چالش 10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدهم
دیشب به یکی از آن حالتهای بحرانی وجودی دچار شدم. چشمهایم را از سرم کندم و بردم بالا و از دید یک پرنده زندگیام را نگاه کردم. شخصی از جایش بلند میشود، نماز میخواند، کتاب میخواند، مینویسد، میخوابد، بازی میکند، کار میکند، میخورد، خرید میکند، میخوابد و دوباره فردا از نو این کارها را تکرار میکند.
فکر کردم زندگی چه قدر پوچ است. زندگی مشتکل از مجموعۀ کارهای تکراری و روتین روزانه است. از صبح که آگاهی خودمان را بعد از خواب به دست میآوریم، استرسها و دلهرهها شروع میشوند، اگر دردهایی در بدن داشته باشیم مثلا گوش دردی که من الآن دارم، به کار میافتند. این همه درد میکشیم و استرس داریم و حرص زندگی و پول و تحصیل و سلامتی و.. را میخوریم تا این که یک روز میمیریم و از یادها فراموش میشویم.
با این حساب صادق هدایت و ارنست همینگوی عاقلهایی بودند در میان ما. فرآیند مرگ را تسریع کردند و خودشان تصمیم گرفتند چه روزی به زندگیشان پایان بدهند. قدرتمند و با شهامت خودشان را کشتند و مرگ را قبول کردند.
این استدلال خیلی درست است. زندگی واقعا پوچ و خسته کننده است. در فضایی که خدا نباشد و تفسیر درستی از مرگ نداشته باشیم کار درست را دارند انسانهای خودکُشته میکنند. با فنا و نابودی خودمان به یک آرامش ابدی میرسیم و در یک لحظه مثل یک خواب به تمام سختیهایمان پایان میدهیم.
اما چون خدا هست و اعتقادی به نام معاد در اصول دین داریم زندگی اصلا پوچ و بیهوده نیست. کارهای روتین و تکراری معنا مییابند و این معنا را مرگ به زندگی میدهد. مرگ را اگر پلک زدنی بدانیم، که در یک لحظه از دنیا به برزخ منتقل میشویم. دیگر هیچ کار کوچکی بیهوده نیست و حتی بیشتر از یک بی نهایت ارزش دارد. هر یک کار کوچکی در ارتباط با ابدیت خالدی که پیش رو داریم بی نهایت ارزش دارد. لحظاتی که فقط یک بار زندگی میشوند و زمینۀ ادامۀ زندگی در برزخ و قیامت را فراهم میکنند.
به خاطر اهمیت و ارزش مرگ است که در قرآن آن قدر روی آن صحبت شده. و در احادیث توصیه شده به قبرستان بروید، مُرده را غسل بدهید و طوری نماز بخوانید که انگار آخرین نماز عمرتان را میخوانید.
یاد مرگ فوایدی دارد. باعث میشود به شدت روی هر لحظهمان مراقبت کنیم، میترسیم از این که گناهی مرتکب شویم، اگر سختی در دنیا ببینیم با خودمان میگوییم میگذرد و أجلمان میرسد و راحت میشویم، روی خیلی از مسائل پیش پا افتادۀ دنیوی مانور نمیدهیم و خودمان را خسته نمیکنیم، وسواس کمتری به خرج میدهیم.
این نوع زندگی کردن، که هر لحظه به یاد مرگ باشیم و هر فعلی که بخواهیم انجام بدهیم آن را با مرگ تطبیق بدهیم را "زندگی مرگبار" مینامیم. این که من این متن را طوری بنویسم که برای بعد از مرگم بماند، در ابدیت من تاثیری داشته باشد، سعی کنم مخلصانه باشد و فایدهای به بقیه برساند، تمام اینها حاصل تفکر زندگی مرگبار است.
دیشب فهمیدم سردار سلگی شهید شده است و بعدترش فهمیدم یکی از آشنایان که با هم مینشستیم و چایی میخوردیم و میخندیدم بعد از دو هفته درد کشیدن روی تخت بیمارستان جان داده است. دو اتفاق پیش آمده باعث شد شدیدا نگاهم به زندگی تغییر کند، بترسم از این که هنوز کلی نماز و روزۀ قضا دارم، کتابهای زیادی امانت گرفتهام و هنوز هیچ کاری نکرده و آمادۀ مرگ نیستم.
بالاخره، من، تو و تمام وبلاگ نویسهای بیان یک روز میمیرند، یک روزی که شاید اصلا فکرش را نمیکنیم و روز آخر از خودمان باید بپرسیم، آیا واقعا زندگی کردیم؟
به هر جهت تصمیم گرفتیم یک چالش وبلاگی را شروع کنیم، به این اسم که:
«10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدهم»
در یک پُست به همین اسم 10 کاری که حتما میخواهید قبل از مرگتان انجام بدهید را بنویسید و در آخر پست حداقل 5 نفر از دوستانتان را به این چالش دعوت کنید.
بعد از نوشتن پست، لینکش را بفرستید تا انتهای همین پست درج شود. بعد از اتمام چالش که تا 1 اردیبهشت است. یک آمار بگیریم که خلق الله چه چیزهایی میخواهند قبل از مرگشان انجام بدهند.
از آقای سر به هوا، رضا :)(من نمیدونم باید یه جا بفرستی)، رفیقِ نیمه راه، نقل بلاگ، دکتر صفایی نژاد، حامد و فانوسش، میرزا مهدی، نا دم، فیشنگار، هنرنامه(محمد حسین)، امیر+، بخاری، امید شمس آذر، من مبهم، دختر بی بی، ///ه امیری، علیرضا گلرنگیان، پرنیان، نبات خدا، سبو، رئوف، سمیرا شیری، آقای مهربان و سنین +رفقایی که اسمشان یادم نمیآمد، دعوت میکنم در این چالش شرکت کنند.
شرکت کنندگان:
2. محمد حسین
3. نبات خدا
4. آقای امید شمس آذر
6. آقا محمد نقل بلاگ
7. خودم :/
8. گلشید
9. آرام :)
10. فتل فتلیان
11. تنبور
12. سُولْوِیْگ
13. حسین
14. BLUE PRINCESS
15. ماجده
16. امیر+
17. حسین
18. رئوف
19. Dark Angel
20. نادم
21. آدینه
22. marya.m
23. یا زهرا
24. رهام Geramiha
26. Kimia Kvn
27. ح جیمی
28. بنده خدا
29. شارمین امیریان
30. محسن رحمانی
31. هیوا جعفری
32. آناهیتا. ب
33. حامد
34. شیفته گونه
35. حسین...
36. ramtin
38. غریبه آشنا A
39. علیرضا
40. در حوالی اریحا
41. مشکات
42. فاطمه م__
43. فرشتۀ روی زمین (حالا این طور نیستش که بقیه فرشته نباشنا)
44. محبوبه شب
45. بی نام
46. دلآشفت
47. میم إبن کاف
48. بخاری
49. میرزا مهدی
51. دکتر صفائی نژاد
- ۹۹/۰۱/۱۶
فضا خیلی سوت و کوره...
واقعا یادآوری مرگ به این سبک و سیاق به آدم انگیزه میده...
این چند روز دارم همش راجع به معاد میخونم و اتفاقات قیامت و همش ناراحتم که وای بر من قراره چیکار کنم...
یعنی خدا به اندازه کافی وقت برای جبران میده!؟