عباس آقا ۲
پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۰، ۰۱:۱۵ ق.ظ
عباس آقا دوباره زنگ زد، این بار گفت برادر شما کلاس فوتبال ثبتنام کرده؟ گفتم شما؟ گفت عباس آقا هستم. این بار نشناختمش، گفتم لابد یک نفر پست وبلاگ را خوانده و حالا میخواهد دستم بیندازد. کمی هم ترسیدم، چون واقعا برادر کلاس فوتبال میرود ولی تهران است و عباس آقا قم!
گوشی را قطع کردم، لختی اندیشیدم و باز تماس گرفتم، گفتم برای چه تماس گرفته بودی؟ گفت: عباس آقا هستم. گفتم برای چی به خودت میگویی عباس آقا؟ اسم من اگر مرتضی باشد به خودم آقا مرتضی که نمیگویم. خندید و گفت: نه چون بچهها بهم عباس آقا میگویند. هر چه ازش پرسیدم کجای قم مینشیند چیزی نگفت، بچهها میگفتند آدمی است که میآید بچهها را برای هیأت خودش میبرد، به نظر میرسد «عباس آقا» داستانی طولانی پشت سر خودش دارد و روزی دوباره با او روبرو خواهیم شد.
- ۰۰/۰۸/۱۳