احساس خوشبختی میکنی؟
یکی از فوامیل رستوران فرانسوی بالای شهر تهران کار میکرد. میگفت سالار عقیلی یا مهران مدیری میآیند استیک سفارش میدهند. دو تا لقمه میخورند و مابقی را میگذارند و میروند. استیکی که مثلا ۲۰۰ هزار تومان هزینهاش است. بعد گاهی برخی افراد مایه دار فرومایه بدون این که حتی خود سلبریتی خبردار شود و طرف را ببیند برایشان حساب میکردند و میرفتند. البته که اجازه نزدیک شدن به خودشان را نداشتند چون بادیگارد نمیگذاشت کسی مزاحم شود.
معروفیت مفهومی است که ناخودآگاه روی هر کس که صفت شود توجه مردم به آن شخص جلب میشود. باید شخص معروف حواسش را خیلی جمع کند و به رفتار و سکناتش واقف باشد.
وقتی پیک موتوری شدم، هر وقت در خیابان پیک موتوری میدیدم میفهمیدم چه رنج و زحمتی میکشد، وقتی چراغ موتورم خراب شد آن وقت درک میکردم اگر کسی در خیابان چراغ موتورش شبها خاموش باشد چه حسی دارد. وقتی موتور نداشتم میدیدم راه رفتن چه قدر سخت است و با حسرت موتوریها را نگاه میکردم. برای همین وقتی موتور دار شدم گهگاهی میزدم کنار و میگفتم: آقا کجا میری؟ برسونمت!
اما زمانی که آدم اشرافی بی شرفی مثل فلان وزیر در پورشه مینشیند و خانه چند هزارمتری دارد چه میفهمد استرس اجاره نشینی و درد محرومیت چیست؟
آقای مهران مدیری جای انتقاد به مسئولین و تریپ منتقد برداشتن استیکت را کامل نوش جان کن!
نه فقط خودت و نه مهمانهایت آدمهایی نیستند که چیزی برای عرضه داشته باشند. وقتی آدمی داخل کیسهاش سیب ندارد چه چیزی میخواهد به ما بدهد.
وقتی سلبریتی خودش فرهنگ ندارد چه چیزی میخواهد ارائه کند؟ اینها که در زندگی شخصی خودشان تر زدهاند و حتی نمیتوانند یک ازدواج ادامه دار داشته باشند چه ضرورتی دارد تریبون فرهنگی کشور با سینما و صدا و سیما و اینترنت دستشان باشد؟
خیلی از سلبریتی ها سطحشون از آدم معمولیهای جامعه هم خیلی پایینتره ما اونا رو زیادی بزرگشون کردیم