سکوت

مرغ سحر ناله کن

۲۳ مطلب با موضوع «طب» ثبت شده است

وقتی به تقویم نگاه می‌کنیم، می‌بینیم ۱شهریور، روزی است که به نام روز بزرگداشت بوعلی سینا است. ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، معروف به ابوعلی سینا، حکیم و فیلسوف مشهور قرن چهارم هجری است که کتاب‌های مهمی در علوم گوناگونی به یادگار گذاشته که اصلی‌ترین آن‌ها در زمینه طب، منطق و فلسفه است. به گونه‌ای که بعد از گذشت این همه سال همچنان به سختی آثاری بهتر از آثار بوعلی می‌توان یافت.


پرسش اساسی این است که اگر امروز ابن‌سینا در میان ما زندگی می‌کرد چه وضعیتی داشت؟ با نیم‌نگاهی به وضعیت اطبای طب‌سنتی و برخورد وزارت بهداشت غرب‌گرا با آن‌ها، به پاسخ این سوال می‌رسیم.


اگر بوعلی در میان ما بود از طرف پزشکان وزارت بهداشت منزوی می‌شد. عطاری او به دلیل طبابت بدون مجوز پلمپ می‌شد و داروهایش به دلیل غیربهداشتی بودن وسط خیابان آتش زده می‌شد، تنها به دلیل این که مطالبی که می‌گفت همخوانی با آموزه‌های بیولوژی کمپبل و سولومون و طب داخلی هاریسون و میکروب‌شناسی جاوتز نداشت کنار گذاشته می‌شد و از طرف افرادی مثل کیانوش جهانپور به دکان‌داری متهم می‌شد.


سپس بوعلی دستگیر می‌شد و به دلیل آن که تحت نظر پزشکی که به زبان انگلیسی مسلط نبود، کسی را ویزیت کرده بود و در آن مجلس حرف از بلغم و سودا رفته بود، به حبس و پرداخت جریمه نقدی محکوم می‌شد.


احتمالا در سایت وزارت بهداشت هم نوشته می‌شد شخصی به نام بوعلی سینا با لقب شیخ‌الرئیس بدون مدرک دانشگاه علوم پزشکی و حتی گذراندن یک واحد دانشگاهی، ادعای طبابت کرده و متاسفانه با سوار شدن بر جهل مردم به فعالیت‌های طبی و درمانی پرداخته است و نسخه‌های غلط و غیرعلمی که در آزمایشگاه‌ها و لابراتورها مورد تایید قرار نگرفته را منتشر کرده است.


نام‌برده اثری به نام قانون فی الطب نوشته که بنابر ادعای خودش خواسته طب را به شکل قانون در بیاورد که البته با اقدام سریع دکتر‌های ذی‌ربط تمامی این کتب جمع شده و از انتشار شبه علم جلوگیری به عمل آمد.


مینو محرز نیز شب گذشته در برنامه خندوانه اشاره کرد که بیماری داشتم که با مصرف وایتکس رقیق، آبلیمو و دود عنبرنسارا که از نسخه‌های همین آقا بود مراجعه کرد که باعث خنده حضار و ریسه رفتن رامبد جوان شد.


روز پزشک به نام بزرگداشت همین بوعلی سینایی است که عمامه به سر دارد و لباس سفید پزشکی ندارد، زبان عربی و فارسی می‌داند و با انگلیسی آشنا نیست، کل‌‌نگر است و با پروتئین و ویتامین و کربوهیدرات آشنایی ندارد، بوعلی هیچ صنمی با پزشکی غربی و پزشکان ندارد و روز ۱ شهریور فقط مصادره به مطلوبی است از طرف افرادی که یک مرتبه هم قانون را نخوانده، آن را قبول ندارند و از هر فرصتی برای تخریب آن و انزوای مروجینش استفاده می‌کنند.

  • ۸ نظر
  • ۰۲ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۳۲
  • جواد انبارداران

من نتیجه‌اش بودم، بیش از یک قرن عمر کرد، امروز عصر خاکش کردیم و نقطهٔ آخر خط زندگی‌اش گذاشته شد. در عمر طولانی این مادربزرگ چند عادت وجود داشت که باعث شد تا انتهای عمرش مراجعه کمی به طبیب کند و با سکته قلبی و مغزی، چربی‌خون، سیروز کبدی و زیر تیغ جراحی از دنیا نرود.

