سکوت

مرغ سحر ناله کن

۸ مطلب با موضوع «رسانه‌» ثبت شده است

آیا می‌دانستید همان توییتریِ حزب‌اللهی که چندی پیش درباره حقوق نجومی استاندار سیستان و بلوچستان توییت زد، خودش برای هر توییت بین ۱۵ الی ۲۰ میلیون‌ تومان پول می‌گیرد و با کمک ربات‌های بسیاری توییت‌هایش دیده می‌شود؟

آیا می‌دانستید قیمت پایه توییت‌ها از ۵ میلیون شروع می‌شود؟

آیا می‌دانستید بسیاری از این اشخاص به ظاهر بامزه اسرائیلی و عربستانی و متصل به سرویس‌های جاسوسی هستند که به زبان فارسی توییت می‌زنند؟

  • ترومازادۀ فرهنگی

شبکه‌های اجتماعی از لحاظ هویت بخشی شمشیری دو لبه هستند، شمشیری که همه می‌دانند دو لبهٔ تیز دارد، ولی جمیعا عادت دارند از طرفی که به سمت خودشان است خود و خودی را زخمی کنند!

در قدیم، رسانه‌‌ها از نظر دسترسی محدودتر بود و افراد کم‌تری می‌توانستند پیامی را منتقل کنند. در رسانه منبر، فقط یک نفر که روحانی مسجد بود می‌توانست صحبت کند و از حیث تعاملی هم کسی نمی‌توانست وسط حرف زدن یا در فضای عمومی نظری روی حرف‌هایش بدهد. افراد پس از اتمام سخنرانی شخصا می‌توانستند با روحانی صحبت کنند یا اگر خیلی کله‌شان داغ بود وسط سخنرانی می‌توانستند بپرند و با صدای بلند اعتراضی بکنند! کتاب و روزنامه هم چنین وضع محدودی داشتند.

اما شبکه‌های اجتماعی از لحاظ دسترسی طوری هستند که همه می‌توانند رسانه شوند و از نظر تعامل همه می‌توانند نظر بدهند و تعامل کنند، برای همین مسئولین کشوری و لشکری که قبلا افراد حتی نمی‌توانستند از نزدیک ملاقاتی با او داشته باشند، الآن در خانه بلافاصله پس از نوشتن توییتی، افراد می‌توانند از خجالتش در بیایند یا موجبات دستمال‌کشی آنی را فراهم کنند!

این شمشیر می‌تواند باعث رشد شود، این که همه بتوانند تعامل کنند و رسانه باشند به شرط این که هرکس حد و حدودش را بداند خیلی خوب است، با انتقاد دیگران و گرفتن بازخورد می‌توانیم در این فضا رشد کنیم و حرف خوب دقیق علمی را به گوش دیگران برسانیم، اما جمیعا ما با لبه تیز سمت خودمان عادت به خودزنی داریم.

با نظر دادن در هر زمینه‌ای که تخصص نداریم و با این استدلال که دهان داریم پس مجبوریم حرف بزنیم همه‌مان رسانه شده‌ایم، کوچک و بزرگ را در تعامل‌ها رنده می‌کنیم، خودمان را مرکز عالم و ادراک تصور می‌کنیم و در هر زمینه‌ای رسانه می‌شویم، این است که شبکه‌های اجتماعی به محلی برای خودمهم‌پنداری دروغین و هویت‌بخشی جعلی تبدیل می‌شود، ان‌شاء‌الله که من هم حد و حدود خودم را بدانم، خودم را استثنا ندانم و تصور نکنم که با قابلیت حرف زدن و تعامل تبدیل به انسان مهمی شده‌ام.

  • ۸ نظر
  • ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۴۲
  • ترومازادۀ فرهنگی

انسان‌ها در مواجه با شبکه‌های اجتماعی توهم مهم بودن پیدا می‌کنند. ساختار شبکه‌های اجتماعی این امکان را به تمام افراد می‌دهد که گوینده باشند.

در گذشته، رسانه‌هایی که به افراد اجازه حرف زدن می‌داد تلویزیون، رادیو، مطبوعات، کتاب، مقاله و منبر بود که عده محدودی با گزینش، رابطه، استعداد یا به هر وسیله دیگری، توانایی دستیابی به آن‌ها را داشتند، مهم این بود که فقط آدم‌های معدودی امکان صحبت کردن برایشان مهیا بود.

