سکوت

مرغ سحر ناله کن

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

از همۀ شما یک خواهش دارم، همین الآن وارد آخرین چَتی که با نزدیک‌ترین دوست‌تان داشته‌اید بشوید و نگاهی به اطلاعاتی که ردّ و بدل کرده‌اید بیندازید. این کلمات چقدر ضروری بوده‌اند؟ چقدر شما را به اهدافی که در زندگی دارید نزدیک کرده‌اند؟ چقدر تأثیر خوب روی شما گذاشته‌اند؟ آیا شما را به هدفمندی نزدیک کرده‌اند یا به لغو و شوخی؟ به طور کلّ در صحبت‌هایتان با نزدیک‌ترین دوست‌تان چیزی به نام رشد شما و او وجود دارد یا نه؟

پاسخ دادن به این سؤال‌ها می‌تواند شما را به ارزیابی کلی برساند که آیا این فرد ارزش دوستی دارد یا نه؟

اگر انسان تنها بماند بهتر از آن است که با آدم نا‌مناسبی دوست باشد. گاهی اوقات هیچ کس واقعا این قدر توان ندارد که هم قدمت شود. کیسه شنی می‌شود که به بالون زندگی‌ات چسبیده و گند می‌زند به اوج گرفتن‌هایت، تو هم با این که می‌دانی مانع است دائم نگاهش می‌کنی و فکر می‌کنی کی بشود از شرّش خلاص شوی.

  • جواد انبارداران

با دید واقع گرایانه نگاه کنیم. هیچ کودوممون یارِ امام زمان نیستیم، یقینِ آن چنانی که نداریم هیچ، صرفا برای تسکین دلِ خودمون یه عکسی هم روز جمعه به اشتراک میزاریم و با معنویات، خیلی خودخواهانه می‌خواییم حال خودمون رو فقط خوب کنیم.

ما آدم‌ها در گذشته دونه دونه ائمه رو با بی لیاقتی‌مون کُشتیم، آزار رسوندیم و تنهاشون گذاشتیم، حالا هم داریم همون کار رو می‌کنیم، برنامه همونه ولی زمان و روش عوض شده.

امام هادی و حسن عسکری هر دوتاشون توی زندان بودند و شیعیان بهشون دسترسی نداشتند، الآن هم به همون شکله، ما به امام زمان دسترسی نداریم، تفاوتش فقط اینه که اون‌ها میدونستند امام‌شون کودوم شهره و کجاست ولی ما نمی‌دونیم.

دسترسی هم اگر پیدا کنیم، دو روز جوگیرانه خوب می‌شیم، بعدش باز کم میاریم و امام رو تنها می‌زاریم و می‌ریم سراغ کار خودمون.

***

میگن یک بار شهید مدنی توی کوفه بعد از نماز شدیدا گریه‌اش می‌گیره و صداش توی مسجد می‌پیچه. یکی از نزدیکانشون به خودش جرأت میده و ازش میپرسه که: آقا چی شده این طوری گریه می‌کنید؟

شهید مدنی هم یک نگاهی با چشمای سرخش می‌کنه و میگه: امام زمان رو دیدم، حضرت گفت به شیعیان ما نگاه کن که چطور بعد از نماز، سریع دنبال کارهای خودشون می‌رن و برای ظهور و فرج ما دعا نمی‌کنند.

  • جواد انبارداران