سکوت

مرغ سحر ناله کن

۲ مطلب با موضوع «تجربیات مطالعاتی» ثبت شده است

۱. مستند لشکر زینبی

اشک، مخزن حرکت انسان مسلمان است و این مستند که روایت دیدار مقام معظم رهبری با خانواده شهدای مدافع حرم است این مخزن را پر خواهد کرد و شاید تعهد و محکم ایستادن بر سر اعتقادات از ثمرات تماشای آن باشد.


۲. فیلم مورتال کمبات ۲۰۲۱

فیلم مورتال کمبات نسبت به انیمیشن آن که در سال ۲۰۲۰ ساخته شد داستانی به مراتب ضعیف دارد که با جلوه‌های ویژه جذاب پر شده. بزرگ‌ترین درس این فیلم این است که مهم‌ترین عنصر یک فیلم فیلمنامه آن است نه جلوه‌های ویژه.

نمایش قدرت میلیتارسیم آمریکایی و درون‌مایه‌های عرفان‌های شرقی از محتوای فیلم به شمار می‌رود.


۳.مستند آقامرتضی

بزرگ‌ترین درس این مستند به نظر من این است که برای کار فرهنگی هرگز نباید زیرمجموعه ارگان حکومتی قرار گرفت چون به سرنوشت مرتضی آوینی دچار خواهیم شد.

شهید مرتضی آوینی و همراهان او در مجله سوره، اگر وابستگی به حوزه هنری با ریاست محمدعلی زم نداشتند می‌توانستند با فراغت و آزادی به راحتی قلم بزنند، این قابلیتی است که در زمانه ما با فضای سایبر در دسترس است که یک کانال منسجم خوب می‌تواند به راحتی کار یک نشریه سوره را انجام بدهد بدون نیاز به هیچ مجوزی الا مسائل حقوقی که باید همیشه مراقب آن باشیم.


۴.مستند گابریل گارسیا مارکز

در این مستند فرانسوی، ریشه‌های شکل‌گیری کتاب صد سال تنهایی را فهمیدم، بچه‌ای که در کنار پدربزرگش در دهکده‌ای به همراه زن‌های زیاد خانواده‌اش بزرگ می‌شود، دهکده‌ای شبیه دهکده ماکوندوی صد سال تنهایی.


۵.مناظره آقای علوی بروجردی و خسروپناه

باید اعتراف کنم چون تمام آن را روی موتور گوش کردم چیز زیادی ازش نفهمیدم، چند سال دیگر که در فلسفه عمیق‌ شدم و فرو رفتم یا حداقل چندتایی از کتاب‌های خسروپناه را خواندم و اگر من بود و اینترنت هم بود، بر می‌گردم و دوباره این مناظره را ببینم تا آن را بیشتر بفهمم. دلیل شوقم برای تماشای آن مفهوم درگیری است که در بطن مفهوم مناظره وجود دارد.


۶.مستند متولد اورشلیم

حسین شمقدری را در اینستاگرام دنبال می‌کردم، گفته بود می‌خواهد دوره مستندسازی بگذارد.

مستند متولد اورشلیم در یک کلام مزخرف است، حتی مزخرف‌تر از مستند انقلاب جنسی او. مستند سردرگم است، شاید قصد شمقدری این است که همه چیز را بی‌طرفانه نشان بدهد تا مخاطب خودش قضاوت کند اما در نهایت مخاطب قضاوت خواهد کرد که این بی‌طرفی صرفا حماقتی رسانه‌ای است که منجر به رسمیت شناختن یهودیت، عادی‌سازی روابط با آن‌ها، تمثیل روحانی یهودی به روحانی شیعه و خیلی شیک نشستن و صحبت کردن با یکی از سربازان فدایی رژیم صهیونیستی.


۷.مستند محرم ملکوت

درباره آیت اللع خوشوقت است. یک نکته از آن که باید همیشه در سرم به یاد بیاورم این است که تا واجبات و محرمات را درست نکرده‌ام، پا در حیطه مستحبات و مکروهات نگذارم.