اینترنت در ایران فقط یک دوره فضای نخبگانی به خود دید و آن زمانی بود که رسانه متنی وبلاگ در ایران پا گرفت، هر چند در آن فضا، افرادی مثل زهرا اچ بی، محتوای غنی و مفیدی نداشتند و صرفا به دلیل اولین بودن و شهرت، سرزبان‌ها آمدند، اما از آن طرف، امید حسینی آهستان و بسیاری از وبلاگ‌های وجود داشتند که چون فضا صرفا متنی بود و متن نزدیک‌تر به تفکر و اندیشه است، کسی بیشتر دیده می‌شد که محتوای ارزشمندتری تولید می‌کرد.


اما امروزه ساختارهای تمام شبکه‌های اجتماعی از جمله اینستاگرام، توییتر و تلگرام به نحوی چیده شده که:


۱. تمام افراد می‌توانند گوینده و شنونده باشند. شبکه‌های اجتماعی مثل منبر نیستند که فقط روحانی خاصی با علم و‌ فن بیان و مقبولیت اجتماعی بتواند گوینده آن باشد.


۲.دسترسی به آن آسان است و مثل کتاب نیست که نیاز به چاپ کردن و شبکه توزیع داشته باشد، با یک گوشی، بسته اینترنت و گوشه خانه نشستن، می‌‌شود حرف خود را به مخاطب رساند.


۳. حرف زدن در این فضا، نتیجه و پیگرد خاصی ندارد و افراد می‌توانند با هویت جعلی فعالیت کنند. دلیل انتخاب کلمه اسپیس (space) برای سایبر اسپیس نیز همین است، این که چرا برای آن area, location یا اسامی دیگر را انتخاب نکردند در معنای space است، این واژه برای جایی به کار می‌رود که مرزبندی آن مشخص نیست و اطلاعاتی از نیروها و عوارض طبیعی آن وجود ندارد(در علوم نظامی). بر خلاف مطبوعات که اگر نویسنده حرف بی‌پایه‌ای بزند امکان دارد کارش به دادگاه کشیده شود باید با هویت حقیقی فعالیت کند یا حداقل اسم مستعار، در کل به راحتی می‌شود او را برای حرف‌هایش مواخذه کرد.


۴. کاربران در آن رک‌تر می‌شوند و بیشتر باطن خودشان را رو می‌کنند، به همان دلیل شماره سوم که دسترسی به کاربران نیست یا حداقل برای نهادهای قانونی است، افراد جرأت بیشتری برای نشان دادن درونیات خودشان پیدا می‌کنند. در نتیجه بدی‌ها به راحتی نمود پیدا می‌کنند؛ چون چه تولید کننده و چه مصرف‌کننده هر دو هیچ‌ عواقبی برای محتواها ندارند، به دلیل رو در رو نبودن، افراد به راحتی به هم توهین می‌کنند، درباره هر موضوعی نظر می‌دهند، مخالفت خودشان را با حکومت اعلام می‌کنند و دعواهای سایبر اسپیس بیشتر از فضای عمومی است.


قبلا در فضای عمومی نمی‌شد یک نفر راحت برقصد(هنجاری را بشکند) و دیگران برایش دست بزنند، هم فرهنگ جامعه آن را نکوهش می‌کرد(اگر نکوهش می‌کرد) و‌ هم قانون با آن برخورد می‌کرد. در فضای اینستاگرام، افراد ملزم به فرهنگ عمومی، اگر بخواهند شخص را نکوهش کنند مسدود می‌شوند و قانون هم تا شاکی خصوصی نباشد و مسأله مهمی نباشد، برخورد خاصی انجام نمی‌دهد. پس رقاص می‌رقصد و مخاطبین در چهاردیواری خانه خود، لایکشان می‌کنند.


۵. بیشتر دیده شدن و بیشتر طرفدار داشتن مساوی باارزش‌تر بودن پنداشته می‌شود. شهرت، ارزش می‌شود و تلاش افراد برای با ارزش‌تر شدن در این فضاست، همه در یک مسابقه افزایش مخاطبین قرار می‌گیرند، همه دنبال افزایش شهرت خود هستند، چون شهرت ارزش است، ارزشی که منتهی به بیشتر دیده شدن می‌شود، اما این تلاش برای رساندن حرف مفید نیست، بلکه اشخاص می‌خواهند بیشتر دیده شوند، چون از دیده شدن لذت می‌برند. حتی برخی از اشخاص به ظاهر متدین هم، برای خودنمایشگری تلاش می‌کنند، چه حرف حق بزنند چه نزنند.


