سکوت

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

۱۵ مطلب با موضوع «فرهنگی اجتماعی» ثبت شده است

هر چند وقت یک‌بار، شوکی به جامعه ایران و مسئولین وارد می‌شود و کلیپی مثل کلیپ «قمه‌کشی هلیا» پخش می‌شود، همگی افسوس می‌خوریم، می‌نویسیم و اندکی مطالبه می‌کنیم و باز همان رویه قدیم را ادامه می‌دهیم و تصمیم می‌گیریم فراموشش کنیم.

نسل دهه هشتادی‌ها که در جمعیت شناسی معروف به نسل زِد (Z generation) هستند، اولین نسلی‌اند که از دوران کودکی با اینترنت بزرگ شده‌اند و بعد از مادرشان دومین چیزی بوده که باهاش انس داشته‌اند. دهه هشتادی‌ها همان نسلی هستند که وقتی بهشان گفته شد: «وقتی هیچ چیز توجه من را به خودش جلب نمی‌کند، اولین کاری که می‌کنم دست گرفتن گوشی‌ام است». ۷۷ درصدشان آن را تایید کردند در حالی که در مقایسه با افراد بالای ۶۵ سال، این واقعیت فقط ۱۰ درصد جریان دارد. (مقاله اکنون توجه شما نسبت به ماهی قرمز کمتر است، کوین مک اسپادن، مجله تایم ۱۴ مه ۲۰۱۵)

گرترود استاین، نویسنده آمریکایی برای اولین بار اصطلاح «نسل گمشده» (lost generation) را برای افرادی که در دهه ۲۰ میلادی متولد شده بودند را به کار برد، چون آن‌ها افرادی بودند که زندگی‌شان وقف جنگ جهانی اول بود، اما به نظر می‌رسد نسل گمشده واژه بهتری برای نسل Z است، این دسته‌بندی نسل‌ها از زمان گرترود استاین شروع شد که در حال حاضر آخرین نسل که متولدین سال ۲۰۱۰ تا امروز هستند را در آمریکا نسل آلفا می‌نامند.

نسل Z یا زومرها یا همان دهه هشتادی‌های خودمان خصوصیات منحصر به فردی دارند. ارتباط با اینترنت از زمان کودکی از خصوصیات زومرهاست که به همین دلیل به آن‌ها بومی دیجیتال (Digital native) هم گفته می‌شود، اگر چه عمدتا از نظر دیجیتالی سوادی هم ندارند. زومرها نسلی هستند که نمونه‌های بسیاری از آن‌ها را دور و اطراف خودمان دیده‌ایم که افراد مسن و میانسال برای یادگیری و کمک گرفتن از وسایل الکترونیکی و اینترنت به آن‌ها مراجعه می‌کنند.

به دلیل همین رابطه با اینترنت، شکاف نسلی بزرگی بین آن‌ها و نسل‌های قبلی اتفاق می‌افتد. زومرها ارزش‌ها و خواسته‌هایی پیدا می‌کنند که عمدتا قابل ادراک از طرف نسل قبل نیست.

 امسال دو انیمیشن با موضوعیت اصلی همین شکاف بین نسلی منتشر شد. دو انیمیشن «میچل‌ها در برابر ماشین‌ها» و «بچه رئیس۲» که از برجسته‌ترین انیمیشن‌های امسال هستند و امکان برنده شدن در جشنواره اسکار را دارند با درونمایه شکاف بین نسلی ساخته شده‌اند.

در هر دو انیمیشن پدر خانواده با فرزند ارشد خانواده که دختر است و درگیر ارزش‌های خود از طریق تکنولوژی است دچار مشکل است و نمی‌تواند صمیمیت داشته باشد‌. این بچه‌ها به عنوان نمایندگان نسل Z سرگرمی‌های والدین را دوست ندارند و سرگرمی‌های دیگری پیدا کرده‌اند. از طرف دیگر والدین نیز آن‌ها را درک نمی‌کنند و نمی‌توانند از تکنولوژی سر در بیاورند! این درونمایه در انیمیشن «میچل‌ها در برابر ماشین‌ها» پررنگ‌تر است.

ارتباط زیاد زومرها با فضای مجازی به تنهایی مسأله حادی نیست، مشکل آن جایی رخ می‌دهد که فضای سایبر ما ول است، در نتیجه فرهنگ و تربیت نوجوانان ما هم کاملا ول می‌شود.