او همیشه تا گرسنه نمی‌شد غذا نمی‌خورد و کم‌خوراک بود. چای‌های ننه‌جون معروف بود و همیشه سماورش داغ بود. غذایش غذای ساده‌ شیر و عسل یا خرما و نان بود و ندیدم یک‌بار غذای فست‌فودی یا بسته‌بندی بخورد.

اعصابش همیشه راحت بود و فشار عصبی، استرس و ناراحتی خاصی نداشت.

ننه‌جون با آن که بیسواد بود، ولی خدا یعنی معنای زندگی‌اش را یافته بود و ایمان عمیقی داشت، دائم تسبیح می‌انداخت و نمازش را متصل به اذان اقامه می‌کرد.

خدایا او را امشب با اباعبدالله و برادرش حضرت ابالفضل همنشین کن و به ما بیاموز ابدی نیستیم و روزی تمام می‌شویم.

  • جواد انبارداران

از ایستگاه راه آهن که بیرون زدیم، راننده تاکسی‌ها حمله کردند، پیرمرد گفت ۶۰ تومن، گفتیم زیاد است، رفتیم جلوتر تا اسنپ بگیریم. اسنپی پیدا نمی‌شد، به برادر گفتم این آدم‌ها را ببین، به چند نفر که با خودشان ساک همراه داشتند و گوشی دست‌شان بود اشاره کردم. گفتم همه این‌ها هم منتظر اسنپ‌اند، باید با تاکسی برویم. مردی با تیشرت سفید روی سکوی کنار خیابان ایستاده بود، معلوم بود منتظر مسافر است، رفتم جلو، گفت ۵۰ تومن. گفتم زیاد است، گفت خدا وکیلی قیمت خوب گفتم که بریم. گفتم هفته پیش ۳۰ تومن رفتیم.

برگشتم دوباره پیش برادر و مرد تیشرت سفید هم سرجایش ماند. چند دقیقه‌ای گذشت و دوباره آمد و گفت ۴۵ تومن، بریم. نه چاره برای ما مانده بود و نه او، نشستیم و رفتیم و چاره‌گشایی کردیم.

طرف بدجوری خوش‌صحبت بود، از ترکیه رفتن اقوامش بحث را شکافتیم و به عمق رفتیم تا رسیدیم به روزی که بر اثر بازی در فوتبال دیسک کمرش عیب پیدا می‌کرد. شکارچیِ مسافر، خود شکار شده بود و روایتی از دیسک کمرش گفت که با رفتن پیش طبیب سنتی غیر متخصص بی‌تعهدی کارش به عمل جراحی و پارگی دیسک کمر کشیده بود. یاد حدیثی افتادم که می‌گفت خداوند هر چیزی را روزی‌ات می‌کند و مصداقش را پشت فرمان یافتم و ماجرایش را با اشتیاق شنیدم.

اول رفته بود پیش طبیب طب سنتی و دیسک کمرش را پاره کرده بودند و دوم رفته بود پیش طبیب طب مدرن که می‌خواست کیف پولش را بِدَرَد آن هم در ازای آویزان کردن وزنه‌‌ها و آخر سر مجبور شده بود دیسک پاره شده را جراحی کند.

ماجرای کامل را با صدای خودش بشنوید. شنیدن ماجرا

  • ۱ نظر
  • ۲۵ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۰۰
  • جواد انبارداران

از ابتدای شیوع کرونا، متخصصین زیادی در زمینه طب چه طب‌سنتی و چه اطبای پزشکی مدرن مخالف شیوه مقابله با کرونا بودند اما آن‌ها به شدت از طرف رسانه‌های داخلی و خارجی سانسور شدند و تنها پروتکل‌های بهداشتی سازمان بهداشت جهانی و مترجمین و مجریان آن‌ها در کشورهای مختلف به کرسی نشست.

مستند پلندمیک یکی از آثار رسانه‌ای است که اینستاگرام‌ آن را سریعا حذف می‌کند، در کلیپ پیش‌ رو استدلال پزشکانی را می‌بینید که معتقدند نباید افراد معمولی از ماسک و دستکش استفاده کنند و محیط را ضدعفونی نمایند. تماشای ویدیو

بعدنوشت: این پست از همان پست‌هایی بود که باید مسکوت عنه می‌ماند، از همان حرف‌هایی که نباید گفته می‌شد.

