سکوت

مرغ سحر ناله کن

من مُردَم

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۵۸ ب.ظ

بعضی چیزها را یک بار می‌شود تجربه کرد. مثل کودکی، روز اول دبستان، مادر شدن و... . اما یک چیزی هست که ما فقط یک بار می‌توانیم تجربه‌اش کنیم و بعدش فرصت نمی‌کنیم که ازش بنویسیم. برخی افراد توانسته‌اند که بعد از تجربه کردنش چیزهایی درباره‌اش بنویسند اما خیلی‌ها دیگر نتوانستند چیزی بگویند چون مُرده بودند.

یکی از جاهایی که می‌شود چیزهایی را تجربه کرد که امکانش را نداریم در واقعیت تجربه کنیم خواب و رویاست. البته که واقعا تجربه‌اش نمی‌کنیم ولی حداقل چون آن لحظه در خواب را واقعی فرض می‌کنیم حسی که داریم واقعی است.

این پست دو تا از حس‌های واقعی است که من در خواب پیدا کردم و به شدت تحت تاثیرشان قرار گرفتم:

۱. یک بار خواب دیدم چند آدم وحشی با چاقو و قمه بهم حمله کردند. پسر نوزادم را از فاصله‌ای بلند پرت کردند روی زمین که در جا تمام کرد. و خودم هر چه اطراف را نگاه می‌کردم حتی یک نفر هم نبود کمکم کند.

آن شب در خواب من مظلومیت و تنهایی را واقعا حس کردم و وقتی از خواب بیدار شدم خیلی غمگین شدم و به مظلومیت امام حسین فکر کردم که در تنهایی و غربت، بدون هیچ پشتیبانی، در حالی که خواهرش نگاه می‌کرد و کاری نمی‌توانست بکند، یک مشت آدم وحشی بی غیرت هر طور که می‌توانستند به پیکر امام اهانت کردند و حتی بعد از شهادتش، پیرمردها! برای قرب الهی آمدند و با عصاهایشان زدند که فضیلتی را از دست نداده باشند!

۲. امروز صبح خواب دیدم پای گوشی هستم و در اینستاگرام می‌گردم. یک دفعه حس کردم انرژی اندام‌هایم تمام شده. نمی‌توانم حرکت‌شان دهم، داشتم تمام می‌شدم،  به خدا التماس می‌کردم که خدایا من آماده نیستم، نمی‌توانم الآن بروم، من این قدر هم خوب نبودم که راحت جان بدهم. من هنوز خیلی تاریکم. هنوز خیلی کارها رو انجام ندادم. بابا من برنامه‌هایی داشتم. نماز قضاهایم را چه کار کنم؟ بی حس شدم و افتادم زوی زمین، توی اتای تنها بودم، یک حس غریبی برایم پیش آمده بود، داشتم محو می‌شدم.

حالا که بیدار شدم فکر می‌کنم هیچ چیز اندازه مرگ آدم را تکان نمی‌دهد. من واقعا فکر کردم مُرده‌ام و همه چیز تمام شده، این را باور کردم و واقعا دردناک بود.

الآن می‌پرسم که واقعا چه قدر درگیر چیزهایی هستم که اصلا اهمیت ندارند و باید همه‌شان را ول کنم و بروم. خریدن یک لباس، نوشتن یک کتاب، قبول شدن یک امتحان و تلاش برای آن که دوستم داشته باشند همه بی فایده هستند. فهمیدم فقط خدا برایم می‌ماند‌.

معرفی کتاب: کتاب سه دقیقه در قیامت را حتما بخوانید. راوی واقعا مرگ را تجربه کرده و مثل من درباره خوابش حرف نمی‌زند.

پی‌نوشت: احساسات را نمی‌شود با کلمه بیان کرد، تلاش نافرجامی است، احساسات را باید حس کرد. من اگر بیایم درباره عشق حرف بزنم و بهترین کلماتم را هم بیاورم اگر مخاطبم عشق را واقعا تجربه نکرده باشد بی فایده است.

آخرین پست یک مسلمان :( 

  • ترومازادۀ فرهنگی

نظرات (۱۴)

:)
سه دقیقه در قیامت اینقد خوب بود که شبی که از دوستم گرفتمش اصا نخوابیدم و تا دو سه ساعت تمومش کردم خیلی هم روم تاثیر گذاشت ولی بعد یه مدت تاثیرش رفت..
اصلا یه آدم دیگه شده بودم انگار
پاسخ:
ما نیاز به یک تلنگر دائمی داریم که هر روز ما رو تراش و صیقل بده
مثل ارتباط با یک استاد خوب که هر روز میبینیمش
یا حتی همین کلیپ های صوتی سخنرانی مثل آقای عالی که هر روز گوش کنیم
یا کتب اخلاقی که روزی دو صفحه بخونیم و سعی کنیم بهش عمل کنیم و در طول روز بهش فکر کنیم
  • ساخت ربات تلگرام
  • بسیار جالب!


