سکوت

مرغ سحر ناله کن

بیست و شش تا کافی نیست بفهمی؟

پنجشنبه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۰، ۰۶:۱۴ ق.ظ

سوار ماشین شدم، راننده با موهای فر و قیافه لات مسلک با سرعت خیلی زیادی حرکت می‌کرد. رو کردم و بهش گفتم: این قدر تند میری خطرناک نیست؟ گفت: الآن آخر شبه و ماشینی نیست. گفتم: نه که بترسم، برای خودت میگم که یک دفعه تصادف نکنی. گفت: این بیست و ششمین ماشینیه که دارم سوار می‌شم، تا حالا سه بار چپ کردم. از ماشین پیاده شدم، به روش سریع دور زد و به سرعت مسیرش را ادامه داد.

  • جواد انبارداران

نظرات (۲)

  • اقای ‌ میم
  • اگه پیاده نشده بودی الان روحت اینجا پست میذاشت؟
    پاسخ:
    نه، خودم با گوشی پست میذاشتم من رو ربودند و یک حمد برای رهایی از حبس قرائت کنید
    وی اعتقادی به مار و گزیده شدن و سوراخ نداشت:))
    پاسخ:
    طرف خود مار بود که داشت دمش رو می‌بلعید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.