این مطلب را بارها آیت الله بهجت نقل کرده است که تا این دو را درست نکرده‌ایم نمی‌خواهپ دنبال دستورالعمل خاصی یا ریاضت شرعی عجیبی باشیم. همین که اول بیاموزیم مراقب چشمانمان باشیم و بعد نماز صبح‌مان قضا نشود و کسی را تمسخر نکنیم اصل عرفان و دین است. این مرحله را خیلی‌ها نمی‌توانند بگذرانند.


۸.مستند خون مُردگی

فیلم شنای پروانه حاصل برخورد نزدیک محمد کارت با لات و لوت‌های شیرازی است، الحق که محمد کارت تهور دارد که می‌رود و از نزدیک با آدم‌های لاتی حرف می‌زند که صرفا جهت تفریح دیگران را زخمی می‌کنند. حتی در جایی از مستند یکی از لات‌ها دارد آرام آرام به دلیل حرف زدن عصبی می‌شود!

مهم‌ترین نکته این مستند آموختن از وجه مثبت لا‌ت‌هاست که در دهه اول محرم به کل یک دفعه مسلمان می‌شوند و عرق را کنار می‌گذارند و نمازخوان می‌شوند و به هیأت می‌روند و همین خصوصیت آن‌ها باعث هدایت برخی از آن‌ها به سمت خدا می‌شود، شهید طیب حاج رضایی و شاهرخ ضرغام و رسول ترک حاصل چنین نگرشی هستند.


۹.مستند قاسم

قبلش که برسیم خانه با پدرم اتفاقی صحبت را باز کرده بودم که آیا حاج قاسم سلیمانی اصلا جانب احتیاط را رعایت می‌کرد و به حرف‌های حفاظت اطلاعات به خوبی گوش می‌کرد؟ چون شنیده بودم آدمی نبوده که به خوبی حرف‌های حفاظت گوش کند و بی محابا به میدان می‌زده.

تا رسیدیم خانه انگاری که مستند را برای ما پخش می‌کردند تا به پاسخ برسیم.

نتیجه آن شد که حاج قاسم سلیمانی آدمی شدیدا شجاع بوده و دلیل تمام موفقیت‌هایش هم گوش نکردن به همین حرف‌های محتاطانه و به ظاهر عقلانی بوده است!

مثلا عقل حکم می‌کرد که وقتی با اشرار مرز سیستان و بلوچستان درگیر می‌شود بلند نشود برود در خود پاکستان و باهاشان درگیر شود، این کار خطر محض است! ولی او رفت و همه‌شان را قلع و قمع کرد و قائله را ختم به خیر کرد.

مثلا عقل حکم می‌کرد که وقتی مسعود بارزانی با او تماس می‌گیرد یک دفعه بلند نشود و فقط با هفتاد نفر شبانه برود و محاصره موصل را بشکند!

چه حاج احمد متوسلیان و چه شهید حاج قاسم سلیمانی و چه شهید حسن باقری همگی این خصوصیت شجاعت و نترسی را داشتند.

شهید حسن باقری که به حدی نترس بود که وقتی برای اطلاعات عملیات رفته بود و همراهش گفته بود تشنه است، رفته بود در اردوگاه عراقی و قمقمه را پر کرده بود!

این چنین شجاعتی را باید ترکیب کرد با درسی که از مستند آقامرتضی گرفتیم، نیروی انقلابی اکر لازم شد باید گاهی چنین نترس باشد و زیر حرف هیچ کس هم نرود، اگر یقین کرد که نیاز است منتظر چیزی نایستد.


