری معروف را دیدیم که آمده بود چیزی از استاد بگیرد، بعد هم شروع کردیم به پیاده رفتن و برای این که برای بچه‌ها وقت بگذارد موتور فکسنی‌ را دستش گرفت و مسافت طولانی را راه می‌رفت و با بچه‌ها صحبت می‌کرد.
نمی‌دانم خودش روزی چند ساعت وقت می‌گذاشت، ولی می‌دانم شهید آوینی که انگشت کوچکۀ فرج‌نژاد در علم می‌شود، روزی ۲۰ ساعت وقت می‌گذاشت و فرج‌نژاد توصیه می‌کرد اگر راه علم را انتخاب کردید باید روزی ۱۵ ساعت وقت بگذارید و بیخیال تعطیلات شوید.
این صوت یک دقیقه‌ای و نیمه را با صدایش گوش کنید که هم برای دانشگاهی و هم برای حوزوی جماعت است که دنبال وقف شدگی علمی است.
موافقین ۵ مخالفین ۰