در این فضا همه یک کاسه هستند، صفحه خامنه‌ای دات آی آر با تتلو در یک قالب مشخص اینستاگرام هستند، رهبر کشور برایمان در حد یک صفحه است، دنبال کنیم هست، دنبال نکنیم نیست! این هست و نیست برای شخصی که کل زندگی‌اش، زیستن در این فضا می‌شود واقعیت دارد.


در فضایی که همه می‌توانند هر محتوایی را تولید کنند و مواخذه نشوند، قطعا خلاف‌کار خلافش را می‌کند، چون مانعی جلوی خودش نمی‌بیند و به این دلیل، شبکه‌های اجتماعی، به جایی با فرهنگ آلوده مخرب و غیراخلاقی تبدیل می‌شوند.


چون تمام افراد با هر نوع سطح علمی، فرهنگی و اجتماعی در آن گوینده و شنونده هستند و چون اکثریت جوامع بشری به وجوه نازل و حیوانی انسان گرایش دارند در شبکه‌های اجتماعی، روحی جمعی از سطحی‌ترین ارزش‌های حیوانی که نزدیک به جهل و دور از عقل است، کالبد شبکه‌های اجتماعی را تشکیل می‌دهد.


زیبایی ظاهری(صدا، چهره و بدن) ، نمایش ثروت(اعم از غذا، لباس، خانه و ماشین) ، شهوت‌ جنسی، غرور، عواطف سطحی، خودنمایش‌گری و خشونت پرطرفدارترین محتواهای شبکه‌های اجتماعی می‌شوند، چون محیط مساعدی برای بروز و رشد درونیات حیوانی بشر ایجاد شده است.


با ساختار اعتیادآور این شبکه‌ها، آن‌ها کل زندگی انسان‌ها را پر می‌کنند، درونیات حیوانی آدم‌ها بروز پیدا می‌کند و رشد می‌یابد تا جایی که باعث می‌شوند تمام مصرف‌کنندگان، کم‌کم با ارزش‌های یکسان حیوانیِ دور از عقل و نزدیک به جهل، تبدیل به جامعه سطحی شوند. جامعه‌ای که تمام ارزش‌هایش همین پاراگراف بالا می‌شود.

  • ۳ نظر
  • ۲۸ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۲۴
  • ترومازادۀ فرهنگی

هر کدام از رسانه‌ها، بخشی از وجود انسان را درگیر می‌کنند. هر رسانه به تنهایی حامل معنا و پیام است.

رسانه‌ها هر چه قدر به سمت درگیر کردن غرایز حیوانی انسان بروند، در درجه نازل‌تری قرار دارند. در بین رسانه‌ها، متن از صوت و صوت از تصویر برتری بیشتری دارد.

متن به این دلیل برتری دارد که نزدیک‌تر به اندیشه و عقل است و تفکر انسان را درگیر می‌کند، صوت و تصویر چون به حس نزدیک‌تر می‌شوند ارزش کمتری دارند و البته از جذابیت بیشتری برخوردار هستند.

جذابیتِ فیلم سینمایی نسبت به کتاب علمی فلسفی خیلی بیشتر است، چون فیلم را هر انسانی بدون نیاز به هیچ پیش‌زمینه فکری، حتی سواد خواندن و‌ نوشتن می‌تواند تماشا کند و در حد خودش لذت ببرد.

شنیدن صوت و دیدن تصویر خیلی آسان‌تر از مطالعه کردن است. ما ساعت‌ها می‌توانیم پای تلویزیون بنشینیم ولی بعد از یک ساعت مطالعه کردن حسابی خسته می‌شویم.

مطالعات عصب‌شناسی نشان داده مغز ما حتی در زمان خواب فعال‌تر از زمانی است که مشغول تماشای تلویزیون هستیم. پس اولا برای رسانه‌های تصویری به صرف انرژی مغزی کمتری نیاز داریم.