    موفق باشید


  • آقای مهربان
  • سلام
    ماه رمضان هم برنامه "زندگی پس از زندگی " که به همین موضوع میپرداخت، جالب بود برام.
    یه سوالی؛ ایا واقعا ادما با تجربه ی ترس از مرگ از اون به بعد متحول میشن و خوب میشن؟
    فک نکنم. اگه میشدن قران نمیگفت ... انها کلمه هو قائلها ...
    مث من که هزار بار هزار تا تلنگر میخورم و یکی دو روز مثلا ادم خوبی میشم و بعد به همون شاکله اصلی برمیگردم!
    پاسخ:
    سلام
    آیت الله وسفی می‌گفت این که میگن کفار جاویدان در جهنم هستند نه به خاطر اینه که عذاب جاویدانه بلکه چون این‌ها ذاتشون اقتضای عذاب ابدی داره
    ذات این‌ها تا ابد همین طور میمونه و برای همین هم هست که اگر باز هم برگردند چون ذاتشون خراب شده نمیتونند آدم خوبی باشن و دوباره همون کارها رو تکرار میکنند.
    کتاب سه دقیقه در قیامت این همه تجدید چاپ شده اما آدم‌ها فقط مدت کمی بعدش متاثر هستند و یادشون میره
    چون باید ذات رو در طولانی مدت ساخت :)
  • ماهـ‌ ‌‌ـورا
  • حس عجیبیه
    بعضی از خواب ها تا ساعتها بعد از بیدار شدن ادم رو تحت تاثیر قرار میدن !

    کتاب جالبیه خوندمش
    ولی متاسفانه تاثیری که داشت در حد چند روز بود ...
    پاسخ:
    بله واقعا خواب پدیده عجیبیه، روح انسان از بدن جدا میشه و چون وارد جهان مجرد میشه میتونه از گذشته و آینده تصاویری رو ببینیم اما قوه خیاله این وسط بیکار نیست و دخل و تصرف میکنه
    شما یک کتاب به ما معرفی کنید :))
    کتابی که ما گفتیم رو انگار همه خوندن
  • سارا سماواتی منفرد
  • سلام
    حس عجیبی هست وقتی تو خواب از بلندی میافتی یک حالتی بین خواب و بیداری داری و کل بدنت می لرزه
    این را من تجربه کرده بودم !
    در مورد مرگ خواب نمی خواهد ببینیم هر روز خیلی ها دارند می روند و خیلی از عزیزانمان هم رفته اند و این شتری هست که بالاخره یک روز دم خانه ما هم می خوابد اما هیهات از درس عبرت و تکانی که روند رفتارهایمان را عوض کند . شاید همین تکراری بودنش تبدیل به عادتش کرده و هرچی عادت بشه خوب عادی میشه !!!
    پاسخ:
    سلام
    اونم خیلی بده، یک شوک به آدم وارد میشه برای وقتیه که آدم خسته‌ است :)
    ما شاید مرگ خیلی‌ها رو ببینیم ولی به نظرم اگر برای خودمون اتفاق بیفته و تجربه‌ش کنیم خیلی فرق میکنه
    سلام حاج آقا مسالةٌ :)
    یه سوال چند وقتیه تو ذهنم می‌چرخه، مخصوصا بعد از دیدن برنامه‌ی زندگی پس از زندگی که با دیدن این پست شما گفتم از شما بپرسم؛ 
    ببینید بیشتر ما آدما به مرتبه‌ی عقل( بنا به تعریف فلسفه از عقل) نرسیدیم و توی خیال و وهم سیر می‌کنیم.با توجه به اینکه که کار قوه‌ی خیال هم تصویرسازی هستش با توجه به داده‌هایی که دریافت می‌کنه، چجوری میشه فهمید و اثبات کرد که اون ادم‌هایی که تجربه‌ی نزدیک به مرگ داشتند یا حتی در عالم خواب مرگ رو تجربه کردند، در خیال خودشون( که مثال متصل یا برزخ متصل هم نامیده میشه) با توجه به دریافت‌هایی که از دین و مذهب داشتند در مورد عالم آخرت، فقط تصاویر خیال خودشون رو مشاهده نکرده باشند؟ یعنی از کجا معلوم که اصلا با عالم برزخ منفصل هیچ ارتباطی برقرار نشده باشه و این‌ها فقط در برزخ متصل که همون خیال خودشون هست، به صورت مثالی حضور پیدا کرده باشند؟ بر این اساس تا چه حد میشه به دیده‌ها و شنیده‌هاشون واقعا اعتماد کرد که یک حقیقت رو مشاهده کرده باشن نه تصاویر خیالی رو؟
    ممنون میشم پاسخ بدید، از وقتی ذهنم‌مشغول شده که وقتی از مسیحی‌ها می‌پرسیدن که تجربشون چجوری بوده، براساس مسائلی که تو کتاب مقدسشون از آخرت بیان شده جواب میدادن، همچنان که مسلمون‌ها هم براساس مطالبی که از قرآن و دین آموختند.
    پاسخ:
    سلام من هنوز در حد اکمال کربلایی هم نشدم
    چه برسه حاج آقا :))
    این سوال در حد من نیست  ولی چیزی که به ذهن من میرسه درباره تجربه پس از مرگ سه دقیقه در قیامت اینه:
    بخشی از چیزهایی که راوی میبینه مربوط به خیالش میشه مثل این که فرشته‌ها روی یک میز دفتر اعمالش رو نشون میدن و برخی دیگه واقعیت‌هایی هستند که واقعی بودند چون بعد وقتی وارد جهان میشه مرگ یک آدم حکومتی که احتمالا رفسنجانی باشه رو پیش بینی میکنه، شهادت رزمنده های پاسدار رو پیش بینی میکنه، حسینیه پیرمردی که مخفیانه وقف کرده بوده و ثوابش به این آقا میرسه رو با پرس و جو میفهمه که چنین حسینیه‌ای و چنین پیرمردی وجود داشتند و همچنین حالت تجرد رو که بیان میکنه و میگه مکان و زمان نداشتم خبر از واقعیت میده.
    تجربیات NDE یا پس از مرگ شباهت‌هایی دارند که احتمالا به خاطر همون قوه خیال باشه. مثلا نور دیدن و دالان دیدن و... و به نظر میاد باز هم ترکیب واقعیت و خیال باشه
  • محمد قاسم پور
  • اگر خواب‌هات واقعی باشه، شنیدم بچه نشانه‌ی عمل صالحه، اینکه بچه رو کشتن، یعنی یه کاری کردی که یه عمل صالح رو از بین بردی.

