سکوت

مرغ سحر ناله کن

مستند روایت صنوبر درباره زندگینامه علامه حسن‌زاده آملی است و از بهترین مستند‌هایی است که دیده‌ام. سوالی که طی تماشای ۷ قسمت این مستند دنبالش بودم، این بود که چطور می‌شود انسانی شبیه علامه حسن‌زاده آملی ساخته می‌شود و چرا امروزه حوزه علمیه از ساختن چنین انسان‌هایی عقیم است و روز به روز نسل این انسان‌ها در حال کمرنگ شدن است؟

مهم‌ترین دلیل را باید در تغییر ساختار حوزه بدانیم، کتابی چند سال پیش می‌خواندم که خاطرات آیت الله علم‌الهدی بود، ایشان می‌گفت که برای خواندن کتاب پیش استادی رفته بود و التماسش کرده بود تا هر روز ساعتی خدمتش برسد. مثلا کتاب البهجة المرضیه(یک کتاب آموزش نحو عربی) را از صفر تا صد با یک استاد خوانده بود و در این میان نه امتحانات میان‌ترمی بود، نه لیست حضور و غیابی و‌ نه سامانه‌ای، یک شاگرد در کنار یک استاد به کلی کتاب را فرا می‌گرفت و به خوبی در آن قدرتمند می‌شد.

اما امروزه کلاس اجباری، با استاد‌هایی که به دل شاگرد نمی‌نشینند، طی محدوده‌ای در طول ترم و همراه مباحثه اجباری و با چوب معاونت آموزش حوزه و با کیفیت کم دنبال پرورش طلبه هستیم.

سبک قدیمی حوزه به خوبی جواب داده، همه حکایت شیخ مفید و دو سید بزرگوار رضی و مرتضی را شنیده‌ایم که روزی مادرشان دو سید را می‌آورد و به اصرار می‌خواهد که شاگرد شیخ مفید شوند که شیخ مفید قبول نمی‌کند و بعد خواب حضرت زهرا را می‌بیند که دو فرزندش را پیش او آورده که شیخ مفید متنبه می‌شود و قبول می‌کند که شاگردش شوند. حاصل این تربیت خصوصی استاد و شاگرد، دو عالم بزرگ به نام سید مرتضی ‌و سید رضی می‌شوند که کتاب نهج‌البلاغه تألیف همین سید رضی است.

علامه حسن‌زاده آملی هم علاوه بر این که آدمی به شدت تلاشگر بوده، به مقوله استاد شدیدا اهمیتی می‌داده و در همین مستند روایت صنوبر می‌بینیم که وقتی محضر علامه طباطبایی می‌رسد و ایشان قبول نمی‌کنند که استادش باشند، سرش را روی پای علامه طباطبایی می‌گذارد و از ناراحتی گریه می‌کند که علامه قبول می‌کند استادش شود. علامه حسن‌زاده آملی سماجت بیش از حدی برای پیدا کردن اساتید به خرج داد تا بتواند ازشان به خوبی استفاده کند.

متاسفانه جوی در بین اساتید حوزه هم هست که این مقوله مهم را درک نکرده‌اند و همیشه از پذیرش شاگرد سر باز می‌زنند و همچون تمام مردم این کشور کمیت برایشان از کیفیت مهم‌تر است. برای آن‌ها کلاسی که ۶۰۰ طلبه داشته باشد را بهتر از کلاس سه نفره می‌دانند، در حالی که به تجربه ثابت شده و شنیده‌ها حاکی از این است که همان کلاس سه نفره آدم‌های بیشتری را تربیت خواهد کرد.

دلیل عمده دیگر که چنین انسان‌هایی تربیت نمی‌شوند که شهید مطهری از آن در مقاله‌ای به عنوان بزرگ‌ترین مشکل سازمان روحانیت یاد می‌کند، مسأله شهریه است، سیره حوزه بر این بوده که طلبه‌ها کار نکنند و فقط از شهریه ارتزاق کنند و روزگار خودشان را بگذرانند اما امروزه این سیره به هیچ وجه جوابگو نخواهد بود و به دلیل اولا ضعف سیستم نظارتی حوزه و وجود آدم‌های مفت خوری به نام طلبه، مثلا ۱۵۰ راننده کامیونی که شهریه حوزه می‌گیرند و دوما عدم توافق علما بر وجود یک صندوق واحد شهریه و‌ هر کدام ساز خود زدن باعث می‌شود طلبه‌ها نتوانند اولیات زندگی خودشان را با شهریه تأمین کنند و روز به روز از پایه اول که پیش می‌روند، افسرده‌تر و بی‌حال‌تر شوند و هدف خود را فراموش کنند. اگر طلبه‌ای این مطلب را بخواند به خوبی درک می‌کند که چه قدر بچه‌های تازه ورودی به حوزه با نشاط و انگیزه هستند و چطور رفته رفته در این سیستم آموزشی غلط، گرد افسردگی و بی‌رگی بر آن‌ها پاشیده می‌شود و تبدیل به آدم‌هایی بی‌سواد، فقیر، افسرده و بی‌هدف می‌شوند.