  • جواد انبارداران

«در زمینه‌ای که تخصص نداریم نباید حرف بزنیم» این جمله کوچک، گاهی سیلی محکمی روی صورت برخی بزرگان زده، گاهی برخی علما نیز به دلیل اظهار نظر درباره چیزهایی که علم کافی درباره‌شان ندارند، حرف‌های بی‌پایه‌ای را بیان می‌کنند.


آشنایی با برخی ادعاهای منفی درباره چای

در کتاب توصیه‌های پزشکی عارفان، صفحه ۷۸ نوشته شده:

«[آیت الله بهلول گنابادی] به چای نظر بسیار منفی داشتند و می‌فرمودند که سراسر ضرر است و این یک توطئه از طرف بیگانگان است. می‌گفتند: ناپلئون به ملت خود گفته بود اگر می‌خواهید ملت‌های مسلمان را از پا در‌آوریم هر خانواده فرانسوی یک صندوق در منزل خود نصب کند، و اگر خرج روزانه شان از فلان مبلغ فراتر رفت مبلغی را به عنوان جریمه در صندوق بیندازد.

با توجه به دشمنی مردم فرانسه با مسلمانان، از این طرح استقبال شد. بعد از مدتی ناپلئون دستور می‌دهد مبالغ جمع شده را که مبلغی هنگفت بوده، در کشورهای مسلمان مدرسه و درمانگاه بسازند و بعد از ساخته شدن آن‌ها گفته بود: حالا همه را با فرهنگ استفاده از چای آشنا می‌کنیم؛ کودکانشان و بزرگسالانشان؛ و گفته بود هر وقت دیدید آن‌ها صبح از خواب بلند شدند و قبل از هر چیز چای طلب نمودند ما به مقصد خود رسیدیم.»

دو وبلاگ آن طرف‌تر کاربری به نام «فدایی اسلام» با نقل مضمون این مطلب در انتها نوشته:

«وقتی من این داستان را شنیدم ۶ ساله بودم، همان جا استکان چای خوردنم را به زمین زدم و شکستم و از آن تاریخ تا الان چای نخوردم.»

در حال حاضر نیز یکی از اطبای مشهور طب سنتی، که از همان پدر‌های طب‌سنتی است‌، اظهارات عجیب و غریبی که فقط از دست خودش بر می‌آید بیان می‌کند.

دکتر حسین روازاده می‌گوید برویم قبر کاشف السلطنه که واردکننده چای به ایران بود را خراب کنیم و در ادامه می‌افزاید: «زمانی که چای به ایران آمد حکما و علما واکنش نشان دادند و گفتند این چه گیاهی است که حتی الاغ‌ها به آن حمله نمی‌کنند» همچنین در ادامه می‌گوید «وقتی این گیاه سمی را در آب بریزید، ماهی‌ها از بین می‌روند.» تماشای ویدیو

آقای خیراندیش نیز می‌گوید: «حق چای این نیست، که یک جوشانده بی‌فایده و حتی گاهی اوقات زیان‌بخش، این همه مصرف داشته باشد» تماشای ویدیو


پاسخ شبهه ناپلئون

درباره هر علمی که می‌خواهیم حرف بزنیم باید به منابع اصلی آن مراجعه کنیم، طب سنتی از علومی است که خیلی‌ها به اسمش حرف‌هایی می‌زنند و آن را تبدیل به شبه‌علم کرده‌اند.

سه نفر از حکمای مهم که به عنوان منبع اصلی طب‌سنتی شناخته می‌شوند، بوعلی سینا، زکریای رازی و عقیلی خراسانی هستند. عقیلی خراسانی دو کتاب مهم به نام خلاصة الحکمه و مخزن الادویه دارد.

عقیلی خراسانی درباره فواید چای ختایی(همین چای سیاه) در صفحه ۵۶۰ مخزن الادویه مطالب زیادی می‌نویسد، طبیعتش را گرم و خشک می‌داند و می‌گوید از بین برنده هم و غم است و مصلح آن شیرینی و شیر است:

