شهر الاغها
پینوکیو اثری فلسفی است. کارتونش را برای بچه ها ساختهاند؛ اما متنی جدی و حِکمی دارد. در بخشی از این داستان، کسی به پینوکیو میگوید که میخواهد او را به شهری ببرد که فقط در آن بازی کند. بعد با اتوبوسی پر از بچه به شهربازی میروند اینها صبح تا شب بازی میکنند. یک روز صبح موقع بیدارشدن از خواب، میبینند که الاغ شدهاند: سم دارند و گوش دراز.
این همان انتقاد چپهای نئومارکسیست به سیستم سرمایه داری و کاپیتالیستی مدرن است. در داستان پینوکیو، این الاغ ها خودشان میشوند الاغ سیرک برای خنداندن بقیه مردم و جذب بقیه بچهها. پینوکیو الاغ محبوب بچهها میشود. سپس عدهای دیگر از بچهها توسط همین الاغ وارد این سیستم میشوند. اینها هم مشغول بازی و در نتیجه الاغ میشوند.(وحید یامینپور، ماجرای فکر آوینی)
در زندگی غرب مدرن، کار کردن شر ناگزیر است که باید از شرش خلاص شد و زندگی واقعی لذت بردن از اوقات فراغت و تفریح در روزهای شنبه و یکشنبه است. به همین دلیل بخش هواشناسی تلویزیونهای غربی پرطرفدارترین بخش آن است، چون آنها میخواهند مسافرت بروند و کمی زندگی کنند!ا اماما کار کردن را ارزش میدانیم و در فرهنگ اسلامی کار کردن برای روزی حلال عبادت شمرده میشود. این است تفاوت زندگی پر طراوت ما با مردگان متحرک یا کارمندان غربی! (برگرفته از همان، با نگارش خودم)
- ۰۰/۰۴/۱۶
خوب بود