مقام معظم رهبری بارها در همین باره تاکید کرده‌اند و در بیانات اول فروردین امسال گفتند: «متاسفانه در فضای مجازی کشور ما هم که آن رعایت‌های لازم با وجود این همه تاکیدی که من کردم صورت نمی‌گیرد و در یک جهاتی واقعا ول است که بایستی آن کسانی که مسئول هستند حواسشان باشد. همه کشورهای دنیا روی فضای مجازی خودشان دارند اعمال مدیریت می‌کنند (در حالی که) ما افتخار می‌کنیم به اینکه ما فضای مجازی را ول کرده‌ایم. این افتخار ندارد؛ این به هیچ وجه افتخار ندارد. فضای مجازی را بایستی مدیریت کرد. نباید این وسیله را در اختیار دشمن گذاشت که بتواند علیه کشور و علیه ملت توطئه کند.»

ما به عنوان کنترل کردن، سیستم فیلترینگ ناقصی را پی‌ریزی کرده‌ایم و حتی بهانه هم دست رسانه‌‌های معاند داده‌ایم طوری که مثلا صدای آمریکا در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ تیتر بزند:«با وجود فیلترینگ گسترده در ایران، خامنه‌ای می‌گوید فضای مجازی رها و بی‌قید و بند است»

باید پرسید این چه فیلترینگ و محدودیتی است که انواع و اقسام فیلترشکن‌ها رویش کار می‌کند، تلگرامِ فیلتر شده، محبوبیتش از سروش و ایتا بیشتر است و هر روز جیب فروشندگان پراکسی را پرتر می‌کند؟ عملا فیلترینگ و محدودیتی نیست و در این میان حجم ترافیکی که در ثانیه به تلگرام شده داده می‌شود خیلی بیشتر از پیام‌رسان‌های داخلی است.

نوجوانان ما به طور خزنده‌ و آرامی درگیر فضاهایی می‌شوند که ما اندکی با آن‌ها آشنایی نداریم. طبق گزارشات مرکز پژوهشی «بتا» در آذر۹۹ نرم‌افزار «لایکی» در بین نوجوانان طرفدار پیدا کرده و آمار کاربرانش در ایران به ۱۱ میلیون نفر رسیده است در حالی که آمار سروش با آن همه تبلیغات و مزایا ۱۲ میلیون است، چند نفر از مخاطبان دهه هفتادی، شصتی و پنجاهی می‌دانند اصلا لایکی چه ساز و کاری دارد؟

هلیای قمه‌کش و عمده هم‌نسلی‌های او تربیت شده والدینی هستند به نام گوشی و اینترنت با ادبیات و ارزش‌های جدیدی که به دلیل غربی شدن ماست. هلیا در استوری خود دلیل دعوای خود را این طور توضیح داده است:«هی میپرسید دعوا سر چی بود دعوا سر رل من بود مونا فحش داد اول خودش شروع کرد منم باهاش قرار گذاشتم کل اکیپشون اومدن سر قرار ولی همشون ترسیدن من بچه نیستم این قدر نگین بچه‌ست» این والدین با ادبیات جدیدشان از مسائل ضد هنجار و غیر اخلاقی قبح‌زدایی می‌کنند.

ارتباط با نامحرم و رابطه نامشروع تبدیل به رل زدن می‌شود، زنا تبدیل به سکس می‌شود، بعد هم با اکیپ‌هایشان سر توهین به دوست‌پسر، یعنی همان ارزش‌های جدیدی که نسل قدیم ازش سر در نمی‌آورد و زاییده تکنولوژی است به جان هم می‌افتند. معلمان مجازی زومرها به آن‌ها می‌آموزند بدن‌نمایی، عشوه‌گری و بی‌حیایی خیلی هم بد نیستند، در آمد هم دارند و اسم‌شان صنعت مدلینگ و بلاگر بودن است.

دهه هشتادی‌ها از نظر جمعیتی تنهاتر هم هستند، «بُعد خانوار» در دهه هشتاد و هفتاد به دلیل رویه غلط کنترل جمعیت به شدت کاهش پیدا کرده به طوری که بنابر آمار، سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، به حدود ۳.۵ نفر رسیده، یعنی تعداد افراد خانوار بیشتر از ۳ و کمتر از ۴ عضو است و بر همین اساس، متولدین دهه‌های هشتاد و هفتاد، احتمال بالاتری برای «تک فرزند بودن» دارند.