«طبیعت آن گرم تا آخر دوم و خشک در اواسط آن و نوع اعلای آن گرم در سوم و بعضی سرد می‌دانند بجهت تسکین آن عطش و حرارت و التهاب باطن و دفع آن ضرر شراب را و این توهمی است بلکه صدور افعال مذکوره از آن بسبب تلطیف و تقطیع آنست بلاغم و اخلاط لزجه و معطشۀ ملتهبه را و دافع رطوبات حادثه از شراب است، مقوی قوی و ارواح و معده و باه مبرودین و مرطوبین و منشط و منعظ و ملطف و مقطع و مفتح و منضج و مرفق مواد و معرق و مدر بول و مسکن عطش کاذب و صداع بارد و التهاب معده و جشای دخانی و صاف‌کنندۀ خون و رنگ رخسار و مبدرق ادویه بقعر معده و عمق بدن و منقی معده و دماغ و جهت ازالۀ بخر و بدبوئی دهن و رائحۀ شراب و سیر و پیاز و طیب و نکهت بغایت مفید و جهت خفقان و امراض قلب و انتصاب نفس و انبساط نفس و ازالۀ غم و هم و یرقان و سوء القنیه و استسقا و مراض سدی بواسیر و حبس البول و تقطیر حادث از برودت و ضعف کرده هریک به تنهائی و یا با ادویۀ مناسبه و ضماد پختۀ آن جهت اورام صلبه و تسکین درد بواسیر و نطول آن معرق و منوم و در طعم آن اندک تلخی و عفوصتی که دست بنقوع آن در آب کرم بطرز مسطور و یا جوشانیدن در آب و داخل کردن نبات و شیر جوش داده بسیار کم و زائل می کردد و لهذا مصلح آن را شیرینی و شیر می‌دانند و بی‌شیرینی استعمال نمی‌نمایند و مضر می‌دانند و نیز ناشتا آشامیدن آن مضر و باعث حدوث امراض حاره است خصوص در محرور المزاج و اما جهت کسی که در معده او اخلاط فاسدۀ لزجۀ ردیه بسیار باشد خصوص که از طعام سابق در خود ثغلی و جشائی و نفخی دریابد البته نافع است و آشامیدن آن را بسیار کرم نیز مضر می‌دانند خصوص در اوقات حاره و مزاج‌های گرم و جوانان بالای طعام گرم بلکه نیم گرم آن را نافع گفته‌اند»

کتاب مخزن الادویه در سال ۱۱۸۵ ه‌.ق نوشته شده و ناپلئون سال ۱۷۶۹ میلادی به دنیا آمده، با تبدیل تاریخ می‌فهمیم ناپلئون یک ساله بوده که این کتاب نوشته شده! و ۳۴ سال بعد در فرانسه به قدرت می‌رسد؛ بنابراین پیش از نضج نطفه بناپارت، حکمای طب سنتی چای را ارزشمند می‌دانستند.


پاسخ شبهه الاغ‌ها و ماهی‌ها

دکتر روازاده در مطلب دیگری ادعا می‌کند که بنابر حدیثی از امام صادق هر وقت خواستیم بدانیم گیاهی خوب است، آن را جلوی حیوان گیاهخوار بگذاریم و اگر حیوان آن را خورد خوب است و ما هم استفاده کنیم، اگر نخورد ما هم استفاده نکنیم.

سوال اصلی این است که ما بسیاری از گیاهان دارویی تلخ و بدطعم داریم که حیوان گیاهخواری مثل الاغ اصلا سمت آن‌ها هم نمی‌آید، شاید گیاهان مفید زیاد دیگری هم داشته باشیم که با ریختن‌شان در آب، باعث مرگ ماهیان شود. این دلیل برای بد بودن یا خوب بودن گیاهان نیست، تازه اگر حدیث صحیح السند باشد و بتوانیم اصل آن را پیدا کنیم‌. در ضمن تشخیص رجال و درایه و معنای حدیث در توان آقای روازاده که پزشک هستند، وجود ندارد.

طیف سنتی ایران در گذشته با ورود هر چیز جدیدی مخالفت می‌کردند که رادیو و دوش حمام از جمله آن‌ها بوده، اما اگر مشخص شود که افرادی مثل کاشف السلطنه از عمد و مثلا در ارتباط با سرویس‌های جاسوسی انگلیس چای سیاه را به ایران وارد کرده است، ممکن است به دلایل استعماری تجاری باشد، نه به دلایل آسیب زدن جسمی یا بیوتروریسم؛ چون قبل از آن که استعماری بخواهد ظهور کند، حکمای مهم ما معتقد به فواید چای سیاه بودند.