    دومی رو نمی دونم. این خواب به شخصش بستگی داره. اگر من چنین خوابی دیده بودم، احتمالا نشانه‌ی اعمال لغو در طول روز بوده.

    پاسخ:
    مگه من غیر از بین بردن اعمال صالح کار دیگه هم بلدم که نیاز باشه توی خواب بهم بگن؟ :((

    ساعاتی که دیدمشون ساعات خواب صالح نبوده و آیت الله فاطمی نیا میگه که تعبیر خواب یک علمه که به برخی افراد افاضه میشه و تمام کتب تعبیر خواب دروغه و مثلا حرف های ابن سیرین متکی به شخص و زمان خاصی بوده و برای هر شخص تعبیر خودش رو داشته
  • میرزا مهدی
  • سلام برادر!
    ولی من این کتاب رو نخوندم. و اعتراف کنم حتی اسمش هم نشنیده بودم.
    اولین کتابی که در این زمینه خوندم که بیشتر به نقاشی میوند، "کمدی الهی" دانته بود.
    بعد یه کتاب بود از موریس مترلینگ به اسم"زندگی پس از مرگ" خوب ایشون یک فیلسوف هستند ولی بعد ها فهمیدم که گرایششون نسبت به خدا اصلا به ما شباهت نداره.
    بعد یک کتاب خوندم نوشته آقای چیز بود.... خدایا بگو... اینطوری شروع میشد: «من مُردم». یه آیت اللهی بود... بگو دیگه. اَه :|
    میدونی چی این وسط برای همه ی این کتابها مشترک بود؟ تاثیر گرفتنِ موقت و کوتاه مدت.
    آهان آقای قوچانی.
    میشه یه کم فراتر از کتابی که معرفی کردی سوال بپرسم؟
    من کتاب آداب نماز امام خمینی رو دوبار خوندم بار دوم خلاصه و ساده و روان نویسی کردم و به خواهرام و داداشم هدیه دادم. مدتها نماز خوندم لذت بخش بود و عشق میکردم ولی به سرعت، تاثیر اون کتاب رفت و .... یه مدت خیلی درمورد امام زمان(عج) میخوندم. هر کتابی که دوستانِ معتبر معرفی میکردن میخوندم. عجیب با جسم و روحم، حضرت رو مدام حی و حاضر حس میکردم. اما تاثیرش رفت.
    دلیلش چیه؟ چی کار کنیم که جان و گوشت و پوست و استخوانمون، و به قول خود شما ذاتمون، تاثیرِ دائمی بگیره. (نظر به جوابت به آقای مهربان و علیرضا)
    پاسخ:
    سلام میرزایمان
    مهم‌ترین چیز به نظر من اینه که عادت نکنیم و مثل یک ماشین نماز خوان نشیم، دین نیت و اخلاص رو برای اعمال قرار داده تا همیشه همراه توجه و فکر اعمال رو انجام بدیم و برامون عادی نشه
    همین نماز خوندنِ با توجه رو اگر اجازه ندیم عادی بشه و شل  نشیم و ادامه بدیم اتفاقات خوبی میفته
    ولی مشکل اینه راه سختیه و اگر آسون بود همه الان عارف بودیم
    حافظ هم میگه: که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
    حد جواب من همینه، میتونی ۱۰ سال دیگه بیای جواب با کیفیت تری تحویل بگیری :)) البته ما درس پس میدیم و من هنوز کتاب آداب صلاه امام رو نخوندم
    دوسال پیش همین روزا بود با به یکی از اقوام زنگ زدیم کار داشتیم گفت الان دارم میرم بیرون دوازده شب بر میگردم فردا صبح دیگه بهت خبر میدم فردا صبح که شد خبر دادن بیاید بیمارستان فلانی دیشب دوازده شب تصادف کرده فوت کرده همون ساعتی هم که روز قبلش باهم حرف زده بودیم چند ساعت بود که دفنش کرده بودن اینقدر شوک این اتفاق در تک تک سلول های من زیاد بود که تا چند وقت فکر میکردم فردا مردم دیگه نیستم

