تجربیات مطالعاتی فروردین ۱۴۰۰
تجربیات مطالعاتی فروردین ۱۴۰۰
کتابها:
۱. درآمدی بر سینمای مستند، پاتریشیا افدرهاید
بر خلاف چیزی که پشت کتاب نوشته بود، مطلب قابل استفادهای که به ساخت مستند و آموزش تکنیکها ربطی داشته باشد نداشت. این کتاب در بخش اول خلاصهای از تعریف مستند و تاریخ سینمای مستند با تکیه بر سه مستندساز بزرگ از جمله فلاهرتی بود و بخش دوم دنبال ارائه تقسیمبندی انواع فیلمهای مستند بود.
این کتاب را فقط به محققین جدی سینما توصیه میکنم.
۲. پیامبر بیمعجزه، محمدعلی رکنی
نقد کتاب را نوشتم و در صفحه ویرگول قرار دادم، محتوای داستان در نوعی نسبیگرایی اخلاقی افتاده بود، بهتر از کتاب قبلیشان، سنگی که نیفتاد بود ولی هنوز مقوا بود. استاد پیام داده بود نقدی که نوشتم را از طاقچه بردارم که مانع فروش نشود، من هم گفتم چشم به جهت استادیاش و تصمیم گرفتم در آینده کمتر با کسی رفیق شوم که از این مشکلات پیش نیاید.
۳. حرامیان ویلیام فاکنر
ایده داستانی، کلیشهای بود که جذابیتش کم بود. برنده جایزه ادبی پولیتزر و آخرین کتاب ویلیام فاکنر، نویسنده آمریکایی بود. درباره ماشین بود، اختراع یک ماشین و ورودش به شهر و دزدیدنش توسط چند کله خر. نوع روایت جذاب بود و با کتابهایی که خوانده بودم متفاوت بود. خواندنش را توصیه نمیکنم و نیمهکاره رهایش کردم.
۴. جنایت و مکافات داستایفسکی
راسکولنیکوف، شخصیت اول داستان، دانشجوی احمق مبتلا به صرع(مثل خود فئودور) طبق عقیدهای مرتکب جنایت میشود و حالا مخاطب بدبخت باید مکافات آشغالکاریهای او را بکشد، مدتها به سختی ادامهاش دادم و در حالی که ۵۳ درصد ازش خوانده بودم(۸۰۰ صفحه طاقچه)، ازش خلاص شدم.
نسبت به کتاب قمارباز، خیلی بهتر بود، فاز آنهایی که میگویند شاهکار است را هرگز نخواهم فهمید.
۵. کف خیابون ۲
امان از دست این طلبه بیشفعال، اصلا بگو یک درصد پای کتاب فکر کرده باشد، غیر از این که هیچی از داستاننویسی بلد نیست، یک درصد هم سعی نمیکند یاد بگیرد. اگر بزرگواری میکرد و اطلاعات امنیتی کتاب را در حد چند خط میگفت مجبور نمیشدم کل کتاب را بخوانم.
خب قضیه این است: سلطنتطلبها و طرفداران همین شاهزاده پهلوی، دست به شبکهسازی توی ایران میزنند، فروش اسلحه، آموزش آشوبگری، مسائل فرهنگی و شبکه فساد که بچههای اطلاعات سپاه همهشان را شناسایی میکنند و سر حلقه که شخصی به نام پیمان بوده را با بررسی شخصیتش که مشکل جنسی دارد و معتاد است، دو تا زن میفرستند چند ماه مخش را میزنند، پیمان با این که چندین سال کشورهای انگلیس و اسرائیل آموزش دیده، آخرش سوتی میدهد و با یکی از دخترها تماس میگیرد، تا تماس میگیرد جایش شناسایی میشود و دستگیرش میکنند و شبکه کلا نابود میشود. (همین خلاصه کافی است که اصلا این کتاب ضعیف را باز نکنید)
فیلمها:
۱. ایپ من ۴
نمیدانم چرا فیلم تقابل کاراته و کونگفو و تقابل ژاپن و چین را به تصویر کشیده بود. فیلم دنبال تخریب نژادپرستی آمریکایی بود. نیاز به مطالعه است که هالیوود چه سودی از کونگفو و کاراته میکند.
۲. انیمیشن هرکول ۱۹۹۷
بازی هرکول، در پلی استیشن ۱، بخشی از خاطرات دوران کودکیام است که با دیدن این انیمیشن زنده شد. این انیمیشن نسبت به تمام فیلمهای اسطوره یونانی غیر از تروی جذابتر بود.