هر چند وقت یک بار شوکی از جنس «نوجوان قمه‌کش» به جامعه وارد می‌شود، چند وقت پیش بخشی از لایو مشترک یک نوجوان پسر با یکی از شاخ‌های مجازی منتشر شد که در آن اعلام می‌کرد با آن فرد خودارضایی می‌کند، مدتی قبل تجمع ۲هزار نفر در مجتمع کوروش و مسائل دیگری هم بود که تبدیل به خاطره شده‌اند. ما در آینده هم از این چیزها بیشتر خواهیم دید و جالب‌تر آن که والدین اطلاع کافی از وضعیت فرزندان‌شان ندارند، گوشی را می‌گیرند و اینترنت را تقدیم می‌کنند و تصور می‌کنند همه چیز کاملا سالم پیش می‌رود.

به نقل از گادرین والدین یا انکار می‌کنند یا که واقعا از شیوع تماشای پورنوگرافی(فیلم‌های مستهجن) به دست نوجوانان کاملا غافل هستند، به طوری که سه چهارم آن‌ها به محققان می‌گویند که باور ندارند فرزندان آنها تماشاچی این محصولات بوده‌اند. در حالی که نوجوانان به طور فزاینده‌ای به سمت پورنوگرافی به عنوان منبع اطلاعاتی درباره جنسیت روی می‌آورند... بیش از نیمی از نوجوانان مصاحبه شده به محققان گفتند که پورنوگرافی را مشاهده کرده‌اند، اگرچه تعداد واقعی ممکن است به دلیل حساسیت این موضوع بیشتر باشد، والدین معمولا معتقدند نوجوانانی که صرفا برای لذت بردن از پورنوگرافی استفاده می‌کنند پسر هستند، اما نظرسنجی‌ها و مصاحبه‌ها نشان می‌دهد که این رفتار در میان دختران نیز رایج است. بسیاری از نوجوانان از نرم‌افزارهای واتساپ و اسنپ‌چت برای پورنوگرافی استفاده می‌کنند... حدود یک سوم جمعیت انگلیس این فیلم‌ها را تماشا می‌کنند.» (مجله گاردین، جیم واترسون، ۳۱ ژانویه ۲۰۲۰)

ریشه تمام بحران‌هایی که در حال حاضر پیش روی ماست بر می‌گردد به همین ول بودن فضای مجازی و زمین گذاشتن مطالبه رهبری. نظارت نکردن روی فضای سایبر باعث می‌شود هر کسی از جمله خواننده آن‌ور آبی یا چند جوان سطحی ساکن ترکیه تبدیل به معلمان آن شوند و با دنبال‌کننده‌های میلیونی از ارزش‌های باطنی تا کوچک‌ترین مقوله ظاهری‌شان الگوی نوجوانان شود، وضع ما همین آش و همین کاسه است مادامی که یک نفر افسار فضای مجازی را به دست بگیرد و به رهبر انقلاب لبیک بگوید.

منتشر شده در خبرگزاری رسا

  • ترومازادۀ فرهنگی

امروزه برخی حزب‌اللهی‌ها با شهدا همان کاری می‌کنند که فن پیج‌های جاستین بیبر و آریانا گرانده انجام می‌دهند.

نمی‌فهمند، نمی‌دانند، شاید هم بدانند و بدشان نیاید که عاشق شهدایی شوند که خوشگل باشند. قبلا هم در این‌باره نوشته‌ام، که چرا خاطرات رمانتیک کتاب یادت باشد و شهید سیاهکالی مرادی این قدر پا می‌گیرد؟

تنها دلیلش این است که سیره شهدا از فرهنگ دینی، سیاسی و انقلابی به مسائل پیش پا افتاده حیوانی بشری تقلیل یافته.

