سکوت

مرغ سحر ناله کن

کیوی را بیاور

جمعه, ۲۳ دی ۱۴۰۱، ۰۳:۱۰ ق.ظ

به قول میرزا وبلاگ انگار جای لنگ انداختن و با بیژامه نشستن و تخمه هندوانه خوردن است. آدم‌های مؤدب که ته مخالفت‌شان یک منفی دادن به پست است برخلاف اینستاگرام و توییتر که فحش خار مادر نمک مجلس است و باعث می‌شود با لبخند بلاکشان کنیم. لیست بلاک‌های توییترم فکر کنم از 120 نفر گذشته باشد و اینستاگرامم را بعد از هزار بار کلنجار رفتن، رسانه ساختن و پاک کردن، به این نتیجه رسیده‌ام اشکالی ندارد که صفحه فقط برای وبلاگ‌نویسی باقی بگذارم.

وبلاگ‌نویسی طبیعت‌گردی انسان محبوس در تکنولوزی سایبر است، من می‌توانم با لنگ بیایم، دیگری با شلوارک خشتک پاره! یکی با دشداشه، بنشینیم دور کرسی و پایمان را بکنیم زیر کرسی و کیوی بخوریم و حتی پوستش را هم بخوریم، کی به کی است؟

آدم دیگر خودش است، به این فکر نمی‌کند نکند حالا من حرفی بزنم که فلان و بلان شود، البته رفقایی داریم که حتی روزانه‌نویسی‌هایشان را هم می‌برند در رسانه تخصصی امنیتی‌شان و من فازی این چنین ندارم، انگار باید هر چیزی جای خودش نوشته شود. من همان کسی هستم که در تست سلامت روان به سوال این که آیا فکر می‌کنید مجبور هستید بعضی کارها را انجام بدهید، پاسخ کاملا درست می‌دهم! نمی‌توانم تمام قیمه‌ها را بریزم توی ماست‌ها و روزانه‌نویسی‌ها را بریزم توی طب سنتی‌ها و سینماها رو قاطی سیاست کنم! در خل بودن ما همین بس که یک رسانه سیاسی طبی داریم و می‌خواستیم نشریه‌اش را هم در حوزه مرحوم بزنیم که با حرکت خفن بچه‌های کلاس نویسندگی‌مان، پشیمان شدیم.

یک فراخوان دادیم برای کلاس رایگان نویسندگی در حوزه، 5 نفر پیدایشان شد، یکی هفته اول یک دفعه خداحافظی کرد، آن چهار تا هم گویی که تیم نویسندگی دو نفره است، یکبار این می‌آمد یک بار آن نمی‌آمد، زنگ می‌زدم آقا فرصت دارید کلاس بیایید، می‌گفت دارم ناهار بخورم، شاید بیایم و ته شایدش این می‌شد که نمی‌آمد، آن یکی می‌گفت مگر کلاس است؟ دیگری ده دقیقه انتهایی می‌آمد می‌گفت عه فراموش کردم! حال قرار بود با این رفقا نشریه هم بزنیم، طرف حاضر بود روزانه 10 ساعت با دیوارهای حجره صخره‌نوردی کند به ما که می‌رسید نیم ساعت هم فرصت نداشت سرش درد بگیرد از صحبت‌ها و تهش یک کپسول صداع بهش بدهیم راحت شود!

دیشب پستی با حرص تمام نوشتم که چرا باید در زندگی خودم را به عنوان کار خیر رایگان در اختیار این و آن قرار می‌دادم و تهش منتشرش نکردم، چون نهج البلاغه را که باز کردم در حکمت 204 مولا سخنی گفت که پشیمانم کرد و شرمنده؛ 

وَ قَالَ (علیه السلام): لَا یُزَهِّدَنَّکَ فِی الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا یَشْکُرُهُ لَکَ، فَقَدْ یَشْکُرُکَ عَلَیْهِ مَنْ لَا یَسْتَمْتِعُ بِشَیْءٍ مِنْهُ، وَ قَدْ تُدْرِکُ [یُدْرَکُ] مِنْ شُکْرِ الشَّاکِرِ أَکْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْکَافِرُ، "وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ".

و آن حضرت فرمود: کسى که سپاس نیکى‌ات را به جا نیاورد تو را در نیکى کردن بى‌رغبت نکند، چرا که سپاست را کسى به جا مى‌آورد که از آن نیکى بهره نبرده (خدا)، و تو از سپاس سپاسگزار بیش از آنچه کفران‌کننده نعمت از بین برده به دست مى‌آورى، «و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

  • ترومازادۀ فرهنگی

نظرات (۵)

سلام
مولا چه قشنگ گفتند..
حوزه رورها کردین؟
پاسخ:
سلام
شاید برای همیشه
اگر راه فراری از کلاس‌های اجباری عمرسوز پیدا نکنم
  • میرزا مهدی
  • سلام نیکوکار!
    ...........نشین مدام فیلم اینو اونو نقد نکن. حالا که موقعیت تبلیغ رو در حالیکه معممی از دست دادی، (علی‌الظاهر)، پاشو اُرسی هات رو وَر بکش و سینما رو بکن آلتِ دست خودت و تا میتونی ازش بهره ببر.
    چه بسا که پشتت باد بخوره و از اونجا رونده و از اینجا مونده باشی.
    کی به کیه؟
    پاسخ:
    سلام :))
    به طور جدی مشغول طب سنتی‌ام الان
    وقتی برای سینما نمیمونه :(

    شاید برای داستان بشود کاری کرد
  • آقای سر به‍ راه
  • اخرش من و تو با هم یه کار به درد بخور می کنیم
    منتها ظاهرا فعلا جفتمون تو گل و لای زندگی شخصی گیر کردیم:)
    پاسخ:
    گل و لایی بس عمیق
  • یاس ارغوانی🌱
  • :))
    پاسخ:
    نکنه از منفی دهندگانید
  • یاس ارغوانی🌱
  • نه پست خوبی بود. کلاً سبک نوشتنتون رو خیلی دوست دارم به شخصه ولی حرفی برای گفتن نداشتم.
    از مثبت دهنگان بودم البته!
    پاسخ:
    می‌خواستید لبخندی زده باشید و اعلام حضور کرده باشید
    ممنونیم از شما و حامیان این وبلاگ ناچیز

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.