و دوما انسان ذاتا کارهایی که حسی باشد و با حس قابل ادراک باشد را نسبت به کارهایی که با فکر و اندیشه درگیر است بیشتر می‌پسندد و برایش جذابیت بیشتری دارد.

به علت همین دو دلیل است که امروزه رسانه‌های تصویری طرفداران خیلی بیشتری نسبت به رسانه‌های مکتوب دارد و در خود رسانه‌های مکتوب، آن‌هایی که فکر را کمتر درگیر می‌کنند، مثل داستان و رمان، طرفداران بیشتری نسبت به کتاب‌های علمی دارند.

جالب است بدانید یکی از راه‌های جذاب نوشتن، استفاده از موارد عینی و‌ حسی است که دلیل همین جذابیت به ذات انسان برمی‌گردد که به رسانه‌های حسی علاقه بیشتری به مسائل اندیشه‌ای دارد.

اگر چه امروزه اکثر انسان‌‌ها از عقل‌ و اندیشه فاصله گرفته‌اند و ذهن‌شان را با کلیپ‌های کوتاه اینستاگرامی پراکنده‌تر از گذشته می‌کنند، اگر چه حافظه‌شان به دلیل استفاده بیش از حد از تصویر هر روز ضعیف‌تر می‌شود و اگر چه رسانه‌های مکتوب طرفداران کمتری دارند و رو به افول می‌روند اما بدانید بهترین و مفیدترین و انسانی‌ترین رسانه در جهان، رسانه‌های مکتوب هستند که در راس آن‌ها کتاب‌های علمی، بعد کتاب‌های داستانی و بعد شبکه‌های اجتماعی متن‌محور متمرکز مثل ویرگول و وبلاگ هستند.

بدانید که ما در بهترین رسانه اینترنتی موجود در جهان نفس می‌کشیم و هر چند جمعیت افراد در ویرگول و وبلاگ کم است، اما هنوز اصالت انسانی خودمان که تفکر و اندیشه است را از دست نداده‌ایم و به همین دلیل است که این جا را به رسانه‌های تصویری پراکنده بی‌فایده ترجیح می‌دهیم؛ چون با عقل، تفکر، واقعیت و در نازل‌ترین شکلش در داستان با تخیل و دروغ سر و کار دارد.

توییتر هر چند متن‌محور است، اما به دلیل پراکندگی مطالب و جو مسموم خودنمایش‌گری، اخلاق‌ستیزی و دنبال‌کننده‌سالاری هم رده اینستاگرام قرار می‌گیرد.

همچنین متوجه باشید که منظور از رسانه، ماهیت آن است که معنای خاص خود را دارد، هر چند در سینما می‌شود محتوای دینی تزریق کرد اما ذات سینما به قول شهید آوینی، با وهم انسان کار می‌کند، تا آدم قبول نکند آن چه در پرده سینما نمایش داده می‌شود واقعیت دارد، تا اغوا نشود و تصویرهای ثابت (فریم‌های) پشت هم را متحرک تصور نکند و تا با پیرنگ فیلمنامه باور نکند که فیلم واقع‌نماست و تا فریب نخورد که بازیگران اشخاص حقیقی هستند و بازیگر نیستند، تا به طور کامل در وهم فرو نرود و اغوا نشود، سینما شکل نمی‌گیرد، پس سینما ذاتا با وهم و به تعبیری با تخیل انسان کار دارد و بدون محتوای دینی یا ضد‌دینی، بخش حیوانی ذات انسان که دور از عقل و نزدیک به جهل است را درگیر می‌کند.

مطالب مرتبط:

