چرا وبلاگنویسها منقرض میشوند؟
باز هم واقعهای که در پست قبرستان وبلاگی رخ داده بود تکرار شد، دیشب آمدم تا بلوک پیوندها را فعال کنم که دیدم از آن پایین یکی یکی وبلاگنویسها بلاگ به بلاگآفرین تسلیم کردهاند و رفتهاند.
از جناب اسرافیل با سواد بگیر و سیر مطالعاتیش، تا کاربر با صفای یا زهرا در وبلاگ عاشقتریم و دختر بیبی که با متن خشکی روی صفحه خبری ازش نیست و آرمان که گفته رفتم سربازی و خدانگهدار و رئوف وبلاگ الرقیم که پشتمان را در جبهه حزب الله گرم میکرد و امید شمسآذر که معنای ملا را به ما آموخت و خودش ملا بود و رفیق نیمهراه که بیکار میشود وبلاگ عوض میکند و آدرس رفیق نیمهراهش را کشته است! و دارالمجانین که پوکیده و تا عین لام که از قدما و الگوها بود و علیرضای کنکوری :| و قاسم صفائی نژآد خسته که یادداشت نوشته آیا دوران وبلاگها سر آمده و اقیانوس سیاه برای یکی از طلاب و مجتبی اسماعیلیِ قلم مجازی و این وضع پیوندها بود.
در همین حین بود که میخواستم بروم گوشه اتاق و های های گریه کنم، بر سر لیست این وبلاگها هم وبلاگ استاد فرج نژاد هم اضافه شد که آن بزرگترین غصه دائمی زندگیام است و حالا یک وبلاگ متروکش اینجاست. گویی فقط من ماندم و چندتایی از رفقا مثل علیرضا و حمیدرضا و محمدرضا و میرزا و محمد نقلبلاگ و همگی داریم در جزیرهای منقرض میشویم. یعنی با این اوضاع انسان فکر میکند وقتی وبلاگ مینویسد دارد کار اشتباهی میکند. الآن اندکی عذاب وجدان هم دارم.
بعد هم رفتم سراغ فهرست وبلاگهایی که دنبال میکنم و زدم صفحه آخر و آن جا بود که تازه غصه شروع شد. اعتکاف دل و علی علوی و معصومه خورشید و شکرانه و میم ابن کاف و یک مسلمان ;( و حتی آن خانم ضد انقلاب فیمنیست هم نبود که بیاید و استدلال کند که چون سرخپوستها آدم را از بلال میدانستند پس مسلمانها که انسان را از خاک میدانند خل و چلند.
امیدوارم اعزه مکرم و مکرمه دچار جنون بلاگی شده باشند و فقط پوست عوض کرده باشند و وبلاگی جدید زده باشند و زیرزیرکی همراه ما باشند. آیا میشود این صدنفری که همچنان همراه من هستند همین دوستان باشند که ما را از یاد نبردهاند و هنوز دنبالمان میکنند؟
اگر قرار بود چنین رو به فنا باشید که میگفتید کسی را دنبال نکنیم و به کسی دل نبندیم تا مثل همان گلهای نرگس و جوجه رنگیهایی که خریدیم و بقا نیافتند، غصه شما هم به دل ما اضافه نشود. حالا میفهمم وین دیزل در فیلم شکارچی ساحره با عمر چند هزار ساله چه درد و رنجی میکشید. اصلا نصف وبلاگنویسهایی که پای همان پست قبرستان وبلاگی نظر دادهاند در قید حیات وبلاگی نیستند. یک روز هم شما این پست را میخوانید در حالی که من از دنیا رفتهام، ذات دنیا مرگ است...
- ۰۰/۱۲/۱۲
شبکههای اجتماعی
نسل جدید هم مثل قدیمیها نمینویسن
و چیزی که فهمیدم اینه که دیگه کسی هم میل و رمقی برای خوندن پستهای طولانی نداره (از اثرات شبکههای اجتماعی و توییتمحور مثل توییتر و اینستاگرام و تلگرام و ...)
منم با وجود اینکه ارتباطم با بقیهی بلاگرها کمه (از لحاظ تعداد) ولی تعداد کسایی که دیگه نیستن خیلی زیاده و اینکه هنوز هم دنبالشون دارم به امید اینکه ستارهای ازشون روشن بشه و گاهی اوقات هم مناسبات رو بهشون تبریک میگم :) شاید دیدن