سکوت

مرغ سحر ناله کن

مستی سه‌تار در گیتار نیست

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۵:۵۴ ق.ظ

سحرگاه مردی در زیرزمین نشسته بود و سفال‌گری می‌کرد، صدای خروسی که در حصار گوشه حیاط بود در خانه پیچید، مرد پله‌های زیرزمین را بالا آمد، در کنار حوض ظرفی برداشت و دست‌‌های گلی‌اش را شست، دست در دل لطیف حوض کرد و آب به صورتش پاشید و وضو گرفت، عبا به دوش انداخت و کلاه نمدی به سر گذاشت و قالیچه کوچکش را به سمت قبله انداخت و به نماز ایستاد، صدای اذان صبح که آمد با گیوه‌هایش به سمت مسجد رفت، از میان دیوارهای کاهگلی و باریک گذشت و وارد مسجد شد، مسجدی که با نور شمع‌ها روشن بود.

بعد از نماز به خانه برگشت، کم کم سر و کله خورشید پیدا می‌شد، پله‌های خاکی را بالا آمد، در چوبی و کوتاه اتاقش را باز کرد، به پشتی تکیه داد و پنجره‌های مشرف به حیاط اتاقش را باز کرد، اناری از کاسه سفالی برداشت و شکست و با خوردن هر دانه‌ای ذکری زیر لب گفت، از کوزه گلی دست ساز خودش آب نوشید، قلم تراش را آورد و نوک قلمش را تراشید، قلم در دوات زد و چند خطی نوشت:

مستی سه‌تار در گیتار نیست، سِری که در سفال‌گری است در مجسمه‌سازی نیست، قداستی که در قلم نهفته در قلموها گمشده، آرامشی که زیر گنبد و محراب نشسته روی اُپن‌ها بی‌قرار است.

در عمق خاک رازی است که با سرامیک‌ها و سنگ‌ها نمی‌توان گفت، در ریش‌ها ابهتی است که روی صورت‌‌های بی‌مو لیز می‌خورد، حسی پیچیده در عباست که با کت و شلوار و کراوات امکان فهم نیست، روح قدسی که در سنت بود، در جهان جدید از یادها رفته و انسان‌ها تصمیم گرفته‌اند ذات خودشان را در نظر نگیرند و روح خویش را در هیاهوی اضطراب‌‌ها و تشویش‌ها و حسرت‌ها و تکثرها و تغیرها لت‌و‌‌پار کنند.

 

 

  • ترومازادۀ فرهنگی

نظرات (۱۰)

سه‌تار فقط ذوالفنون. :)
پاسخ:
بزار ببینم چه متاعی معرفی کردی 🤔😂
سلام .


چقدر این پاراگراف اخر عالی بود عالی به معنای کامل کلمه🌹
پاسخ:
سلام
متشکر، نوشته‌ها از آن چه واقعیت دارد عالی‌تر به نظر می‌رسند
از این گذشته، این فرسته یه حس‌وحال غریبی داشت... چیزی در مایه‌های هنر اصیل اسلامی.
بازم با اینجور نوشته‌ها، کیفور بکن ما را. :)
پاسخ:
فکر کردن به چنین سبک زندگی‌ای حال آدم رو دگرگون میکنه
و لحظاتی از استرس مدرنیته خلاص میکنه
لت و پار...
پاسخ:
این کلمه نویسندگان متعددی رو لت و پار کرده
سلام
مطلب جالبی بود اما به نظرم باید عمیق تر بیان بشه... منظورم حرف آخرش بود.

برای دخترم‌ خوندم و اینجوری توضیحتون دادم که ایشون لطیف نویس نیستن اما سعی خودشون رو کردن و خوبم شدن متن...
هر چند بعضی جاها یه زمختی خاصی که تو متن‌هاتون هست خودش رو نشون داده، مثل استفاده از کلمه‌ی « لت و پار» :)
پاسخ:
نه، سعی خودم رو نکردم واقعا
توی دسته تداعی آزاده
در حد یک طرح اولیه است، اگر در فضای داستانی بیاد و کلی بهش پرداخته بشه میتونه یک داستان محشر با فضای عرفانی سنتی بشه.
تیک ایت ایزی
حالا خوبه خودم در نوشتن صفرما، انقدم ایراد می گیرم از بقیه :)))

پاسخ:
نه انتقاد خیلی خوبه
به شرطی که خود فاعل آگاه نباشه
الان من خودم موقع نوشتن میدونستم که کلمه لت و پار به این متن نمیاد، ولی یک نوع کرم ناشناخته‌ای درون مغزم دوست داشت این کلمه رو به کار ببره :/
چطور بود متاعش؟ D:

آلبوم «مستانه‌»‌‌اش حرف نداره. آوازش رو هم علیرضا افتخاری خونده.
پاسخ:
موزیکش خوب چیزی بود
ولی دوست ندارم صدای کسی رو بشنوم فقط موزیکش
به نظرم به سبک تفکر و بعد سبک نوشتن که ناشی از همون تفکره برمی‌گرده...
مثلا یکی مثل آقای حامد عسکری،‌کلا لطیفن...
شما هم سبکتون اینه، چون روحیاتتون این مدلیه! بدم نیست... این تفاوت‌هاست که سبک یک نفر رو خاص خود اون شخص می‌کنه!
پاسخ:
روحیات‌تون این مدلیه! 😂
 درجه خشانت ما بالاست.
حرف عمیقیه، آدم‌ها بر اساس روحیات‌شون باید بدونند توی چه حوزه و موضوعی قلم بزنند که کارآمد جلوه کنند.
اتفاقا کلمه لت و پار دقیقا بلایی که سر روح های درگیر تکثر میاد رو بیان کرده
کاملا صریح و ملموس
من با اجازتون اسکرین گرفتم و استوری کردم پاراگراف اخر رو
و کلمه ی لت و پار رو برای تاکید پایینش دوباره نوشتم..
_البته با ذکر منبع_:)
پاسخ:
عه پس این کلمه به شما ساخت 
خودم فکر می‌کنم به متن نمیاد و باعث میشه مخاطب از حس متن پرت بشه بیرون

منبعش حال زیاد مهم نیست
نزدید هم نزدید
#نه_به_سنتگرایی

گذر از مدرنیته به معنای بازگشت به سنت نیست!

هرچند که متن خوبی بود ... ولی
پاسخ:
فلسفیش نکن
از فضا و سبک زندگیش لذت ببر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.