داستان درباره هرکول، پسر زئوس است. هرکول در نسخههای دیگر، پسر زئوس بود ولی تماما خدا نبود و در واقع پسر حرامزاده نیمه انسانی/خدایی زئوس بود که سر بزنگاه که با زنجیر بسته میشود به ستون، پدر به کمکش میآید و با امداد الهی، خار و مادر دشمنان را زیر کشت میبرد!
نسخهای که دواین جانسون نقش هرکول را داشت اصلا وجه خدایی نداشت و بیشتر شبیه حضرت موسای قلابی ریدلی اسکات بود.
نسخه دیگری از هرکول به کارگردانی رنی هارلین بود و نسخهای دیگر به نام فناناپذیران که از همهشان خفنتر بود و کتاب مقدسها را ریخته بود توی اسطورهها. شاید بعدا توانستیم یک مقاله علمی خوب درباره فیلمهای اسطوره یونانی بنویسیم.
۳. فصل ۱ و ۲ frriends
بهترین اثری که میتوانم معرفی کنم برای این که فرهنگ غربی را بشناسیم. راس(یکی از شخصیتها) زنش را از دست میدهد چون بعد ۷ سال از ازدواج کاشف به عمل میآید که زنش همجنسگراست! چندلر پدرش را از دست داده چون پدرش نیز همجنسگراست. هر کدام از شخصیتها طی دو فصل با چندین نفر رل میزنند و جدا میشوند و یک جا بند نمیشوند. سریال فرندز، کمدی است ولی اگر دقیقتر نگاه کنیم، یک کمدی خیلی سیاه از فرهنگ غرب است که تازه خالص هم نیست!
۴. قلعه متحرک هاول ۲۰۰۴
بچه بودم، دیدم، هم سانسور و هم ضعف فکر اجازه نداد کامل بفهمم، با پسر جان نشستیم دیدیم، تا ساعت ۲ نصفهشب داشت از خواب میمرد ولی باز خودش را به زور بیدار نگه داشت تا آخرش را ببیند.
قلعه هاول انیمهای بود که یک محتوای ظاهری از دنیای جادوگرها داشت ولی محتوای عمیقی در لایه بعدی داشت که درباره عشق، بلایی که جنگ بر سر آدمها میآورد، پیری و تنهایی بود.
۵. والاس و گرومیت ۲۰۰۵
این را هم با فسقل بچه نشستیم دیدیم. هالیوود هر جا که بتواند کرمش را میریزد و رفتارش شبیه کسی است که عقده روانی عمیقی دارد. سالها از جنگ سرد و جنگ جهانی دوم میگذرد اما هنوز هر جا که بتواند آلمان نازی و شوروی را میکوبد. در والاس و گرومیت، سگ نقش منفی داستان، در انتها سوار یک هواپیمای نازی میشود و دنبال سگ نقش مثبت میافتد. ظواهر شکارچی نقش منفی هم شبیه آلمانیهاست.
۶. انیمیشن مورتال کمبات ۲۰۲۰
این یکی را پسرم میخواست ببیند، ولی از بس خشونت داشت که آدم بزرگ چندشاش میشد. همه را مثل ژامبون شصت درصد تکه تکه میکردند و برش میدادند. من که لذت میبردم. مورتال کمبات را هم اگر دقت کنیم باز پای اسطوره یونان را میبینیم. دقیقا دو شخصیت مورتال کمبات اقتباسی از هادس خدای زیرزمین و زئوس بودند. کلیشهتر از این هالییود پیدا نمیشود.
مستندها:
۱. بار دیگر مردی که دوست میداشتیم
زندگی مرحوم نادر ابراهیمی، روشنفکری که حاضر نشد انصافش را زیر پا بگذارد و در سینمایی که پر از فساد بوده و هست، فیلمهایی میسازد دغدغهمند در فضایی سالم. کتابهایش نیاز به معرفی ندارد، اگر خواستید بخوانید اول ابن مشغله، بعد ابوالمشاغل، بعد ۴۰ نامه کوتاه به همسرم. یک عاشقانه آرام و بار دیگر شهری که دوست می داشتم با سلیقه من جور نبود چون داستان نداشت و شبیه انشای عاشقانه احساسی بود. توصیه میکنم حتما مستند را ببینید.
۲. آقا مرتضی قسمت ۱
فعلا قسمت اولش را دیدهایم، خیلیها اعتراض کرده بودند، زن شهید آوینی خیلی بد و کثافت گونه اعتراض کرده بود و نسبتهایی مثل فیلمفارسی و توبه فاحشه و کاریکاتور داده بود. چون مستند برای اوج بود معلوم بود مقابله باهاش هم از کجا آب میخورد. بعدا دقیقتر دربارهش مینویسم، حواستان باشد چه زنی/مردی انتخاب میکنید که بعد از مرگتان هزینهساز نشود.
