سکوت

مرغ سحر ناله کن

۱۱ مطلب در اسفند ۱۴۰۰ ثبت شده است

قبلا مطلبی دربارۀ چای سیاه نوشتم که با عنوان حکمت چای روضه منتشر شد، بعد از تشکرات وافر و قربان صدقه‌ها، نظری آن انتها به چشم می‌خورد که می‌خواست بزند زیر کل کاسه کوزۀ بحث و آن این بود:

ولی گویا پاسخ به دستش نرسیده بود و بعدش چنان با عتاب گفته بود «جناب گویا به مذاق‌تان حرف ما خوش نیامده بود...» که گفتیم حَجی پاسخمان نیامده بود، چرا حالا کفری می‌شوی؟

ما هم رفتیم بین کتب قل خوردیم و یافتیم که آری، چای ختایی همان چای سفید است. اما چای سفید چیست؟ چای سفید همان جناب چای سیاه است با این تفاوت که هنوز چم و خم روزگار باعث نشده به این سوختگی و سیاهی برسد.

در واقع چای سبز و سیاه و سفید یکی هستند، چای سفید جوانه‎‌های گیاه چای، چای سبز و چای سیاه برگ‌های گیاه چای هستند که با روش‌های خاص کارخانه‌ای به این شکل درآمده‌اند، و تفاوت چای سیاه با چای سبز در این است که چای سیاه چند ساعتی مرحله تخمیر را گذرانده و اگر می‌خواهید بدانید چه بلایی سر چای می‌آوردند که این ریختَکی(اصطلاحی قمی) می‌شود این مطلب را بخوانید. 

خب پس نتیجه این شد که این چای آن چای نیست که ما از کتاب مخزن الادویه نقل کردیم، لذا ممکن است که برای همّ و غم هم چنان مفید نباشد. مانند تفاوت خواص انگور با شراب انگور یا سرکه انگور است که مراحل تخمیر را گذرانده‌اند، یا تفاوت گندم با خمیر تخمیر شدۀ گندم که نان می‌شود.

اما چیزی که باید بگویم آن است که با این همه، معمولا بخش‌های مختلف گیاه خواص مشابهی دارند و قطعا خواص چای سفید و سیاه و سبز به هم نزدیک است. همانند خواص هلیله زرد و هلیله سیاه و هلیله کابلی که همگی از یک گیاه هستند و فقط زمان برداشت میوه هلیله متفاوت است که باعث به وجود آمدن این سه برادران هلیله‌ای شده.

نکته مهم طبع چای است که همچنان بعد از تمام این حرف‌ها گرم و خشک است و غم که باعث می‌شود روح حیوانی آرام آرام به درون برود و ظاهر را سرد کند و با سردی‌اش باعث بیماری شود، می‌تواند گزینه‌ مناسبی جای شربت پرتقال و آبلیمو و چنین مواد سرد مزاجی پس از روضه باشد.

اما اگر با آگاهی‌های الآن بخواهم تصمیم بگیرم می‌گویم: چای خوب است، بد نیست، ولی افراط کردن در خوردنش باعث افزایش سودا می‌شود و عوارضی برای گرم و خشک‌ها و معده‌شان دارد، همچنان که افراط در اکثر خوراکی‌ها مضر است، افراط در چای هم مضر است. به غیر از چای ما دمنوش‌های خیلی بهتر و مفیدتری هم داریم که اگر روزانه مصرف شوند، تأثیر محشری خواهند گذاشت.

مثل چه؟

اسطخدوس، بادرنجبویه، گل گاوزبان این سه جناب، عجیب‌ترین دمنوش‌هایی هستند که در کتب طبی دربارۀ آن‌ها خوانده‌ام، بادرنجبویه که به گیاه مورد علاقه امیرالمؤنین مشهور است با این دوتا تنها گیاه‌هایی هستند که به طور خاص اعضای رئیسه، یعنی قلب، کبد و مغز را تقویت می‌کنند. ما یک سری مفردات گیاهی داریم که برای عضو خاصی مفیدند، مثلا کتیرا برای کلیه محشر است اما این سه دمنوشی که ذکر کردم به طور خاص برای قلب، کبد و مغز خوبند. اسطخدوس به تنهایی هم منضج و مسهل سودا و بلغم است، حالا مسهل و منضج و سودا و بلغم چیست، بعدا می‌گویم. فعلا بروید از عطاری معتبری، از هر کدام به مقدار مساوی بگیرید و ترکیب کنید و بدمانید(دم کنید) و عصرها ترجیحا بنوشید و ما را هم دعا فرمایید.

