یک زمان آقای بهمن مقصودلو مستندی دربارۀ احمد شاملو شاعر ایرانی ساخت که در آن بی برو برگرد شاملو را بزرگترین شاعر معاصر معرفی کرده بود. با 15 نفر مصاحبه شد که تمام آن‌ها شاملو را بالا بردند اما به هیچ انتقادی در این مستند پرداخته نشد. حتی یکی از مصاحبه کنندگان می‌گفت شاملو دومین شاعر بزرگ ایران بعد از حافظ است!

آخرین سخنرانی احمد شاملو در دانشگاه برکلی قابل توجه است. در این سخنرانی موسیقی نی نوا حسین علیزاده را مسخره می‌کند و می‌گوید این اصلا موسیقی نیست و به درد پشت تعزیه می‌خورد، شاهنامه را می‌گوید مزخرف است و اصلا شعر نیست و بروید چند صفحۀ اولش را بخوانید، موسیقی ایرانی سنتی را تمسخر می‌کند، به جلال می‌گوید که آخوند زاده بود تا آخر هم آخوند زاده ماند و خلاصه که یک رگبار می‌گیرد از بالا تا پایین جامعۀ هنری ایران.

اما در واقعیت احمد شاملو در این حد و قواره‌‌ها نبود. نه از موسیقی سر در می‌آورد و نه فقط به خاطر شاعر بودنش شهرت دارد. چندتایی فیلم ساخت که خوب در نیامدند و در گیشه شکست خوردند.

سه بار ازدواج کرد و دوبار طلاق گرفت. یکی از بچه‌هایش به نام ساقی از همسر اولش معلوم نیست کجاست و چه بر سرش آمده. 

شاملو خودش می‌گوید من از این مردم متنفرم و من را در قبرستان عمومی خاک نکنید.

موافقین ۳ مخالفین ۰

خیلی تعجب کردم وقتی شنیدم که پدر زن آقای فؤاد ایزدی یک تنه، در زمان تحصیل دکترایش، با تبلیغ در زندان‌های آمریکا حدود 1500 نفر را شیعه کرده است.

شاید حالا که مستند نُت ممنوعه در مورد زندگی مایکل جکسون را دیده‌ام نظرم قوت بیشتری بگیرد که ما چون خدا را داریم می‌شود خیلی کارهای به ظاهر ناشدنی را انجام دهیم.

در این مستند می‌بینیم که پس از مسلمان شدن برادر و خواهر مایکل جکسون، خودش تمایل زیادی به اسلام پیدا می‌کند و چه بسا شاید اگر زنده می‌ماند مسلمان می‌شد. حتی یک موزیک هم دربارۀ اسلام خواند که موجود است.

ما به عنوان حزب اللهی‌های اولین کشوری که انقلاب مردمی اسلامی داشته و حکومت اسلامی تشکیل داده می‌توانیم کارهای بزرگی بکنیم.

یک نفر مثل شیخ زکزاکی یک تنه می‌رود در نیجریه و این همه آدم را شیعه می‌کند. حالا که ما این فضای  مجازی را داریم کارهای خیلی بزرگی می‌توانیم بکنیم.

با فهم عمیق دین و یادگیری یک زبان مثل انگلیسی و عربی یا اصلا زبان اردو می‌شود رسانۀ خیلی بزرگی شد. با همین زبان اردو می‌شود پاکستان، هندوستان و بنگلادش شاید حدود 1 میلیارد نفر آدم را مخاطب خود قرار بدهیم.

موافقین ۵ مخالفین ۰
یکی از آفاتی که کار گروهی دارد این است که اعضا با خودشان می‌گویند خُب فلانی هست، کار جلو می‌رود. امان از این که فلانی هم روی فلانی دیگری حساب کرده و می‌گوید: خب او هم هست حتما کار جلو می‌رود.
چنین پدیده ذهنی سبب می‌شود بازدهی کل گروه پایین بیاید. این قضیه با آزمایش مسابقه طناب کشی اثبات شده است. وقتی مسابقه طناب کشی فرد فرد به انجام می‌شود فرد ۱۰۰ درصد توان خودش را می‌گذارد.
اما وقتی مسابقه گروهی شد و تعداد افراد بیشتر شد بازدهی کم کم پایین می‌آید.
یک چنین اتفاقی هم در سطح ملی و مذهب تشیع هم می‌افتد. هر کس با خودش می‌گوید خُب فلانی هست که کار فرهنگی کند. فلانی هست که آتش به اختیار کار کند. شاید بگوییم اصلا فلانی هست که یار امام زمان! باشد.
و این طور می‌شود که بعد از این همه سال همچنان ظهور ولی عصر به تعویق می‌افتد.
موافقین ۲۰ مخالفین ۰

آسوده بخواب کوروش، آسوده بخواب آتئیست، آسوده بمیر مسئولی که نمیتونی حتی FATF رو تلفظ کنی. بمیر که تروریست واقعی را زدند! کسی که قلب‌های ما را ترور کرده بود‌ زدند.

به من بگو پرچم آمریکا را آتش نزنم، به من بگو صلح طلب باشم، تو سینمای دفاع مقدس را تحلیل کن به سینمای خشونت و جنگ.