آقایان خیراندیش و روازاده و دیگر پدران نوظهور که این ادعاها را می‌کنند، باید پاسخ بدهند که بنابر چه آموزه‌ای از کتاب‌های طب سنتی به این نتایج رسیده‌اند؟


حکمت چای روضه

بنابر مبانی طب سنتی، غم که یکی از اعراض نفسانی(حالات درونی انسان) است، باعث ایجاد سردی در بدن می‌شود و در نتیجه می‌تواند اعضای رئیسه مثل قلب را سرد کند و باعث ایجاد بیماری‌هایی در بدن شود. چای سیاه که مزاجی گرم دارد پس از روضه به عزاداران داده می‌شود تا هم این سردی را تعدیل کند و هم باعث ازاله هم و غم شود، همان طور که عقیلی خراسانی در مخزن الادویه درباره آن گفته بود.

همچنین چای همیشه همراه خرما، قند، نبات و یا چیز شیرین دیگری مصرف می‌شود که این نیز مصلح چای بود که عقیلی خراسانی به آن هم اشاره کرده بود. چای روضه یکی از سنت‌های دقیق ماست، به همین جهت باید در مراسم‌های عزاداری چای به عزاداران داده شود، نه مثلا شربت آبلیمویی که سرد مزاج است و حال فرد را بدتر می‌کنند.

خرما نیز یکی دیگر از غذاهای با طبع گرم است که این سردی را جبران می‌کند و از خواص آن نیز رفع هم و غم است، همان‌طور که وقتی حضرت مریم(س) به دلیل تهمت‌هایی که بهش زده شده بود، زیر درخت نخلی نشست و از خرمای آن استفاده کرد.

خرما با پودر نارگیل و گردو، گلاب، چای و حتی استفاده از دخان (قلیان و سیگار با توتون طبیعی در قدیم) از سنت‌های عزاداری بوده‌اند که به شکل دقیق و صحیحی وضع شده‌اند و باید آن‌ها را حفظ کرد(غیر از سیگار و قلیان که نه از نظر فرهنگی صحیح است و نه نوع سالم آن پیدا می‌شود). دخان باعث گرم‌شدن مستقیم دماغ(مغز) می‌شود، شاید کنار هم قرار دادن غم و سیگار کشیدن در فرهنگ غربی و سینما بی‌جهت نباشد.

امام خمینی هر روز عادت به خوردن چای داشتند، مرضیه حدیده‌چی می‌گوید:«امام عادت داشتند در ساعت یازده یک چایی بخورند و آن لحظه به خودشان اختصاص‏‎ ‎‏داشت، ولی می‌فرمودند که خانم هم تشریف بیاورند و بنشینند تا من چاییم را بخورم» :)

  • جواد انبارداران

امروزه طب سنتی صاحبان بسیاری پیدا کرده، هر که از راه می‌رسد خودش را پدر طب سنتی می‌داند در حالی که اکثرهم توجهی به مادر طب که کتاب‌های اصیل طبی مثل مثل قانون فی الطب و خلاصة الحکمه هستند ندارند و گاهی حرف‌هایی بی‌پایه که من درآوردی و غلط است به عنوان طب سنتی به خورد مردم می‌دهند. در این میان بازاریابان شرکت‌های دمنوش که ادعای زبان‌شناسی دارند محصولات‌شان را به فروش می‌رسانند و دکانی بس عظیم راه انداخته‌اند که نتیجه‌اش توسعه جیب خودشان و بدبین‌ کردن مردم به طب سنتی است‌؛ چرا که کم اتفاق می‌افتد بتوانند با این ویزیت‌های گران قیمت مجازی و سطح معلومات کافی کسی را درمان کنند.

  • جواد انبارداران

قبلا می‌رفتم آبمیوه فروشی، منویی به چه درازا وجود داشت که می‌توانستم هر چه می‌خواهم سفارش بدهم و بدون هیچ نگرانی و عذاب وجدانی همه‌شان را بخورم و مشکلی برایم پیش نیاید. آب پرتقال، آب انبه، آب انار، شیرموز و معجون همه در دسترس بودند.

روزهای دور، با خانواده و خاله و شوهرخاله می‌رفتیم پارک سر خیابان و بساط خوردن کتلت داشتیم، یک نان لواش می‌گذاشتم وسط و یک غول‌ویچی می‌گرفتم برای خودم که همیشه مایه آبروریزی و شرمندگی والدینم می‌شد، مخصوصا آن بخشی که تصور می‌کردم معجون ابدی حیات را با سه سس فرانسه، مایونز و کچاپ ساخته‌ام. زمانی بود که بهترین صبحانه دنیا نان و پنیر و چای شیرین بود و می‌خوردیم و مثل کرگدن انرژی می‌گرفتیم.