سخن درباره حوزه علمیه بسیار است، ای کاش علمایی مثل آیت الله مجتهدی تهرانی ساخته شوند که از مدارس آن‌ها هزاران آدم کارآمد و طلبه خودساخته خارج شود.

با دو نفر از شاگردان آیت الله مجتهدی دیدار داشتم، آدم‌هایی خوش‌اخلاق و منظم، به شدت معنوی که تا به حال شبیه‌شان را ندیده بودم، آدم‌هایی که واقعا به طلبه‌ها اهمیت می‌دادند و پی‌گیر کارهای آن‌ها بودند، از کله‌پاچه‌ای که استاد مهمان‌ می‌کرد و صبحانه می‌خوردیم بگو تا ریز مطالعات و‌ مباحثه‌هایمان و ملاقات‌هایی که شبانه با او داشتیم و هدایایی که برای تشویق بهمان می‌داد، این حاصل نظم محکم و نظارت قدرتمندی بود که مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی در مدرسه خود ایجاد کرده بود. شنیده بودم یکی‌شان فقط در یک جلسه سخنرانی ۳۵ نفر را شیعه کرده بود!

این سیستم آموزشی غلط، تقلیدی از سیستم ناکارآمد دانشگاهی است که سعی می‌کند خود را با سبک آموزش قدیم حوزه ترکیب کند اما حاصل آن نه هیچ که بدتر، باعث ساخت آدم‌هایی می‌شود که نه‌ تنها حافظ اسلام و انقلاب نخواهند بود بلکه به آن ضربه خواهند زد.

  • ترومازادۀ فرهنگی

نظرات (۴)

سلام
ببینید تک به تک صحبتاتون در مورد حوزه درسته، و نقد وارده!
اما این یک طرف ماجراست!
حسن‌زاده شدن، مثل حسن زاده عمل کردن می‌خواد! همون گریه‌ی حضرت علامه رو، چند تا طلبه می‌شناسید که اینجور پی گیر باشند! در ضمن اینکه حتما ایشون تقوای ویژه و توسل و‌توکل ویژه‌ای در مسیرشون داشتن...
یا حتی اینکه شیخ مفید می‌پذیرن، اون‌پی گیری مادر سید رضی و سید مرتضی و‌احتمال بسیار توجه و توسل ایشون به خانم فاطمه زهرا و حتماااااا تقوای خاص در تربیت چنین فرزندانی و ... عامل این اتفاق بوده.
همین علامه حسن زاده یکبار در مورد پذیرش مهمانی به همسرم سفارش کرده بودن که هر جا مهمان شدی فوری نپذیر و نرو! ( تازه همسرم اون‌موقع قم بودن و دور وریاشونم همه طلبه و ... یعنی سفره‌ای که دعوت میشدن ظاهرا مشکلی نداشته!)
از این مثال‌ها بسیاره...
اونایی که به‌حایی رسیدن، دیگه شما خودتون طلبه‌اید و می‌دونید، اولاااااا استقامت داشتن در تقوا، مراقبت در بسیااااری از حزییات و ... و اتفاقا بیشترش هم ازسنین پایین و در تربیت خانواده اتفاق افتادن....
فکر کنم این جمله هم معروفه، تو برای خدا قدم بردار و‌تلاش کن،استاد رو خودخدا جلوی پات قرار میده! این تجربه‌ی شخص خود من هم بوده!
خلاصه‌که حوزه یک طرف ماجراست و سید مرتضی و سید رضی شدن، استقااااامت ذر مسیر حق هم می‌خواد!
پاسخ:
سلام
حرف‌های شما تکرار و تشریح حرف‌های من بود دیگه، منم گفتم که غیر از این که علامه خودش «تلاشگر» بوده، سماجت توی پیدا کردن استاد هم داشته.
متشکرم، به حرف‌ها انتقاد دیگه‌ای نداشتید؟
ما زور می‌زنیم اهدافی که افق اسلام هستن رو با متدهای غیر اسلامی بدست بیاریم
و مسلمه که نمی‌رسیم
پاسخ:
سیستم آموزشی ما بر اساس مشق نوشتن‌های سنگین و حفظ کردن‌های بی روحه که در خود غرب هم مثل کشور فنلاند اصلا تکلیفی وجود نداره و همه چیز توی مدرسه است و جالب این که همین فنلاند جزو بالاترین آمارهای علمی رو توی دنیا داره.
و الا روش‌های بهتری هم هست که ما ازش غافلیم و میتونند بهتر جواب بدن.
روش‌های سنتی ما هم که مبتنی بر مباحثه و روابط استاد شاگردی بود خوب بودند هر چند ضرب و شتم و فلک‌کردن هم جزوش بوده :))
حال ما که زیاد اطلاع نداریم، ولی این رو خوب فهمیدیم که این روش فعلی قطعا غلطه.
  • آقای سر به‍ راه
  • خوب شد فکر شیخ شدن از سرم افتاد
    پاسخ:
    اگر وضع مالی متوسطی داشته باشی و مثلا پدرت پشتوانه‌ت باشه
    و هدفت فقه و اصول باشه حوزه به بهترین مکان تحصیلی‌ت تبدیل میشه
    حوزه غیر از مسأله مدرکش که ۶ ساله فوق دیپلم میدن، به یقین از دانشگاه چه از نظر فضا و چه از نظر علمیت بهتره‌.
    با قسمت شهریه که فرمودید مشکل دارم.
    میشناسم فردی رو که به خاطر ضعف مالی و همین شهریه طلبگی وارد حوزه شد.
    بنظرم اینطوری حوزه تبدیل میشه به جایی با آدم هایی که سیستم شهریه گرفتن(هرچند اندک) تنبلشون کرده و اعتقاداتی که به غلط به اسم ساده زیستی و دنیا گریزی فهمیدن، باعث شده خیلی درگیر کار کردن و ترقی وضعیت مالی شون نباشن.
    با اصل بی نیازی مالی و تمرکز روی مباحث درسی مشکلی ندارم. ولی بنظرم تا وقتی سیستم غربالگری درستی نباشه که به هرکسی به اندازه تلاشگر بودن و صادق بودنش توی تحصیل علم شهریه تعلق بگیره، این سیستم نتیجه منفی داره و آسیب هاش به مراتب بیشتره.


