سکوت

مرغ سحر ناله کن
خیلی وقت است این فرم خاک می‌خورد، از همان وقتی که دیگر وبلاگ برتر و قالب جدید نداشتیم، شاید از قبل‌ترها وبلاگ را کسی دوست نداشت، تصویر بر متن و شهوت بر عقل پیروز شده بود، سطح بر عمق پیشی گرفته بود، آدمی هی می‌گوید کاش هر جایی بودم غیر از الآن، وقتی بچه است می‌گوید کاش بزرگ شوم تا صبح بیدار باشم، وقتی بزرگ می‌شود می‌گوید چه خوب بود که بچه بودم و شب‌ها زود می‌خوابیدم، خلاصه همیشه مرغ همسایه تمساح آب شیرین است، همانقدر خوشگل و گوگولی و سبز، شاید مثال خوبی نباشد، می‌دانم، خب تو هم می‌دانی اینجا را کسی نمی‌خواند که بخواهیم از مثال‌های بهتر استفاده کنیم، برای همین مسخره‌ترینش را می‌نویسم، به هر حال اهمیتی هم ندارد من چقدر اینجا روده‌درازی کنم، اصلا شماره‌ام را می‌گذارم زنگ بزن 0939733882، من که هیچ وقت گوشی بر نمی‌دارم، چون خوابم بیشتر و نمی‌بینم، خودت خسته می‌شوی از اینکه جمله‌ای بهم بگویی، معمولا افراد بهم نمی‌گویند ولی در ذهنشان هست که گیر عجب آدم ناارتباطی افتاده‌ایم که هیچ جوره نمی‌شود باهاش ارتباط گرفت، چرا، می‌شود، بهم پیام بده، می‌خوانم زودتر جواب می‌دهم، حالا به دور از تمام این حرف‌ها، باز هم، من وبلاگ را و سایت را و متن را ترجیح می‌دهم و اگر پیامی بهم بدهی می‌خوانم، همیشه می‌خواندم، اصلا عشق می‌کنم آن بالا نوشته باشد «1 نظر جدید»، این لذتش از 60 تا دایرکت گرفتن در توییتر و 100 تا نوتیفیکشن اینستاگرام بیشتر است، انگار کراک در این جمله ریخته‌اند، جوری دوپامینم به سقف می‌چسبد که تا دو هفته نئشه هستم هستم، ولی وقتی خمار می‌شوم زن و بچه‌ام را با کمربند کتک می‌زنم، پس حواست باشد، وقتی نظر دادی و از این فرم استفاده کردی، باید مدام بهم نظر برسانی و الا این طفلکی‌ها آسیب می‌بینند، من را نئشه نگه دارید، شاید یکروز اینجا را هم بستم و رفتم سر چهار راهی، پشت شیشه راننده‌ها زدم و گفتم شیشه را بکشند پایین، بعد آن وقت روی برگه آ 5 هر روز پست‌هایم را می‌نویسم و چاپ می‌کنم و می‌ریزم توی ماشین و فرار می‌کنم، بالاخره یکی می‌خواند، شیفت شب هم شیشه‌ها را پاک می‌کنم پول چاپ و کاغذش دربیاید، سد معبر شهرداری می‌خواهد چه غلطی کند؟ کتکم بزند؟ به جهنم، من یک ماجرای دیگر برای نوشتن در وبلاگم دارم، حتی اگر دستم را شکسته باشند، با پایم می‌نویسم و اگر پاهایم را شکسته باشند با دماغم می‌نویسم و اگر دماغم را شکسته باشند، پسر چه دیه‌ای ازشان بگیرم، کاش فک و دماغم را با هم شکسته باشد، شنیدم دیه فک خیلی خوب است، بعدش به قدری پول دارم که ده نفر استخدام می‌کنم روزانه برایم بنویسند و سه تا هم قلچماق و یک وکیل استخدام می‌کنم کمر ضارب را بشکنند و تهش باز چون طب سنتی کار کرده‌ام سریع استخوان‌هایم را ترمیم می‌کنم، وای اگر پلاتین بخواهد چه، بیخیال، یک پیام بده، اما چرت نگو، اعصابم خرد شود باز می‌روم سراغ زن و بچه‌ام.

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.