رپ اسلامی

ماهیت اینستاگرام

  • ترومازادۀ فرهنگی
می‌شد سنتی باشد که عاشقان شهادت نسل حاضر تصاویر شهدای نسل قبل از خود را برای تصویر پروفایل‌شان انتخاب کنند. اما وقتی دیده شد که کسی دارد با تصویر شهید فحاشی می‌کند به این نتیجه رسیدیم که بهتر است تصاویر افرادی غیر از خودمان را روی تصویر پروفایل نگذاریم.
اگر شخصی از نویسنده وبلاگ سکوت بدش بیاید با دیدن تصویر پروفایلش حس بدی پیدا می‌کند در حالی که تصویر پروفایل او در دو دوره تصویر شهید ابراهیم هادی و شهید مصطفی ردانی پور بوده و این شخص در حد و اندازه هیچ یک از شهدا نیست و نویسنده و شهید هیچ ربطی به یکدیگر ندارند.
پس بهتر است تصویر خودش را بگذارد تا اگر بد اخلاقی و تندی از خودش نشان داد فقط عکس خودش حس بدی در مخاطب ایجاد کند.
وقتی یک بلاگر خانم عکس آیت الله خامنه‌ای را می‌گذارد و کامنتش را می‌خوانم حس می‌کنم حضرت آقا با روحیات لطیف به وبلاگم سر زده یا وقتی می‌بینم بلاگر خانمی با تصویر شهید چمران برایم کامنت می‌گذارد یک حس عجیب و جالبی را تجربه می‌کنم.
البته خانم‌ها شاید نتوانند بنابر دلایلی تصویر خودشان را روی پروفایل بگذارند اما می‌توانند تصویری متناسب با شخصیت خودشان انتخاب کنند.
اگر چه علت انتخاب تصاویر پروفایل ما به خاطر علاقه ما به آن شخصیت یا شهید است اما بهتر است علاقه‌مان را قاب عکسی بکنیم و بگذاریم روی دیوار اتاق‌مان و در ارتباط با جامعه مجازی در نظر داشته باشیم که:
۱. می‌توانیم با رفتار اشتباه‌مان کاری بکنیم که حس اشتباهی در مخاطب نسبت به بزرگان ایجاد شود.
۲. نمی‌توانیم به درستی ارتباط کاملی با دیگران داشته باشیم چون مخاطب درک درستی از ما ندارد و چون قالب وبلاگ است و خود شخص اهمیت دارد نه خدمات و حرف‌هایش، یک رفتار تناقض آمیز از خودمان نشان می‌دهیم.
این پست مکمل پست قدیمی فیشنگار است و نظرات پای پست قابل استفاده است.
  • ۷ نظر
  • ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۲۵
  • ترومازادۀ فرهنگی

من تلوزیون را بسیار آموزنده یافتم،

هر وقت کسی آن را روشن می‌کرد،

به اتاق دیگری می رفتم

و کتابی مطالعه می‌کردم

  • ۰ نظر
  • ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۲۸
  • ترومازادۀ فرهنگی
برخی معتقدند که ابزاری مثل سینما فقط ظرفی است برای هر محتوایی که بخواهیم در آن بریزیم و برخی دیگر تصور می‌کنند که ابزارها به تنهایی و بدون محتوا حامل پیام هستند.
در اینستاگرام با تصاویر بزرگ و متن‌های کوچک روبرو هستیم، همین صورت به شکلی نمادین بیانگر ماهیت آن است؛ فضایی کلمه گریز و تصویر گرا که بیشتر دنبال نشان دادن است تا خواندن و نوشتن.
متخصصین رسانه اعتقاد دارند تصویر ضد فکر و ضد حافظه است و به طور مثال هنگام خواب مغز ما فعالیت بیشتری نسبت به زمانی که تلویزیون می‌بینیم انجام می‌دهد.
اینستاگرام یک بمب اطلاعاتی بی مسیر و بی هدف است که با انبوه اطلاعات ساده و پیش پا افتاده پر شده. استوری‌هایی که سریع پشت سر هم می‌روند و پست‌های بیشماری که لایک می‌شوند.
چک کردن‌های پیاپیِ اعلانات نشان از وقت‌سوزی و اعتیاد آوری این‌ محصول دارد. کار اصلی هم تشنه کردن مخاطب برای توجه به توجهاتی است که به او می‌شود.
درگیری اینستاگرام برای خانم‌ها بیشتر است و فضا را به شکل دعوایی خاله زنکانه در آورده. لایک نکردن پست طرف مقابل،‌ وارد نشدن در لایو و کم دادن به نظرسنجی‌های‌ کشیدنی از روش‌های نشان دادن تنفر به افراد است. همچنین استفاده کنایی از استوری‌ها و پست‌ها برای طعنه زدن به دیگران کاربرد دارد.
در این میان بلاک کردن همان قهر کردن و قطع ارتباطی است که در دنیای واقعی اتفاق می‌افتاد.
در اینستاگرام و به طور کل در فضاهای مجازی احتمال دعوا کردن بیشتر از دنیای واقعی است و این به ماهیت رسانه‌های مجازی باز می‌گردد.
ماهیت اینستاگرام طوری است که می‌تواند شکاف‌های اجتماعی، فرد گرایی و تنهایی را تشدید کند و بمباران و انفجار اطلاعاتی موجود در آن اجازه تفکر و نظم ذهنی را سلب می‌کند.
بسیار ساده انگارانه است که بخواهیم در این فضای شلوغ تبلیغ دینی بکنیم و متن‌های بلند بنویسیم و فکر کنیم با اطلاعات بیشتر تاثیر بیشتری گذاشته‌ایم؛ خیر برعکس است اگر دنبال تاثیر بیشتر هستیم‌‌ باید کوتاه‌تر، ساده‌تر و همه فهم‌تر بنویسیم.
  • ترومازادۀ فرهنگی