گذشت و روزی در حجره بچه‌ها بلند شدند و دیدند نویسنده متون از شدت ناامیدی و افسردگی گوشه حجره خوابیده و از ۷ صبح تا ۷ شب پشت هم با چشم‌بندی به عاریت‌گرفته شده که رفیقش در‌متروی تهران به قیمت ۵۰۰ت خریده مثل جنازه افتاده است. بعد از آن که در تحصیل و زندگی کردن و ارتباطات و حتی نفس کشیدن به مشکل خوردم، چند ماه بعدش روزی که از چهار راه شهدای قم به سمت حرم می‌آمدم، کتابفروشی یک کتاب طب سنتی، نوشته مهدی برزو را با ۵۰ درصد تخفیف می‌فروخت و عکس آدم کچلی به نام خیراندیش را هم به عنوان پدر طب سنتی زده بود کنارش.

کتاب را گرفتم و از آن جا ماجرای آشنایی ما با طب سنتی شروع شد. بخشی درباره افسردگی بود که افسردگی را به دو بخش بلغمی و سوداوی تقسیم کرده بود و نوع بلغمی‌اش آن بود که کسالت فرد زیاد می‌شود و ساعت خوابش بسیار.

سال افسردگی باعث شده پشت هم در کلاس‌های حوزه غیبت کنم و به انجام دادن هیچ‌کار بپردازم تا آن جایی که یک سال کلا عقب بیفتم.

سال بعدی که حجره‌ای با چهار طلبه جدید گرفتم، ماه اولش وسوسه‌ای در ذهن داشتم که چه شیرین است یکهو از بالکن پایین بپرم! به هر حال یک ماه صبح‌ها ۷ زیتون و شب‌ها ۷ انجیر و روزی ۷ خرما همراه آب و عسل و ترک کامل سردیجات جواب داد و این مغز یخ زده را به راه آورد.

چند سال از آن روزها می‌گذرد، الآن وقتی می‌روم آبمیوه‌فروشی فقط یک انتخاب دارم و آن فقط آب‌هویج است، تنها چیزی که مزاج گرم‌وتر دارد و خون رقیق سالم تولید می‌کند. اگر چه این روزها کمی طب بلد شده‌ام، اما بدنم از آثار روزهای افسردگی شدیدا به سردیجات حساس شده است، تا جایی که در همین ماه رمضان به دلیل خوردن آب دوغ خیار و با وجود خفه کردنش با گرمیجاتی مثل زنجبیل و مویز و‌ نعناء و نان خشک، کاری کردم که کلا معده‌ام را از کار بیندازم و توان هضم را از خودم بگیرم تا جایی که هر چه بخورم بماند و در آن پایین فاسد شود و مجبور شوم با نسخه برگ‌سنا و گل محمدی یک بار تخلیه‌اش کنم و بعد از آن جز گرمیجات چیزی نخورم.

دیشب جایتان خالی همبرگر خانگی خوردم، اما این معده‌ای که روزی محل تجمع مفسدین غذایی!(هاها چه ترکیب آشنایی) بود حالا حتی با خیارشور و گوجه هم کنار نمی‌آید و توانی ندارد.

دوست داشتم همچنان در همان روزهای بیخیالی و سلامتی ظاهری مانده بودم و مثل بقیه همه‌چیز خوار بودم و نگران این نبودم که الآن که نان و پنیر و چای شیرین می‌خورم دو ساعت بعدش یک دفعه دل درد بگیرم و چند ساعت بعد کسل و کرخت شوم.

به تنهایی شده‌ام موزه آثار طبی که به دلیل رعایت نکردن‌های چند ساله، می‌توانم به تنهایی آثار مواد غذایی و سیستم سردی و گرمی را اثبات کنم! کافی است امروز ظهر غذا تن‌ ماهی بخورم تا شبش افسردگی به سراغم بیاید و سوالات فلسفی از خلقت و خدا و حوزه شروع شود و پشت هم بگویم خب که چی؟ و داد بزنم واتافاک! و مشت بکوبم توی دیوار(البته افسردگی اصلا این ریختی نیست) و در گوگل سرچ کنم هدف زندگی و آخرش هم بهترین روش خودکشی را جست‌وجو کنم و در آخر فردا صبحش به غلط کردن بیفتم و تغذیه‌ام را اصلاح کنم تا به حال اول برگردم. ای کاش برگردم به روزهای اوج و بتوانم با خیال راحت معجون حیات ابدی سه سسه را بسازم و بخورم و هیچ مرگم نشود.

  • جواد انبارداران