چای هم بخورید ولی اگر می‌خواهید چاق شوید، چای را کنار بگذارید که مانع است.

  • ۵ نظر
  • ۰۹ اسفند ۰۰ ، ۲۲:۲۳
  • جواد انبارداران

اگر کتاب مفاتیح الحیاة علامه جوادی را خوانده باشید، لابد احادیثی که دربارۀ حمام آمده را دیده‌اید. کتاب مفاتیح الحیاة کتابی دربارۀ سبک زندگی اسلامی بر اساس روایات است، سال‌ها پیش وقتی طفلی گوشت‌خواره بودم آن را خواندم و خلاصه‌نویسی کردم، کتابی پر از احادیث گزینشی صحیح السند و مشتی دربارۀ سبک زندگی، اصلا باب اول همین کتاب بود که من را به این نتیجه رساند که با ارزش‌ترین کار دنیا، علم‌آموزی است و همین باب بود که آموخت مسلمان یا باید دانشمند باشد یا در حال یاد گرفتن.

در این کتاب احادیثی درباره حمام خواندم، مثلا نباید در حمام مسواک زد، اگر کسی هر روز به حمام برود پیه(چربی) کلیه‌هایش آب می‌شود و اگر کسی با شکم پر به حمام برود تنش را تباه می‌کند و خلاصه حمام چنین است و چنان...

ما هم از آن روز که کتاب را خواندیم، آخر حمام به پاهایمان آب یخ می‌ریزیم و با سفال، سفالِ پا(معادل سنگ‌ پا) نمی‌کشیم(البته اگر سفال اصلا این دور و اطراف پیدا شود) و هر روز هم حمام نمی‌رویم که چربی کلیه‌هایمان را از دست بدهیم!

اما لازم است بگویم که آن حمامی که مد نظر روایات است با این حمامی که الآن داریم، تفاوت بسیاری دارد؛ گرمابه‌های قدیمی سه عنصر داشتند: ساختمان، آب و هوا.

سقف گرمابه‎‌های قدیم بلند بود، ولی حمام‌های ما سقف کوتاه و محیطی کوچک دارند. ساختمان گرمابه‌ها داغ بود، یعنی می‌شد به راحتی کف گرمابه نشست یا حتی خوابید. هوای گرمابه‌ها همیشه داغ و مرطوب بود ولی هوای حمام‌های ما سرد و خشک است و طول می‌کشد تا به گرما و رطوبت برسد.

 گرمابه‌ها جایی برای تصفیه و استفراغ طبی بود. استفراغ در این جا به معنای بالا آوردن نیست، بلکه منظور تخلیه مواد زائد از بدن است، در این معنا عرق کردن، ادرار و مدفوع و اشک و منی و عادت ماهیانه و حجامت و فصد هم جزوه استفراغ محسوب می‌شوند. گرمابه‌ها بر اساس مزاج افراد ساخته شده بود، اگر افرادی مزاج سرد و تر داشتند باید به حمام می‌رفتند و از گرمای ساختمان استفاده می‌کردند و فقط در حد لزوم به خود آب می‌پاشیدند تا این گرما باعث شود رطوبت اضافه از بدنشان دفع شود، اگر مزاج‌شان گرم و خشک یا سرد و خشک بود بیشتر در آب می‌ماندند و از رطوبت هوای گرمابه استفاده می‌کردند تا رطوبت به دست بیاورند و تعدیل مزاج شوند.

حمام‌های فعلی ما سقف کوتاهی دارد، هوای آن هم سرد است، در زمستان اگر بخواهیم حمام برویم، باید سریعا دوش آب داغ را باز کنیم، دوشی که خودش هم ضررهایی دارد و بهتر است در وان باشیم، هوای حمام با آب داغ دوش گرم می‌شود ولی چون سقف کوتاه است، گرما می‌آید بالا و ما هم که ایستاده حمام می‌کنیم کاملا سر و پیشانی‌مان آمادۀ به فنا رفتن می‌شود، بعد که بیرون می‌آییم با اندک باد سردی که سرمان می‌خورد سریعا سر درد می‌گیریم و همین می‌شود که اکثر مردم این دوره و زمانه دچار سینوزیت و سردردهای سینوزیتی هستند.

مدت زمان حمام‌ کوتاه است و کیسه‌کشی و نوره‌ و حنا زدن هم فاتحه‌شان خوانده شده و از مواد طبیعی هم مثل بابونه برای شستن سر استفاده نمی‌کنیم. در نتیجه مواد زائد در بدن حبس می‌شوند و با مواد شیمیایی کم‌ کم دچار مشکل می‌شویم.