    واقعاااا به چه مشغولیم در این وانفسایی که هر لحظه امکان داره دیگه نباشیم
    پاسخ:
    خدا بیامرز‌تشون
    به نظرم حالا که ما این طوری هر لحظه احتمال فانی شدنمون هست باید دو تا برنامه داشته باشیم
    یک برنامه برای عمر ۱۰۰ ساله
    و یک برنامه با این حساب که امروز میمیریم
    من از این حس‌ها زیاد داشتم تو خوابام
    و گاهی فک میکنم واقعا تلنگرن
    این کتاب رو خوندم و واقعا موثر و مفیده
    برای من مخصوصا بخش های حق الناسش:)
    پاسخ:
    ماشا الله همه کتابخون :/
    فکر کنم تعدا افرادی که سه دقیقه در قیامت رو خوندن از تعداد افرادی که یک دور قرآن رو خوندن بیشتر باشه
  • عـلیـرضـ ـا
  • میگم خیلی حیف شد که یک مسلمان رفت. نه؟!
    البته آخرین بار، نظرشو پای مطلب خانم بانوچه - که با آقای صفایی نژاد- مصاحبه کرده بودند، دیدم.
    جواد تو که نمیخوای بری یه وقت؟
    ما رو قال بذاری و بری!
    :))
    پاسخ:
    تا نفس هست وبلاگ هست
    تا بیان هست این جا هست
    وصیت‌نامه‌م آخرین پست وبلاگمه
  • محمد برزین
  • بعضی خوابها تا انتهای زندگی همراه آدم هستند برخی در همان خواب به فنا می روند ...
    من هم شبی خوابی دیدم که هنوز لذت آن را فراموش نکرده ام و تا قیام قیامت نیز فراموش نخواهم کرد.
    اما در مورد پست یه بیت شاید جا داشته باشه

    بهترین رفیقتم یه روز میره
    رو کسی بجز حسین حساب نکن

    از ساعت 8 تقریبا صفحه شما رو بالا آوردم تا الان فرصت شد با دقت بخونم و بنویسم.
    پاسخ:
    ۶ ساعت و نیمه توی‌ وبلاگی پس
    از پس فردا توی وبلاگ بمونی و آمار حاضرین در سایت رو بالا ببری 
    مجبور میشم بهت حقوق بدم ؛)))
    زندگی بدون اباعبدالله لغوه
    منم یه بار خواب دیدم سوار اتوبوس شدمو به سرعت داشتم میرفتم به سمت بالا،ینی حس میکردم دارم میمیرم.اون احساسه حسرت خوردنه شدیدی که داشتمو هیچوقت یادم نمیره
    +برای منم کتاب تا چندروزی تاثیرشو داشت ولی پرید!
    پاسخ:
    ای بابا
    این که شما خوندید کتاب نبوده
    مواد مخدر بوده
    همه زدید چند روز نئشه بودید و بعدشم پریده
    :)))
    فک کنم راه حلش اینه هرروز بزنیم ینی کتابو یه بار نخونیم تا تاثیرشم بمونه
    پاسخ:
    انسان کلابا استمرار و تدریج ساخته میشه
    این یک اصله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.