چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۰۰ ب.ظ
پاسخ:
سلام، پس شما هم از خیل این بزرگوارانی هستید که گاهی منفی میدهند ولی اصل نظام وبلاگی را تحمل میکنند.
ممنونم از لطفتون، هر کسی را بهر کاری ساختهاند، من اگر رک و صریح آفریده شدم، بگذار همین طور باشم و سعی نکنیم همه مردم را یک طور قالب بزنیم، من عذر میخوام اگر گاهی حال بههم زن، لجدرآور و حتی مغرور جلوه میکنم، نمیخواهم این طور باشم و هر وقت کسی به مدل من(یعنی ذاتیات نه چیزهایی که میتونم تغییرش بدم) اعتراض میکند او را به صندوق انتقاد و پیشنهاد خدا ارجاع میدهم که من رو این طور آفرید.
ممنونم تحملم میکنید، هم شما و هم دیگرانی که با شما هم نظر هستند.
پاسخ:
از ابتدای این مسیر وبلاگنویسی اشتباهات زیادی مرتکب شدم، جاهایی اظهار نظر کردم که تخصص نداشتم، مطالبی گفتم که دقیق نبودند، مطالبی نوشتم که فقط پست پر کردن بودند و هدف و انسجام صحیحی نداشتند، حتی در ارتباط با افراد در نظرات خیلی از مسائل رو متوجه نمیشدم و شاید باعث ناراحتی دیگران میشدم در حالی که درکی از آنها نداشتم.
چند وقت پیش پستهایی در نقد خودم نوشتم ولی بیخیال انتشارشان شدم، در بررسی مطالب گذشته وبلاگ به حرفهایی از خودم رسیدم که حرفهای دیگر را نقض میکرد و بیثباتی رو نشون میداد.
خب شما اگر از مدتها قبل وبلاگ را خوانده باشید، قطعا با این پستها و با آن ارتباطات ناقص نظرات برخورد کردهاید، بسیاری از مطالب گذشته لج خود من هم در میآورد و نمیدانم واقعا با چه استدلالی آنها را نوشتهام، پس قطعا شما و خیلی از افراد را صاحب حق میدانم که از برخی مطالب قدیمیتر انتقاد کنید، مطالبی که اگر برگردید الان پیدایشان نکنید و عدم نمایششان زدهام و وجود برخی پاسخ نظرها زجرکشم میکنند.
احتمالا جز کسانی بودم که نامه به امام رو مهر کردن
دعوت نامه میفرستادم
بعد ولی مثل سلیمان یه گوشه مینشستم و میگفتم جنگیدن قبل از اومدن امام مکروهه. بعد اونقدر لفتش میدادم و خودم رو گول میزدم که کربلا بیاد و بگذره. بعد میشدم مثل توابین. گریه و زاری و توبه. ولی حتی موقع قیام توابین هم یه بهونهای پیدا میکردم و همراهشون نمیشدم.
😶😶😶