اسلام رپ ندارد، همان طور که فلسفه و هنر‌ و طب و سینما هم ندارد. اسلام قواعدی دارد که باید دید آیا با چیزی که مد نظر داریم سازگاری دارد یا نه.

به طور مثال روی این مبنا اگر فلسفه اسلامی، سیر تفکر عقلانی باشد که بسیار در دین به آن توصیه شده پس فلسفه هم اسلامی می‌شود.

پس در دین قواعد و اصول داریم و این‌ مواردی که ذکر شد چون پس از دوران ائمه و در‌ زمان غیبت به وجود آمده و ما از حضور معصوم محروم بوده‌ایم و امام علنا نیامده بگوید سینما از نظر خدا مقبول است پس باید دست به تعمیم معانی دینی بزنیم که به این کار در علم فقه اجتهاد گفته می‌شود.

در علم رسانه و ارتباطات نظریه‌های گوناگونی درباره ابزارهای رسانه‌ای وجود دارد. در این میان برخی مثل شهید آوینی معتقدند خود ابزار هم پیام دارد و بی طرف نیست.

شهید آوینی متاثر از مارشال مک‌لوهان است که جمله معروف "رسانه پیام است." را گفته است. به طور مثال ماهیت سینما طوری است که همراه اغوا، توهم و تخیل است. باید زمان تماشای فیلم در فضایی قرار بگیریم که تمام عوامل حواس پرتی از بین برود و در محیطی تاریک خودمان را بسپاریم به اثر سینمایی که جای ما تفکر و تخیل کند و بالاتر از مدیوم رمان حتی تصاویر و صداها را هم نشان دهد.

اغوا، توهم و تخیل اموری است که انسان را از واقعیت دور می‌کند و این افیون و خود فراموشی از مواردی است که از نظر دینی که تاکید بر خودشناسی و خود آگاهی دارد، رد است.

پس سینما به تنهایی فرمش و بدون محتوا آن چنان هم اسلامی نیست. شما فقط چیزهایی را می‌بینید که سازنده می‌خواهد و قابی که سینماگر برایتان تعیین می‌کند.

اما کار ما درباره رسانه‌های موسیقیایی سخت‌تر است چرا که هنوز ماهیت موسیقی را با کلماتی مثل آرامبخش، حماسی و غم انگیز می‌شناسیم.

زادگاه رپ در جامعه آمریکایی است که در جهت اعتراض به دست سیاه پوستان آمریکایی با موزیکی ساده ساخته شده و در حال حاضر موسیقی رپ و هیپ و هاپ ملزوم و ممزوج با سکس، مواد مخدر و نمایش ثروت است.

خاستگاه رپ جامعه دین گریز آمریکایی است و از نظر ماهیت همراه غرور و گاهی حماسه است و ریتم موزیکش آرامش گریز است.

روانشناسان معتقدند رپ بیشتر مورد علاقه افراد روان پریش است و قاتلان بسیاری بوده‌اند که پس از دستگیری به اعتیادشان به موسیقی رپ اعتراف کرده‌اند و حتی چندین رپر خودشان به داعش پیوسته‌اند.

از این‌ نظر با وجود هنرمندان رپ خوان که جدیدا دارند به نام رپر انقلابی و اسلامی معروف می‌شوند باید گفت که در این عرصه‌ها نباید بدون شناخت وارد شد و وظیفه متخصصان است که در این عرصه‌های کمتر کار شده وارد شوند.

  • ترومازادۀ فرهنگی