کتاب‌ها کجایند؟ چرا این قدر کم؟

اردیبهشت ۱۴۰۰ ماه هجوم دروس حوزوی به خلوت عاشقانه من با کتاب‌هایم بود، بیش از ۲۰۰ فایل صوتی درسی را باید تند تند گوش می‌کردم و خلاصه‌شان را می‌نوشتم و ارسال می‌کردم و این دلیل غیبت کتاب‌های این ماه است. خلاصه‌هایی که کمتر از ده‌تایشان ان شاء الله سحر تمام شوند و بروم سراغ مصیبت ویرایش کتابی که صاحبش به دلیل تاخیرش می‌خواهد گردنم را بدرد!

البته این ماه ساعاتی با صد سال تنهایی لذت ناشناخته‌ای را چشیدم، به وجه فلسفی کتاب تاریخچه زمان استیون هاوکینگ پی بردم و کمی پای حرف‌های زرشناس نشستم.


مجموع فعالیت: ۲۳۰ ساعت

متوسط روزانه: ۷.۵ ساعت

رکورد: ۱۶ اردیبهشت، ۱۳ ساعت و ۴۵ دقیقه

  • ۲ نظر
  • ۰۲ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۳۴
  • جواد انبارداران

تجربیات مطالعاتی فروردین ۱۴۰۰


کتاب‌ها:

۱. درآمدی بر سینمای مستند، پاتریشیا افدرهاید

بر خلاف چیزی که پشت کتاب نوشته بود، مطلب قابل استفاده‌ای که به ساخت مستند و آموزش تکنیک‌ها ربطی داشته باشد نداشت. این کتاب در بخش اول خلاصه‌ای از تعریف مستند و تاریخ سینمای مستند با تکیه بر سه مستندساز بزرگ از جمله فلاهرتی بود و بخش دوم دنبال ارائه تقسیم‌بندی انواع فیلم‌های مستند بود.

این کتاب را فقط به محققین جدی سینما توصیه می‌کنم.

۲. پیامبر بی‌معجزه، محمدعلی رکنی

نقد کتاب را نوشتم و در صفحه ویرگول قرار دادم، محتوای داستان در نوعی نسبی‌گرایی اخلاقی افتاده بود، بهتر از کتاب قبلی‌شان، سنگی که نیفتاد بود ولی هنوز مقوا بود. استاد پیام داده بود نقدی که نوشتم را از طاقچه بردارم که مانع فروش نشود، من هم گفتم چشم به جهت استادی‌اش و تصمیم گرفتم در آینده کمتر با کسی رفیق شوم که از این مشکلات پیش نیاید.

۳. حرامیان ویلیام فاکنر

ایده داستانی، کلیشه‌ای بود که جذابیتش کم بود. برنده جایزه ادبی پولیتزر و آخرین کتاب ویلیام فاکنر، نویسنده آمریکایی بود. درباره ماشین بود، اختراع یک ماشین و ورودش به شهر و دزدیدنش توسط چند کله خر. نوع روایت جذاب بود و با کتاب‌هایی که خوانده بودم متفاوت بود. خواندنش را توصیه نمی‌کنم و‌ نیمه‌کاره رهایش کردم.

۴. جنایت و‌ مکافات داستایفسکی

راسکولنیکوف، شخصیت اول داستان، دانشجوی احمق مبتلا به صرع(مثل خود فئودور) طبق عقیده‌ای مرتکب جنایت می‌شود و حالا مخاطب بدبخت باید مکافات آشغال‌کاری‌های او را بکشد، مدت‌ها به سختی ادامه‌اش دادم و در حالی که ۵۳ درصد ازش خوانده بودم(۸۰۰ صفحه طاقچه)، ازش خلاص شدم.

نسبت به کتاب قمارباز، خیلی بهتر بود، فاز آن‌هایی که می‌گویند شاهکار است را هرگز نخواهم فهمید.

۵. کف خیابون ۲

امان از دست این طلبه بیش‌فعال، اصلا بگو یک درصد پای کتاب فکر کرده باشد، غیر از این که هیچی از داستان‌نویسی بلد نیست، یک درصد هم سعی نمی‌کند یاد بگیرد. اگر بزرگواری می‌کرد و اطلاعات امنیتی کتاب را در حد چند خط میگفت مجبور نمیشدم کل کتاب را بخوانم.

