سکوت

مرغ سحر ناله کن

فقط چند لحظه بیشتر سخن بگو

سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۱۵ ق.ظ

عاشق دوست دارد با معشوقش حرف بزند و وقتی هم که حرفی ندارد، سعی می‌کند حرفی بتراشد هر چند بی‌معنی و چرت و پرت تا بیشتر بتواند با معشوقش حرف بزند، گاهی برای او محتوای حرف مهم نیست، هم‌نشینی بیشتر مهم است.

موسی آتش را دید، به خانواده‌اش گفت مکث کنید، الآن می‌روم و تکه‌ای آتش می‌آورم. رفت و خدا با او صحبت کرد و به موسی گفت من انتخابت کردم و هر چه بهت الهام شد را گوش کن. برای این که یاد من باشی عبادتم کن.

بعد به موسی گفت: این چیزی که در دست راستت است چیست؟

موسی عصایش دستش بود، موسی عاشق خدا بود، می‌خواست حرفی بتراشد برای هم‌صحبتی و هم‌نشینی بیشتر. حرفش را کش داد، تک کلمه نگفت که این عصاست، گفت این عصای من است که به آن تکیه می‌کنم. بعد احتمالا فکر کرد که چه بگوید که این شیرینی مصاحبت تمام نشود، ادامه داد با این عصا برگ درختان را برای گوسفندانم می‌ریزم و نیازهای دیگری را هم با آن رفع می‌کنم.

در تفسیر نمونه نوشته شده که یک تفسیر آیه «قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ» این بود که حضرت موسی تمایل داشت سخنش را با محبوبش ادامه بدهد.

و اما در تفاسیر نوشته نشده که چرا خدا با آن که می‌دانست چه چیزی در دست راست موسی است باز از او پرسید که چه چیزی در دست داری. در تفاسیر ندیدم که چرا خدا دوست داشت صحبتش با موسی را طولانی‌تر کند...

  • ترومازادۀ فرهنگی

نظرات (۱۲)

  • محمدحسین پارسائیان
  • خدا با این‌که می‌دانست توی دست موسی چیست می‌خواست از او بپرسد
    مثل این‌که شما توی دست بچه‌ای موز می‌بینید و از او می‌پرسید:«این چیه عمو؟»
    خب خدا دوست دارد با بندگان حرف بزند
    البته نه هربنده‌ای بندگانی که دوست دارد
    خیلی قشنگ بود :)
    پاسخ:
    نه به قشنگی تدابیر علی قدیری
    ^_____________^
    پاسخ:
    چه دهان پهناوری
    سلام
    کاش ما هم می‌تونستیم بریم خدمت اماممون علیه السلام، و به یه بهانه‌ای همنشینشون بشیم
    اصلا حرف نزنیم، فقط بشنویمشون، ببینیمشون، نفس به نفسشون باشیم‌ :(((((((((((((((
    پاسخ:
    کاش اول عاشق بشیم
    بعد دیدار کنیم
    البته شما که همیشه عاشق!
    سلام راستی
    چرا اینو قبلا خونده بودم ؟ 0----0

    خودتون نوشته بودینش ؟؟
    پاسخ:
    یعنی این قدر سریع وایرال شده :/
    شاید یکی شبیهش رو نوشته باشه
    یکی دیگه هم پرسیده بود اسم کتابش چیه :[
    من تا قبل اینکه برسه به این جمله که خدا میدونسته چی دست حضرت موسی بود خیلی کیف کردم ولی بعد رسیدم به اونجا حالی دگر شدم!
    چه شگفت انگیز و یجورایی بغضت میگیره وقتی به عشق خدا به بندش نگاه میکنی
    پاسخ:
    مسائل فطری بدجور آدم رو درگیر میکنه، این اصالت و ذات فراموش شده‌ ماست که انسان‌ها رو در طول و تاریخ آواره بیابان‌ها کرده.
    سرگذشت شیخ جواد انصاری، عارف بدون استاد رو دوست داشتید مطالعه کنید
    تبسم عمیق بود::9

    شما رو به پست آخرم دعوت می کنم!
    پاسخ:
    هایکو :)
    بسیار پست جالبی بود و غافل‌گیر شدم
    بله مشابه به این مضمون رو قبلا خونده بودم.
    در هر حال تکرارش با عباراتی دیگر خالی از لطف نبود.ممنون
    پاسخ:
    کدوم آدمی قبل از ما مطالب‌مون رو دزدیده، نمی‌دونم!
    سلااام و درود
    خیلی جالبه
    پاسخ:
    درود و صد درود و سیصدتا سلام و جمعا چهارصد و یک تا خیر مقدم
    ممنون خواندی
  • آقای سر به‍ راه
  • خیلی خوب بود:))
    پاسخ:
    خوبی از شماست جگرم
  • کنت ویلیام
  • موسیٰ رو موسییی خوندم=) اینقدر تباه
    پاسخ:
    :/
    نااااایس
    پروردگارا :)) کاش بیشتر از این مدل بنویسین :))
    پاسخ:
    دعامون کنید بندگی روزی‌مون بشه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.