این چهارشنبه به قدری غمگین است که تصور میکنم در غروب جمعه حبس شدهام.
- ۲ نظر
- ۲۹ دی ۰۰ ، ۱۷:۳۲
این چهارشنبه به قدری غمگین است که تصور میکنم در غروب جمعه حبس شدهام.
میگویند هیچ کس نتوانست بر سلام کردن، از پیامبر اسلام پیشی بگیرد.
آیا میشود گفت وقتی به امام زمان سلام میدهیم، در واقع داریم جوابِ سلام حضرت را میدهیم؟
نادر ابراهیمی در ابتدای کتاب آتش بدون دود مینویسد: آتش بدون دود نمیشود، جوان بدون گناه.(مثل ترکمن)
حالا حاجیتون میگوید: آتش بدون دود هم میشود، نگاهی به بخاری بیندازید، هم آتش است هم دود ندارد، در نتیجه جوان هم بدون گناه میشود، با این جملهها گناهانمان را توجیه نکنیم.
شاید آدمها از سر و صدا از خواب بیدار شوند، شاید از شوق رفتن به سفر یا استرس شرکت در امتحان خواب نروند، اما دیروز کسی که تکههای شکستهاش روی تشک ریخته بود از شدت غصه از خواب پرید.
غروب جمعه یاد حرف آیتالله کشمیری عارف بزرگ افتاد که گفته بود:«چون روز جمعه روز امام زمان است و آن حضرت اعمال شیعیان را مینگرد و محزون میشود، او مصدر است، پس مشتقّـات هم به حزن او محزون می شوند.»
اگر کسی لحظهای چیزی بنویسد در عربی میگویند: کتب فلان
اما اگر از بس شخصی بنویسد که نوشتن جزو ذات شخص شود میگویند: کاتب
یعنی اسم فاعل برایش به کار میبرند.
با این حساب شاید بفهمیم چرا حضرت ولی عصر در زیارت ناحیه مقدسه در نجوا با اباعبدالله میگوید:
«وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ»
این چه بساطی است که از شوق نوشتن خواب نمیروم و از شدت خستگی نمیتوانم بنویسم.