شهیدی که جانش را داده و به شهادت رسیده، ولایت‌پذیر بوده و وظیفه‌اش را انجام داده بخشی از زندگی‌‌اش برجسته می‌شود که عشق‌بازی‌های دنیایی‌اش است، بخشی که کمترین اهمیتی به مسائل محوری مهم‌تری دارد. بله، سبک زندگی و مدیریت خانواده و اخلاق مهم هستند ولی چرا فقط همین بخش‌ها برجسته می‌شوند؟ بخش‌هایی که اهمیت بیشتری دارند؟

این تقصیر دنیای تصویر محور ماست، اگر دوربین عکاسی و فیلمبرداری اختراع نمی‌شد، به این نقطه نمی‌رسیدیم. اگر شهدا در حد متون بودند، ارزش‌های انسانی پررنگ‌تر می‌شد، نه شهدایی که خوشگل‌تر هستند، سیرت آن‌ها مهم می‌شد نه صورت‌ آن‌ها.

قبلا هم گفته‌ایم که جایی مثل اینستاگرام و تیک‌تاک دقیقا محل خودنمایی است، هر کس خوشگل‌تر و خوش‌بدن‌تر و به قول همین جماعت بی‌‌هویت، هر‌ چه داف‌تر، کیوت‌تر و سکسی‌تر! باشد، بیشتر دیده می‌شود و پسندیده می‌شود، چون زیبایی ظاهری ارزش است.

بیلی آیلیش دیده می‌شود چون خوشگل خوش‌صداست و حرف‌های این شخص درباره علاقه‌اش به مدفوع کردن که نشان از باطن پست او دارد اهمیتی ندارد.

حال با شهدا هم چنین رفتاری دارد می‌شود، تیپ خاصی از حزب‌اللهی که در فاز شهدایی هستند، سلیقه‌هایشان سمت شهید خوش‌ظاهرهاست.

آن‌ها هم یک صفحه می‌سازند و پشت هم عکس شهید خوشگل‌‌ها را ردیف می‌کنند.

چرا شهید خوشگل‌ها پاک‌تر هستند؟ چرا بیشتر روی عکس پروفایل‌ها قرار می‌گیرند؟ چرا شهید خوشگل‌ها معنوی‌تر، مظلوم‌تر و شهیدتر هستند؟

بیایید تصور کنیم شهید ابراهیم هادی این شخص ورزشکار خوش‌هیکل خوش‌سیما نیست.

بچه‌ها از این به بعد شهید هادی این تصویر پایین است، فرض کنید اصلا صورت و بدن ندارد، یا اگر دارد همین شخص پایین است. با همان معنویت و اراده و سیره‌ای که درباره‌اش نقل شده‌:

شهید رجب محمد زاده، جانباز هفتاد درصد که بیش از سی بار عمل کرد و در آخر به دلیل عفونت ریوی شهید شد.

مطلب مرتبط: شهدا را بازیچه نفس خودت نکن (لینک)

  • ۸ نظر
  • ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۲۰
  • ترومازادۀ فرهنگی

یکی از فوامیل رستوران فرانسوی بالای شهر تهران کار می‌کرد. می‌گفت سالار عقیلی یا مهران مدیری می‌آیند استیک سفارش می‌دهند. دو تا لقمه می‌خورند و مابقی را می‌گذارند و می‌روند. استیکی که مثلا ۲۰۰ هزار تومان هزینه‌اش است. بعد گاهی برخی افراد مایه دار فرومایه‌ بدون این که حتی خود سلبریتی خبردار شود و طرف را ببیند برایشان حساب می‌کردند و می‌رفتند. البته که اجازه نزدیک شدن به خودشان را نداشتند چون بادیگارد نمی‌گذاشت کسی مزاحم شود.

معروفیت مفهومی است که ناخودآگاه روی هر کس که صفت شود توجه مردم به آن شخص جلب می‌شود. باید شخص معروف حواسش را خیلی جمع کند و به رفتار و سکناتش واقف باشد.

وقتی پیک موتوری شدم، هر وقت در خیابان پیک موتوری می‌دیدم می‌فهمیدم چه رنج و زحمتی می‌کشد، وقتی چراغ موتورم خراب شد آن وقت درک می‌کردم اگر کسی در خیابان چراغ موتورش شب‌ها خاموش باشد چه حسی دارد. وقتی موتور نداشتم می‌دیدم راه رفتن چه قدر سخت است و با حسرت موتوری‌ها را نگاه می‌کردم. برای همین وقتی موتور دار شدم گهگاهی می‌زدم کنار و می‌گفتم: آقا کجا میری؟ برسونمت!