خب قضیه این است: سلطنت‌طلب‌ها و طرفداران همین شاهزاده پهلوی، دست به شبکه‌سازی توی ایران می‌زنند، فروش اسلحه، آموزش آشوب‌گری، مسائل فرهنگی و شبکه فساد که بچه‌های اطلاعات سپاه همه‌شان را شناسایی می‌کنند و سر حلقه که شخصی به نام پیمان بوده را با بررسی شخصیتش که مشکل جنسی دارد و معتاد است، دو تا زن می‌فرستند چند ماه مخش را می‌زنند، پیمان با این که چندین سال کشورهای انگلیس و اسرائیل آموزش دیده، آخرش سوتی می‌دهد و با یکی از دخترها تماس می‌گیرد، تا تماس می‌گیرد جایش شناسایی می‌شود و دستگیرش می‌کنند و شبکه کلا نابود می‌شود. (همین خلاصه کافی است که اصلا این کتاب ضعیف را باز نکنید)

فیلم‌ها:

۱. ایپ من ۴

نمی‌دانم چرا فیلم تقابل کاراته و کونگ‌فو و تقابل ژاپن و چین را به تصویر کشیده بود. فیلم دنبال تخریب نژادپرستی آمریکایی بود. نیاز به مطالعه است که هالیوود چه سودی از کونگ‌فو و کاراته می‌کند.

۲. انیمیشن هرکول ۱۹۹۷

بازی هرکول، در پلی استیشن ۱، بخشی از خاطرات دوران کودکی‌ام است که با دیدن این انیمیشن زنده شد. این انیمیشن نسبت به تمام فیلم‌های اسطوره‌ یونانی غیر از تروی جذاب‌تر بود.

داستان درباره هرکول، پسر زئوس است. هرکول در نسخه‌های دیگر، پسر زئوس بود ولی تماما خدا نبود و در واقع پسر حرام‌زاده نیمه انسانی/خدایی زئوس بود که سر بزنگاه که با زنجیر بسته می‌شود به ستون‌، پدر به کمکش می‌آید و با امداد الهی، خار و‌ مادر دشمنان را زیر کشت می‌برد!

نسخه‌ای که دواین جانسون نقش هرکول را داشت اصلا وجه خدایی نداشت و بیشتر شبیه حضرت موسای قلابی ریدلی اسکات بود.

نسخه دیگری از هرکول به کارگردانی رنی هارلین بود و نسخه‌ای دیگر به نام فناناپذیران که از همه‌شان خفن‌تر بود و کتاب مقدس‌ها را ریخته بود توی اسطوره‌ها. شاید بعدا توانستیم یک مقاله علمی خوب درباره فیلم‌های اسطوره یونانی بنویسیم.

۳. فصل ۱ و ۲ frriends

بهترین اثری که می‌توانم معرفی کنم برای این که فرهنگ غربی را بشناسیم. راس(یکی از شخصیت‌ها) زنش را از دست می‌دهد چون بعد ۷ سال از ازدواج کاشف به عمل می‌آید که زنش همجنس‌گراست! چندلر پدرش را از دست داده چون پدرش نیز همجنسگراست. هر کدام از شخصیت‌ها طی دو فصل با چندین نفر رل می‌زنند و جدا می‌شوند و یک جا بند نمی‌شوند. سریال فرندز، کمدی است ولی اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، یک کمدی خیلی سیاه از فرهنگ غرب است که تازه خالص هم‌ نیست!

۴. قلعه متحرک هاول ۲۰۰۴

بچه بودم، دیدم، هم سانسور و هم ضعف فکر اجازه نداد کامل بفهمم، با پسر جان نشستیم دیدیم، تا ساعت ۲ نصفه‌شب داشت از خواب می‌مرد ولی باز خودش را به زور بیدار نگه داشت تا آخرش را ببیند.