صوتها:
۱. جلسه دین و داستان دکتر پارسا
سلسله جلساتی در مدرسه اسلامی هنر با عنوان دین و داستان برگزار شد که دنبال تعریف داستان دینی، امکان آن و نسبت بین این دو مفهوم بود. این جلسه با لگدمال شدن سخنران توسط مستمعین کنجکاو پایان یافت و از هر جهت چنان دکتر را کوبیدند که یحتمل خونین بیرون رفت.
۲.چای و داستان مصطفی مستور
مستور روشنفکر به نظر میآمد، زیادی فاز فلسفه برداشته بود، کمی هم به نظر مغرور میآمد، بیشتر از کیفیت کتابهایش استعلا داشت.
میگفت هیچ وقت قصدش نوشتن داستان دینی نبوده، بلکه دنبال جوابهای فلسفی خودش بوده که این کتابها را نوشته. کتاب روی ماه خداوند را ببوس را خواندهام، الکی گنده است!
۳. چای و داستان محتبی رحماندوست
مجتبی رحماندوست از معدود اساتیدی بود که وسط جلسه برای نماز ارزش قائل شد. ذهن مجتبی رحماندوست مثل برخی داستاننویسان بسته نیست که اجازه هیچ گونه نوآوری را ندهد، فحوای کلامش این بود که داستان چیزی است که دو اصل اندیشه و جذابیت را داشته باشد، نه آن که ضرورتا همین قالب فعلی باشد. حرف بزرگی زد، خیلیها الان در کارگاه داستانشان بروی، بخواهی چیزی غیر از قالب فعلی بخوانی، جلویت را میگیرند و میگویند این اصلا داستان نیست! حال خود داستان اختراعی است غربی که با این جزماندیشی به آن اجازه رشد نمیدهند. ما قالبی در ادبیات ساختهایم که میشود آن را نوعی تاریخ شفاهی داستانی نام نهاد، کتابهایی مثل دا، من زندهام، نورالدین پسر ایران، پایی که جاماند و خاطرات عزتشاهی، احمد احمد و دباغ. این جریان را باید سفت بگیریم نه تخیلات داستانی و هنر مقلدانه را.
۳. چای و داستان محمود حسینیزاد
جناب حسینیزاد متخصص زبان آلمانی بود، آلمان رفته بود و با ادبیات آلمان آشنا بود. روشنفکر بود و معتقد بود حالا حالاها ادبیات ایران هیچی نمیشود و اصلا قابل قیاس با کشوری مثل آلمان نیست. میگفت آلمان جاهایی به نام خانه نویسندگان دارد که شش ماه نویسندگان را استعدادیابی و بورسیه میکنند، حتی بهشان هزنیه میدهند کشورهای خارجی بروند و اگر رمانشان درباره کشور خاصی است، کشور را از نزدیک ببینند. میگفت آلمان هشت هزار نویسنده دارد و جشنوارههای زیادی دارند که جایزههایشان از دادن یک شکلات یا میل کردن غذا با نویسنده مشهور هست تا جشنوارههای گرانقیمت. میگفت چند سال پیش یکی از نویسندگان آلمانی را نمایشگاه تهران دعوت کردیم، ولی ایرانیهای فلان فلان شده از او درباره هیتلر میپرسیدند که کارشان زشت بوده. وقتی از نویسنده درباره کتابهای فارسی پرسیدند، گفته بوده چیز خاصی نبوده و کیفیتی ندارد. این آقا تماما آلمانپرست بود و بدجور ادبیات ایران را حقیر میدید.
۴ تا ۸. سلسله جلسات با موضوع بررسی ایدئولوژیها دکتر شهریار زرشناس
آدمی به باسوادی زرشناس در عمرم ندیدهام. شبیهش یکی هست، ولی این یکی اصلا اعجوبهای است. اگر دوست داشتید گوش کنید دانلود سخنرانی زرشناس را جست و جو کنید، وبلاگی فایلهای سخنرانی را قرار داده، البته تخصصی برای بحث فلسفه و تاریخ است. وسطش هم گاهی که از خود بیخود میشود، سراغ ادبیات میرود.
ارزیابی:
ماه نکبتی بود، بیشترش مریض بودم و در بستر افتاده. این طوری با تنبلی هیچ جا نخواهیم رسید.
رکورد روز فعالیت:
۳۰ فروردین - ۱۲ ساعت و ۵۰ دقیقه
جمع کل فعالیت مفید: ۲۶۶
متوسط فعالیت مفید روزانه: ۸.۵ ساعت
پینوشت: از صوتها اگر خواستید بگید براتون بفرستم.
- ۰۰/۰۲/۰۱