اما زمانی که آدم اشرافی بی شرفی مثل فلان وزیر در پورشه می‌نشیند و خانه چند هزارمتری دارد چه می‌فهمد استرس اجاره نشینی و درد محرومیت چیست؟

آقای مهران مدیری جای انتقاد به مسئولین و تریپ منتقد برداشتن استیک‌ت را کامل نوش جان کن!

نه فقط خودت و نه مهمان‌هایت آدم‌هایی نیستند که چیزی برای عرضه داشته باشند. وقتی آدمی داخل کیسه‌اش سیب ندارد چه چیزی می‌خواهد به ما بدهد.

وقتی سلبریتی خودش فرهنگ ندارد چه چیزی می‌خواهد ارائه کند؟ این‌ها که در زندگی شخصی خودشان تر زده‌اند و حتی نمی‌توانند یک ازدواج ادامه دار داشته باشند چه ضرورتی دارد تریبون فرهنگی کشور با سینما و صدا و سیما و اینترنت دست‌شان باشد؟

  • ترومازادۀ فرهنگی

به تصویر کشیدن یک صحنه تجاوز هرگز مانع از انجام تجاوز نخواهد شد.

این تصویر هرگز باعث فرهنگ سازی کاهش تجاوز نخواهد شد.

این صحنه فقط حال تک تک مان را به هم خواهد ریخت.

خیلی چیزها واقعیت جامعه هستند. اما هر چیزی را نباید به تصویر کشید. آیا صرفا به تصویر کشیدن فقر و بدبختی یک جوان نخبه درستکار عاشق دردی دوا می‌کند؟

من جز غم و ناراحتی عمیقی که بعد از فیلم عصبانی نیستم پیدا کردم چیز دیگری نفهمیدم. من فقط از نظام و وضعیت کشورم متنفر شدم.

من اگر جای کارگردان بودم تمام راه‌ها را به روی نوید نمی‌بستم. حداقل یک راه جلویش می‌گذاشتم. این قدر همه چیز را سیاه و یک طرفه نمی‌دیدم.

می‌رفتم، ۱۰۰ جوان را پیدا می‌کردم، برگه جلویشان می‌گذاشتم و آمار می‌گرفتم چند درصد فقیرند؟ چند درصد بیکار هستند؟ چند نفر با وجود این که در دانشگاه‌های مهم دولتی درس می‌خوانند احساس بدبختی می‌کنند؟ خرج ماهیانه‌شان چه قدر است؟ چه قدر درآمد دارند؟ چند نفر شکست عشقی خورده‌اند؟ چند نفر صرفا به خاطر مشکلات اقتصادی ازدواج نمی‌کنند؟

واقعا وضعیت چیزی نیست که این فیلم و امثال آن می‌خواهند نشان دهند. گرانی هست ولی این قدر همه چیز درب و داغان و وخیم نیست.

همه دلال و آشغال و کثیف و دزد نیستند. این چه دنیایی است که کارگردان برای ما ترسیم می‌کند؟ جهانی که من تا الان در آن زندگی کرده‌ام خیلی فرق می‌کند.

راه برای کار کردن بسته نیست، نوید اگر حداقل یک بار مجله نیازمندی‌ها را نگاه می‌کرد می‌توانست یک کار هر چند کارگری پیدا کند.

یک موتوری ساده الان می‌تواند روزی بالای ۱۰۰ تومان از اسنپ در بیاورد.

من اگر جای کارگردان بودم زندگی یک جوان ایرانی را به تصویر می‌کشیدم که با کمترین امکانات به بهترین موفقیت‌ها رسیده. یک جوان کارآفرین را نشان می‌دادم که بعد از دیدن فیلم همه باهاش حس خوبی پیدا کنند و انگیزه بگیرند برای زندگی کردن. نه که با این حجم از خود تحقیری باقی مانده امید مردم را هم بمکم.

چه کسی گفته به تصویر کشیدن فقر و بدبختی و نا امیدی باعث تغییر نرخ ارز یا به خود آمدن مسئولین یا افزایش تولید و GDP می‌شود؟

برادر من، کارگردان عزیز، مردم دارند فیلم سراسر بدبختی تو را می‌بینند و آن دزد و دلال هم اگر ببیند ککش نمی‌گزد. تو هم این مطلب را نخواهی خواند، تو و امثال تو هم بخوانند کک‌شان نمی‌گزد.