قلعه هاول انیمه‌ای بود که یک محتوای ظاهری از دنیای جادوگرها داشت ولی محتوای عمیقی در لایه بعدی داشت که درباره عشق، بلایی که جنگ بر سر آدم‌ها می‌آورد، پیری و تنهایی بود.

۵. والاس و گرومیت ۲۰۰۵

این را هم با فسقل بچه نشستیم دیدیم. هالیوود هر جا که بتواند کرمش را می‌ریزد و رفتارش شبیه کسی است که عقده روانی عمیقی دارد. سال‌ها از جنگ سرد و جنگ جهانی دوم می‌گذرد اما هنوز هر جا که بتواند آلمان نازی و شوروی را می‌کوبد. در والاس و گرومیت، سگ نقش منفی داستان، در انتها سوار یک هواپیمای نازی می‌شود و دنبال سگ نقش مثبت می‌افتد. ظواهر شکارچی نقش منفی هم شبیه آلمانی‌هاست.

۶. انیمیشن مورتال کمبات ۲۰۲۰

این یکی را پسرم می‌خواست ببیند، ولی از بس خشونت داشت که آدم بزرگ چندش‌اش می‌شد. همه را مثل ژامبون شصت درصد تکه تکه می‌کردند و برش می‌دادند. من که لذت می‌بردم. مورتال کمبات را هم اگر دقت کنیم باز پای اسطوره یونان را می‌بینیم. دقیقا دو شخصیت مورتال کمبات اقتباسی از هادس خدای زیرزمین و زئوس بودند. کلیشه‌‌تر از این هالییود پیدا نمی‌شود. 

مستندها:

۱. بار دیگر مردی که دوست می‌داشتیم

زندگی مرحوم نادر ابراهیمی، روشنفکری که حاضر نشد انصافش را زیر پا بگذارد و در سینمایی که پر از فساد بوده و هست، فیلم‌هایی می‌سازد دغدغه‌مند در فضایی سالم. کتاب‌هایش نیاز به معرفی ندارد، اگر خواستید بخوانید اول ابن مشغله، بعد ابوالمشاغل، بعد ۴۰ نامه کوتاه به همسرم. یک عاشقانه آرام و بار دیگر شهری که دوست می داشتم با سلیقه من جور نبود چون داستان نداشت و شبیه انشای عاشقانه احساسی بود. توصیه می‌کنم حتما مستند را ببینید.

۲. آقا مرتضی قسمت ۱

فعلا قسمت اولش را دیده‌ایم، خیلی‌ها اعتراض کرده بودند، زن شهید آوینی خیلی بد و کثافت گونه اعتراض کرده بود و نسبت‌هایی مثل فیلمفارسی و توبه فاحشه و کاریکاتور داده بود. چون مستند برای اوج بود معلوم بود مقابله باهاش هم از کجا آب می‌خورد. بعدا دقیق‌تر درباره‌ش می‌نویسم، حواس‌تان باشد چه زنی/مردی انتخاب می‌کنید که بعد از مرگ‌تان هزینه‌ساز نشود.

صوت‌ها:

۱. جلسه دین و داستان دکتر پارسا

سلسله جلساتی در مدرسه اسلامی هنر با عنوان دین و داستان برگزار شد که دنبال تعریف داستان دینی، امکان آن و نسبت بین این دو مفهوم بود. این جلسه با لگدمال شدن سخنران توسط مستمعین کنجکاو پایان یافت و از هر جهت چنان دکتر را کوبیدند که یحتمل خونین بیرون رفت.

۲.چای و داستان مصطفی مستور

مستور روشنفکر به نظر می‌آمد، زیادی فاز فلسفه برداشته بود، کمی هم به نظر مغرور می‌آمد، بیشتر از کیفیت کتاب‌هایش استعلا داشت.

می‌گفت هیچ وقت قصدش نوشتن داستان دینی نبوده، بلکه دنبال جواب‌های فلسفی خودش بوده که این کتاب‌ها را نوشته. کتاب روی ماه خداوند را ببوس را خوانده‌ام، الکی گنده است!