گرمابه‌ها به عنوان قدیمی بودن و از رده خارج بودن و چرک بودن جمع شدند و الآن شدیم این موجودات دائما مریض که به دلیل نداشتن استفراغ کافی و احتباس بیش از حد مواد دچار مشکل شده‌ایم. البته گرمابه‌ها هم نواقص خودشان را داشتند.

و اما چاره چیست؟

اگر هنوز خانه‌تان را نساخته‌اید و قرار است آن را بسازید، لوله‌های آب داغ حمام را به صورت زیگزاگی از زیر کف حمام رد کنید و فضای حمام را در وسیع در نظر بگیرید و سعی کنید حمامی وان‌گرا داشته باشید، نه دوش‌طلب! اگر کف حمام داغ شود می‌توانید این گونه کف آن دراز بکشید و بلغم زائد را از بدن خارج کنید.

اگر بلغمی مزاج هستید یا دچار سوء مزاج‌ تر شده‌اید و بیماری‌های سرد و تر دارید، برای تخلیه مواد زائد از بدن، ماهی چند بار به استخر بروید اما تن خود را به آب نزنید و در سونای خشک بمانید، در کف آن بخوابید و هر چه قدر می‌توانید اجازه بدهید تا عرق کنید و مواد از بدن‌تان خارج شود، در نهایت دوش کوتاهی بگیرید و خارج شوید. اگر دیدید حالتان دارد به هم می‌خورد زیاد در سونای خشک نمانید. پایین‌ترین طبقه سونای خشک دراز بکشید که حرارت کمتری دارد. 

گاهی بدن خود را به این روش تصفیه کنید: نوره زرنیخ‌دار طبیعی بگیرید، به نحوی که محتویات آن 6 واحد آهک و 1 واحد زرنیخ باشد و رنگ نوره زرد باشد. کل بدن را به غیر از بخش‌هایی که حساس است و ممکن است دچار سوختگی شود(مثل زیر بغل) از گردن به پایین نوره بزنید، مردها بگذارند موهای دستشان باقی بماند. مراقب ناخن‌هایتان باشید که نوره باعث آسیب به آن‌ها نشود و از دستکش برای نوره زدن استفاده کنید. 

بعد از 5 الی 7 دقیقه نوره را کامل بشویید و بعد هر چه قدر که طاقت داشتید در حمام بمانید تا مدت 3 ساعت، در این زمان حنای با کیفیت با آب ترکیب کنید و کل بدن از گردن به پایین را حنا بگذارید. بعد که طاقت‌تان طاق شد و کم آوردید، حنا را بشویید و حالا یک بار مثل حنا بدن را آب و سدر بگذارید ولی در حد 5 الی 10 دقیقه کافی است. در انتها هم خودتان را بشویید و خارج شوید و بدن‌تان را با روغن زیتون چرب کنید. این یکی از کارهایی که به شدت برای تصفیه بدن خوب است و مخصوصا برای افرادی که دچار سوء مزاج سوداوی هستند و دچار بیماری‌های سوداوی شده‌اند معجزه می‌کند.

سنگ پا و سفیدآب و کیسه را به حمام باز گردانید و اگر حمام‌تان دوشی است و وان ندارید، نشسته حمام کنید و در اواخر حمام سرتان را بشویید و خارج شوید و از سشوار استفاده کنید و کلاه بگذارید تا دچار سینوزیت نشوید و اگر هم دچارید، آن را کنترل کنید و مانع بدتر شدنش شوید.

اگر سرمایه‌دار هستید و جیب عالی متعالی است، چندتایی گرمابه بسازید و آن را زنده کنید ولی اصولی بسازید :)

  • ۳ نظر
  • ۰۹ اسفند ۰۰ ، ۰۱:۰۷
  • جواد انبارداران

سایت فکرت فیلم‌های دو تا از دوره‌های سواد رسانه‌ای را که مرحوم محمدحسین فرج‌نژاد به عنوان استاد دوره حضور داشته منتشر کرده. توصیه و پیشنهاد می‌کنم تماشا کنید. نوشتن و یادداشت‌برداری فراموش نشود.

دوره اول: دوره تخصصی تربیت مربی سواد رسانه‌ای با محوریت سینمای یهود

دوره دوم: دین و سینما

  • ۲ نظر
  • ۰۵ اسفند ۰۰ ، ۰۱:۲۸
  • جواد انبارداران