  • ترومازادۀ فرهنگی

ای انسان این همه در تکنیک پیش رفته‌ای. این قدر در تسخیر طبیعت قدرتمند شده‌ای.

ای انسان توانمند دانای مدرن، این همه اپلیکیشن طراحی کرده‌ای، این همه موزیک‌های محشر نواخته‌ای، این همه فیلم های هنری ساخته‌ای.

هیچ کس منکرش نیست، ولی ای انسان می‌توانی کمی به من آرامش دهی؟ میتوانی به من دلیلی برای زندگی کردن ببخشی؟ راهی برای زیستن؟

ای انسان خودت چه میکنی؟ در چه حالی؟ فکر نمیکنی به همان مقدار که جهان را به دست آوردی خودت را از دست داده‌ای؟

این همه غم

تنهایی

و خستگی 

حاصل چیست؟

این جامعه بیمار پریشان، این تن‌های رنجور، شلوغی بیمارستان‌ها و مطب‌ها برای چیست؟

هر چیزی را ساختی جز خودت

هر قله‌ای را فتح کرده‌‌ای جز سرت

هر ستاره‌ای را در فضا دیده‌ای اما در دیدن احساسات خودت ناتوانی

من نمیدانم

این چه گندی بود

که به زندگی ما زدی

بیا این گوشی

این لپ تاب

هندزفری

کامیپوتر هم ببر

چراغ ها را هم ببر

سیم ها را هم از دیوار بکن و ببر

گیتار را هم راستی

حتما ببر

ببر و با خواننده‌اش یک جا خاک کن

نخواستیم

این آرامش‌های قلابی

و این حس های موقت

بد جوری اعصابم را خراب کرده

دیگر کارا نیست

حس و حال مدرنیته نیست جز کولرش

والا به خدا خسته شدیم

این مردم قبل از فهمیدن مقام پدر گفتند بابا

و قبل از یادگرفتن فرهنگ تلفن های همراه، در گهواره اکانت اینستاگرام ساختند

ای انسان

چاه نفت ها را پر کن

بیا بساط بانکت را جمع کن

اسکناس ها را بگیر

درهم و دینار بده

اقلا نان همیشه یک درهم میماند

نه که پارسال ۱۰۰۰ باشد و امسال ۱۵۰۰

اگر چاه نفت را نبستی

کمی نفت بیاور

کارگرها منتظرند

بریز رویشان خودشان را آتش بزنند

روی آتش شان کتری بگذار

زشت است مسئولین چای میخواهند

میخواهند بازگشایی کنند باز هم

زخم بخیه خورده ما را

  • ترومازادۀ فرهنگی
همه دیده‌ایم در زمانه ما وقتی یکی از رزمندگان بزرگوار شهید می‌شوند، دوربین‌ها سراغ خانواده‌شان می‌روند. زن و بچه را برجسته می‌کنند و نشان می‌دهند، در حالی که شهید شخص دیگری است و ممکن است خانواده‌هایشان اصلا بویی از فرهنگ شهادت نبرده باشند.
نمی‌دانم شما هم خبر دارید که مثلا فرزند فلان شهید بی حجاب است یا خارج از کشور است. در این جا اصلا لزومی نیست که به فرض اگر من شهید شدم کسی بیاید با زن و بچه من مصاحبه کند و این‌ها را بزرگ کند، چه بسا اصلا زن و بچه‌هایش آدم‌های مذهبی و وفاداری به نظام نباشند.
کتاب دختر شینا را خوانده‌اید. درباره مرحوم قدم‌خیر محمدی، یکی از همسران شهداست که شیر به شیر بچه می‌آورد و تنهایی بچه‌ها را پشت جبهه بزرگ می‌کند.
اصلا چه ضرورتی هست که شیر به شیر بچه دار شوند آن هم در آن شرایط سخت جنگی. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم که یکی از فامیل‌هایش وقتی روزه ماه رمضان بوده بهش می‌گوید بیا روزه‌ات را بشکن، و بعد ایشان هم با اصرار روزه‌شان را به خاطر گرمازدگی و حاملگی می‌شکنند و بعد جالب به طرف مقابل(خدیجه) می‌گوید تو هم باید بشکنی و او هم با اصرار می‌شکند. شما در این کتاب اگر یک اسطوره مقاومت از زنان پشت جنگ می‌بینید، اما ناراحتی‌ها و (نمی‌خواهم تهمت بزنم) شکایت‌هایی که ممکن است همین فرد نسبت به نظام و مذهب داشته باشد را ندیده‌اید و سانسور شده است.
