سکوت

مرغ سحر ناله کن

هیچ

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۴۰ ب.ظ

آن‌ها که زیادند کم نشان می‌دهند و آن‌ها که کم‌اند زیاد جلوه می‌کنند، هیچ بودن جرأت می‌خواهد، آن‌ها که همه چیز دارند هیچند و آن‌هایی که هیچ‌اند می‌پندارند همه چیز دارند و این قاعدۀ گمنامی است. برگرد و جملات را دوباره بخوان، نه جایی نرو، دوباره می‌نویسم‌شان: آن‌هایی که زیادند کم نشان می‌دهند و آن‌هایی که کمند زیاد جلوه می‌کنند هیچ بودن جرأت می‌خواهد، آن‌ها که همه چیز دارند هیچند و آن‌هایی که هیچ‌اند می‌پندارند همه چیز دارند و این قاعدۀ گمنامی است.

درختان پر بار را بنگر، میوه‌های بیشتر سر را خمیده‌تر می‌کند، یادم است در اسرار الصلاة، مرحوم میرزا جوادی که در همین شیخان قم خاک است و قبرش این قدر قطور و مرمرین مثل بقیه نیست، می‌گفت بندگی آدم را به آن جا می‌رساند که آدم هر که را ببیند خود از او خارتر و ریزتر می‌یابد.

و من این آدم‌ها را دیده‌ام، آدم‌هایی که آن قدر بزرگ شده‌اند که به قول عین صاد از دنیا هم بزرگ‌تر شده‌اند، با این که دریای علم است اما هر بار که همین نفهم وسط حرف‌هایش می‌پرید حرفش را قطع می‌کرد و گوش می‌داد و جواب می‌داد و البته خیلی طول کشید تا بفهمم که هنوز هم نفهمیده‌ام، شاید اندکی فکر می‌کنم که فهمیده‌ام که ادب چیست و درک شأنیت آن‌ها را چگونه باید درک کنم.

اما حالا بیا دستت را بگیرم، ببرم در همین مجازستان که در آن نفس می‌کشیم و زندگی می‌کنیم و آخر هم احتمالا پشت اینترنت صدایی می‌شنویم که بیا و وقت رفتن است و بعدِ مدت‌ها که سر بر می‌داریم می‌بینیم خودش است، ملک الموت است که آمده جانمان را بستاند، در همین مجازستان تابلوی غرور آدم‌ها که اسمش را bio می‌گذارند نگاه کن که چه قدر خودشان را بزرگ می‌بینند و این حاصل هیچ بودن است.

کتابخوان/ فوق لیسانس زبان انگلیسی/ متأهل/ دانا و توانا و لغات دیگری که زور می‌زنند به خودنمایی‌اش کمک کنند ردیف شده، می‌گوید بیا، ببین، به من توجه کن، حرف‌های من را بخوان، من، من، من....

پژواک صدایش در میان قهقههۀ گمنامان تاریخ گم می‌شود، وقتی ملک الموت روحش را قبضه کرد و گمنامان را دید که در کنار رسول الله نشسته‌اند، در برابر عظمت‌شان خم می‌شود و خرد، همین طور سرش از شرم پایین پایین می‌آید و وقتی با صورت به روی خاک افتاده تازه حسرتی ابدی به سراغش می‌آید که ای کاش من هیچ می‌بودم و دیر است دانستن این که هیچ بودن همه چیز است.

بعدنوشت: گاهی آدم مجبور است فقط صرفا برای این که اطلاعات کلی درباره صفحه‌اش بدهد چیزهایی درباره خودش بنویسد و در این مسأله نیت افراد از کارها مهم است.

  • جواد انبارداران

نظرات (۶)

منظورتون خودتونین
پاسخ:
قطعا
  • رفیقِ نیمه راه
  • قشنگ بود...
    برای هیچ شدن چه باید کرد!؟...
    پاسخ:
    اگر یک چیزی بلدی یا داری خودت رو با بالاتر از خودت مقایسه کن
    اگر یک مالی داری بدون که این مال برای خودت نیست و از جانب خدا آمده
    اگر توانایی یا هوشی داری بدون که خدا داده 
    اگر تلاشی کردی و حالا مدرکی یا قدرتی داری به این فکر کن چون تو شرایطش رو داشتی و دیگری نداشته
    اگر در عبادت و بندگی به جایی رسیدی یادت باشه که مهم سعی توئه نه مقدار عملت
    شاید دیگری که از تو شرایط بدتری داشته و عمل کمتری
     ارزشش نسبت به تو که امکانات زیادتری داشتی بیشتر باشه
    « خدا مرحوم آیت الله آقا سید عبدالهادی شیرازی را رحمت کند. گفتیم: آقا شما یک مرد بزرگ متشخصی هستید! گفت :من هیچ ابن هیچ ابن هیچ ام... طوری خود را کوبید که صدای ما درآمد و گفتیم:آقا! بس است دیگر، شما خیلی خودتان را از بین بردید...!
    ولی بنده فعلا متعینم.(یعنی به خودم مشغولم)
    دوتا هم مباحثه را دیدم که یکی برای شکایت از دیگری پیش من آمده بود. گفتم:چرا شما مباحثه نمی کنید؟ گفت: سر مباحثه به من گفته :تو نمی فهمی!
    این یعنی تو هنوز بچه ای، چون منفعل شده ای و به تو برخورد. معلوم می شود هنوز آدم نشده ای!»
    جلد اول مواعظ_آیت الله حق شناس
    پاسخ:
    آقای میرسپاه تعریف میکرد میگفت رفتم پیش یکی از اساتید سوال داشتم؟ بعد که جواب داد و دوباره مطرح کردم گفت: تو میدونی داری با کی حرف میزنی؟ من منطق مجسمم!
    سبحان الله!
    الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا...
    یا صاحب الزمان حالا ظهور نکردید هم یه سری منطق مجسم داریم کارا رو راه می اندازن فعلا :|
    پاسخ:
    یه بنده خدایی میگفت من خب مطالعه کردم و بیشتر از شما میدونم، آره من مغرورم چون براش دلیل دارم :/
    درسته که یکی از خصلتهای انسانهای بزرگ خود کم شمردن و گمنام بودنه ولی از طرف دیگه مشکل اینجاست گمنام بودن این آدمها در زمان حیاتشون باعث میشه اون بهره و استفاده ایی که میشه از این انسانها برد رو از دست میدیم و خیلی وقتها هم سکوت و در سایه بودن این آدمها باعث میشه بی مغزها به جامعه حکومت کنن
    پاسخ:
    اگر وظیفه ایجاب کنه باید وارد بشن، این گمنامی یه چیزی هم معنای تواضعه و الا که یادت باشه توی یکی از جواب کامنت ها گفتم کار علمی و داستان نویسی مثلا یک کاریه که نیاز به شهرت داره تا افراد زیادی بتونند از آثارت استفاده کنند. این تعارضی نداره.
    مثلا آیت الله مصباح واقعا انسان متواضعیه که افرادی که باهاش در ارتباط بودند چه خانواده و چه شاگردها هیچ کودوم به یاد ندارند حتی یک بار امر یا نهی کرده باشه ولی ببین چه قدر شهرت داره
    این به خاطر اینه که در کنار تواضعی که داره به شدت به وظیفه‌ش عمل کرده
    نه چندان بزرگم
    که کوچک بیابم خودم را
    نه آنقدر کوچک
    ...که خود را بزرگ
    گریز از میانمایگی
    آرزویی بزرگ است؟؟”


    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.