    "استاد‌هایی که به دل شاگرد نمی‌نشینند"
    این هم باید با آب طلا نوشت زد سر در دانشگاه و حوزه.
    استادی که نتونه با شاگرد ارتباط درستی بگیره و شاگرد رو بفهمه و بدونه الان نیاز به چی داره (چه از نظر علمی چه اخلاقی)، استادی که خودش تو رذایل اخلاقی مثل تکبر و تعصب و مجاهد نبودن در کسب علم، غرق باشه، چطوری میتونه دست شاگردش رو بگیره و ببره تو مسیری که خودش توش نیست؟
    بخصوص توی حوزه!
    حالا دانشگاه رو میدونیم خیلیا به خاطر مدرک میرن و آنچنان در قید یادگیری درس و بحث نیستن.
    ولی وقتی حوزه با ادعای انسان سازی داره کار میکنه قطعا باید معیارهایی که برای سیستم تحصیلی اش ارائه میده سنجیده تر باشه.
    از انتخاب استاد گرفته تا انتخاب سرفصل های درسی و برنامه های آموزشی و مهارتی و...


    درباره حرف جناب نادم هم بنظرم اگر واقعا "همه چیز" به تلاشگر بودن شخص برمیگشت، ائمه هیچوقت دنبال تشکیل حکومت اسلامی (کارخانه انسان سازی) نبودن.
    مینشستن تو خونه شون، هرکی دنبال استاد بود از یه راهی بهشون میرسید.
    بنظرم تربیت اساتید خوب و نیروی های خوب، فراتر از اینه که بهش بگیم "یک طرف قضیه"
    بنظرم بیشتر قضیه همین جاست.
    یادمه یکی از اساتیدمون میگفتن درسته چاه باید خودش آب داشته باشه و دانشجو خودش باید دنبال دانش باشه، اما یوقتی باید چاه خشک شده رو حفر کنی تا به آب برسی.
    استاد خوب یه همچین تاثیری میتونه داشته باشه برای شاگردش.

    واقعا منکر این نیستم که خود فرد هم باید حداقل ها رو داشته باشه. اما کشف همون حداقل ها و راه درست برای استخراجشون بلدِ کار میخواد. کارِ استاده.
    کم نبودن آدم های حق پذیر و باانگیزه ای که به خاطر نداشتن راهنمای درست و عامل، کم کم انگیزشون هم از دست دادن و دچار روزمرگی شدن.

    عمیقا امیدوارم حوزه بتونه تو مسیر درستی قرار بگیره و خروجی اش آدم های با کیفیت تری باشن.
    پاسخ:
    این خودش یک پست بود!
    حوزه خودش میگه زی طلبگی اینه طلبه کار نکنه و اگر کار کنه شهریه بهش حرومه و فقط باید درس بخونه بعد از اون طرف شهریه کم میده و این وسط طلبه میمونه توی منگنه و افسرده میشه مثل همون جریان پست قبلی که برای خودم اتفاق افتاد.
    حالا چاره یا میتونه این باشه که زی طلبگی رو تغییر بدیم و بگیم باید طلبه کار کنه، یا که زی طلبگی باقی بمونه و شهریه به حدی بشه که طلبه زیر مشکلات مالی له نشه
    اگر همه چی طبق سنت حوزه پیش بره طلبه تنبل بار نمیاد و واقعا این قدر به درس و علم خواهد پرداخت که وقت کار کردن پیدا نکنه.
    اما طلبه امروزی که من می‌بینم وقت زیاد هم میاره و به راحتی میتونه کارهای مرتبط با طلبگی مثل ویراستاری و تولید محتوا و خبرنگاری و تدریس انجام بده

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.