۳. چای و داستان محتبی رحماندوست

مجتبی رحماندوست از معدود اساتیدی بود که وسط جلسه برای نماز ارزش قائل شد. ذهن مجتبی رحماندوست مثل برخی داستان‌نویسان بسته نیست که اجازه هیچ گونه نوآوری را ندهد، فحوای کلامش این بود که داستان چیزی است که دو اصل اندیشه و جذابیت را داشته باشد، نه آن که ضرورتا همین قالب فعلی باشد. حرف بزرگی زد، خیلی‌ها الان در کارگاه داستان‌شان بروی، بخواهی چیزی غیر از قالب فعلی بخوانی، جلویت را می‌گیرند و می‌گویند این اصلا داستان نیست! حال خود داستان اختراعی است غربی که با این جزم‌اندیشی به آن اجازه رشد نمی‌دهند. ما قالبی در ادبیات ساخته‌ایم که می‌شود آن را نوعی تاریخ شفاهی داستانی نام نهاد، کتاب‌هایی مثل دا، من زنده‌ام، نورالدین پسر ایران، پایی که جاماند و خاطرات عزت‌شاهی، احمد احمد و دباغ. این جریان را باید سفت بگیریم نه تخیلات داستانی و هنر مقلدانه را.

۳. چای و داستان محمود حسینی‌زاد

جناب حسینی‌زاد متخصص زبان آلمانی بود، آلمان رفته بود و با ادبیات آلمان آشنا بود. روشنفکر بود و معتقد بود حالا حالاها ادبیات ایران هیچی نمی‌شود و اصلا قابل قیاس با کشوری مثل آلمان نیست. می‌گفت آلمان جاهایی به نام خانه نویسندگان دارد که شش ماه نویسندگان را استعدادیابی و بورسیه می‌کنند، حتی بهشان هزنیه می‌دهند کشورهای خارجی بروند و اگر رمان‌شان درباره کشور خاصی است، کشور را از نزدیک ببینند. می‌گفت آلمان هشت هزار نویسنده دارد و جشنواره‌های زیادی دارند که جایزه‌هایشان از دادن یک شکلات یا میل کردن غذا با نویسنده مشهور هست تا جشنواره‌های گران‌قیمت. می‌گفت چند سال پیش یکی از نویسندگان آلمانی را نمایشگاه تهران دعوت کردیم، ولی ایرانی‌های فلان فلان شده از او درباره هیتلر می‌پرسیدند که کارشان زشت بوده. وقتی از نویسنده درباره کتاب‌های فارسی پرسیدند، گفته بوده چیز خاصی نبوده و کیفیتی ندارد. این آقا تماما آلمان‌پرست بود و بدجور ادبیات ایران را حقیر می‌دید.

۴ تا ۸. سلسله جلسات با موضوع بررسی ایدئولوژی‌ها دکتر شهریار زرشناس

آدمی به باسوادی زرشناس در عمرم ندیده‌ام. شبیه‌ش یکی هست، ولی این یکی اصلا اعجوبه‌ای است. اگر دوست داشتید گوش کنید دانلود سخنرانی زرشناس را جست و جو کنید، وبلاگی فایل‌های سخنرانی را قرار داده، البته تخصصی برای بحث فلسفه و تاریخ است. وسطش هم گاهی که از خود بیخود می‌شود، سراغ ادبیات می‌رود.


ارزیابی:

ماه نکبتی بود، بیشترش مریض بودم و در بستر افتاده. این طوری با تنبلی هیچ جا نخواهیم رسید.


رکورد روز فعالیت:

۳۰ فروردین - ۱۲ ساعت و ۵۰ دقیقه


جمع کل فعالیت مفید: ۲۶۶


متوسط فعالیت مفید روزانه: ۸.۵ ساعت


پی‌نوشت: از صوت‌ها اگر خواستید بگید براتون بفرستم.

  • جواد انبارداران