جهان بینی ما پس از مطالعه کتاب بیشعوری
پیش نوشت: اگر مطالب کتاب بیشعوری را قبول میکردم یک چنین متنی مینوشتم:
یک بیشعور نفهمی کتابی نوشته به نام بیشعوری
سازندگان بیشعور طاقچه هم آن را در دسته جامعه شناسی قرار دادهاند
و یک بیشعور دیگر به نام محمود فرجامی آن را ترجمه کرده
من دیدم که یک بیشعوری به نام حسین رمضانی در طاقچه نوشته که ناشر این کتاب هم بیشعور از کار در آمده و حق مترجم را خورده
البته کتاب بیشعوری، مترجمین دیگری هم دارد که همه از دم بیشعورند و دلیل ترجمههای متفاوت این کتاب به خاطر فروش بالای این کتاب و هجوم بی وقفه بیشعورها برای خرید آن است
ولی چه میشود کرد که بیشعورها هم باید از بیشعوریشان نان بخوردند
خاویر کرمنت که در حد اعلای بیشعوری است و اسم کتابش راهنمای کابردی درمان بیشعوری است در جایی از کتابش مینویسد: بیشعوری قابل درمان نیست
و سوالی که باقی میماند این است چه قدر جامعه بشری بیشعور میشود که چنین کتابی، کتاب معروف و پر خوانندهاش میشود؟
منِ بیشعور هم میخواستم شما را بخندانم ولی از بس شما بیشعور بودید که به این متن نخندیدید و فقط نگاه کردید
حداقل لایک کنید تا با این شعور پایینم کمی خوشحال شوم ولی میدانم شما هم از بس بیشعور تشریف دارید که دیس لایک میکنید
دو سال است این سرویس بیان بیشعورترین وبلاگها را معرفی نکرده تا ما هم جزو بیشعورترینها دسته بندی شویم
در ادامه متن به جای کلمه "بیشعور" از "بیان" استفاده میشود و برخی "بیانها" به معنای اصلی خودش است.
سرویس بیان این سالها از بس بیان شده که جای هیچ بیانی نمانده و هر گونه پویش برای کاهش درصد بیانی بیان منجر به شیرین بیانی نمایشی علی قدیری و رفقا شده.
من نیز خودم را یک بیان بالفطره میدانم که همچنان در بیان ماندهام و بیانات خود را جار میزنم، لب مطلب که بیان بیان است تا بیان هست.
کتاب بیانی بیخودی مشهور شده و هر وقت دیدید کسی از کتاب بیانی تعریف کرد به یقین بدانید یک بیان است که هنوز بیان بودن خودش را تشخیص نداده.
- ۹۹/۰۴/۰۲
آفتابه رو میگیری رو طرف...
حال میکنم با پستات...
یه پست مینویسی طرفو خراب میکنی. این وبلاگه باید سایت تحلیلی بشه...
تیکه انداختنای قبل تو سوء تفاهم بووووووووووووووود...