مثلا مستندی ساخته‌اند درباره شیخ محمد مسلم وافی که ۱۱ تا بچه دارد و به عنوان الگو نشان داده می‌شود. شما اگر چه در مستند بچه‌ها و خانواده و مراسم عقد دخترش را می‌بینید، اما زد و خوردها و دعواهایی که امکان دارد این بچه‌ها با هم داشته باشند و پوستی که از پدر و مادرش کنده می‌شود را متوجه نمی‌شوید.
مطلب دیگر که هست درباره سهمیه کنکور فرزندان شهدا و جانبازان است که من اگر فرزند شهید هم بودم به آن اعتراض داشتم. چه مفهومی دارد افرادی به جهت این که پدرشان یا بستگانشان در راه خدا فداکاری کرده‌اند آن وقت در رشته‌هایی به راحتی قبول شوند که صلاحیت بودن در آن را ندارند؟
فرض کنید سر کلاس فلسفه، دو نفر امتحان دهند، یکی ۱۵ شود و یکی ۱۹، بعد بیایند به آن شخص ۱۵ گرفته صرفا چون پدرش بُوَد فاضل، نمره ۲۰ بدهند و بورسیه شود برای ادامه تحصیل در خارج. این کار عین بی عدالتی و البته حماقت است که کسی که استعداد و علمیت کافی برای آن رشته را ندارد جای دیگران را پر کند.
چرا زن شهید صدر زاده مطرح نمی‌شود ولی زن شهید بزرگوار سیاهکل مرادی می‌شود بخشی از فرهنگ حزب‌اللهی‌ها؟ چون همسر شهید سیاهکل مرادی بر و روی بهتری نسبت به دیگری دارد و بهتر جلوی دوربین گریه می‌کند. زندگی عاشقانه‌تری هم داشته و با خاطرات جذاب‌تر.
عاملی که باعث می‌شود تصویر شهید جهاد مغنیه را بسیاری از مذهبی‌ها پروفایل خود بگذارند ۹۹ درصد موارد چهره زیبای این شهید است و الا شهدای با فضیلت‌تر از ایشان بسیارند که جوان‌ هم باشند.
نکته را بگیرید، بحث این است سمت و سوی این جامعه حزب اللهی با احساسات رقم می‌خورد، تا یک رزمنده‌ای شهید می‌شود همه منتظرند تصاویر مادر و دخترش را ببینند که دارند ضجه می‌زنند یا تصویر پسرش که روی عکس پدرش دست می‌کشد، انگار ما منتظریم که گریه خودمان را بکنیم و برویم پی کارمان. شهیدی شهیدتر است که اشک بیشتری در بیاورد. اگر بنابر این است پیاز را من ترجیح می‌دهم.
نیامده‌ایم عبد شویم و واقعا شهیدانه زندگی کنیم، آمده‌ایم ببینیم با کدام شهید می‌شود بیشتر حس درونیمان را ارضا کنیم و بعدش برگردیم به زندگی تباه خودمان.
درد باد کردن خودمان است، شهدا با هر قیافه و با هر خانواده‌ای باید منتهی شوند به این که ما در صراط قرار بگیریم و اگر نتیجه غیر از این شود معلوم است کارمان می‌لنگد و واقعا هم همه داریم می‌لنگیم.
  • ۶ نظر
  • ۳۱ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۹
  • ترومازادۀ فرهنگی

آن شب، بعد از روشن شدن چراغ‌های سینما، وقتی که صورتم خیس بود به خاطر شهیدی که در "شیار 143" مدفون بود، فکرش را هم نمی‌کردم که یک روز مادر شهیدی که این همه روز منتظر بچه‌اش بود و پیر شُد حالا توی کیش موهایش را چتری بزند و بخواهد با ماشین و لباس‌های لاکچریش در مناقصۀ هندورابی سرمایه گذاری کُند!

فیلم "ایدۀ اصلی" به من نشان داد اصلا نمی‌شود برای پولدار شدن با حجاب بود :))

  • ۹ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۱۵
  • ترومازادۀ فرهنگی