برایم از قبرستان بگو، از پول‌هایی که خانواده‌های شهید گرفته‌اند، اعتراض کن به شهید گمنامی که اندازه یک بالشت حجم دارد و قرار است مهمان دانشگاهت شود.

بگو باز هم بگو، از گرانی‌ بنزین بگو، از ظلم علیه زنان بگو. از کنسرت و ورزشگاه بگو.

سلام همه، سلام ایران، آسوده بخوابید، آسوده دعوا کنید، آسوده بنویسید، چون حاج قاسم جایی آن بیرون، برای شما می‌جنگد. حالا هم پر کشیده و اوج گرفته به سمت آسمان و برایت دعا می‌کند تا تو آسوده باشی. او همان شهیدی است که خونش را می‌ریزد پای درخت زندگی‌ات تا تو آسوده قد بکشی اما افسوس که قدر نمی‌دانی.

امروز پا بکوبید، هلهله کنید، دست بزنید، حاج قاسم را آمریکایی‌های جون جونی‌تان زدند، آقای روحانی، آقای ظریف، بازی برد برد است. بتن را بیاورید، بریزید در حلق من، نمی‌توانم نفس بکشم. یکی بیاید و مرا هم ببرد.

امروز عصر گفتمان است نه موشک‌ها، عجب گفتمانی، حاج قاسم از ولایت گفت و پای حرفش ماند. خدا هم آمد و دستش را گرفت و برد.

موافقین ۳۰ مخالفین ۰

شاید شنیده باشید که ابن سینای فیلسوف با ابوسعید ابوالخیر عارف ملاقاتی داشت و در این ملاقات که سه روز طول کشید مکالماتی رخ داد. پس از تمام شدن بحث از بوعلی می‌پرسند چه شد؟ جواب می‌دهد هر چه ما می‌دانستیم او می‌دید. از ابو الخیر هم پرسیدند چطور بود؟ پاسخ داد: هر جا ما رفتیم این کور هم با ما آمد.

امروز کتابی به دستم رسید در همین رابطه. تجربه NDE که اگر در ویکی پدیا سرچ کنید زور می‌زند آن را عملکرد مغز نشان دهد، اتفاقات پس از مرگ انسان‌ها را روایت می‌کند. اتفاقات عجیب افرادی از کالبد مادی جدا می‌شوند و بدون مکان و زمان عالم‌پس از‌ مرگ را تجربه می‌کنند.

کتاب ۳ دقیقه در قیامت از انتشارات شهید ابراهیم هادی شرح تجربه پس از مرگ سیدی است که اسمش را فاش نکرده. این کتاب به مراتب تاثیر گذارتر از سیاحت غرب مرحوم‌ قوچانی است. چون چیزهایی است که به حقیقت دیده، نه داستانی بر اساس روایات.

پیشنهاد می‌کنم حتما تهیه کنید و مطالعه کنید تا کمی مثل ابوسعید ابوالخیر از کوری موجود جدا شویم و حقایق هستی را ببینیم. کتاب درباره آقایی است که در چشمش عارضه‌ای پیش می‌آید و نیاز به جراحی پیدا می‌کند، در حین جراحی چشم تمام می‌کند و روح از جسمش خارج می‌شود، عزرائیل را می‌بیند و جسم خودش را تماشا می‌کند. پای نامه اعمالش می‌زود و ریزترین جزئیات کارهایش را مشاهده می‌کند.

کتاب به شدت تکان دهنده است و در عصر شکاکیت، نوری از یقین را بر قلبتان می‌تاباند. در این کتاب ارزش طاعت و حرمت معصیت را درک می‌کنید. شاید بعد از آن تغییری بنیادی در زندگی‌تان دادید و از این رو به آن رو شدید.

جواب سوال آیا این اتفاقات عملکرد مغز است در مقدمه کتاب آمده و گفته شده NDE در حالی برای افراد رخ می‌دهد که کاملا سلول‌های عصبی‌شان از کار افتاده‌ است.

راوی این کتاب هر چه ما از جبر و اختیار و تاثیر صدقه و اخلاص می‌دانستیم را دیده و آینه‌ای شده تا ما هم‌چیزهایی سر در بیاوریم. قیمت این‌ کتاب فقط ۹۵۰۰ تومان است.

موافقین ۱۹ مخالفین ۰

چند وقت پیش بود که جناب آذری جهرمی توییت با محتوایی فقط با یک کلمه نوشتند: بیدارین؟

من هم تا الآن در فکر جواب دادن بودم. نیمه‌های شب، وقتی که دردها بر سرم آوار می‌شوند و خواب را از چشمانم می‌دزدند به این فکر می‌کنم که خوابم یا بیدار؟

آقای وزیر؛

سلام، خواستم بگویم بیدارم، چشمانم سرخ شده‌اند مثل بچه‌ای که در میان دود آتش‌ حبس شده و انتظار می‌کشد تا کسی او را نجات دهد.

بیدارم مثل شهیدی که شاهد بی کفایتی شما بود و برای جمع کردن تدبیراتِ شما! به میان آشوب رفت و بعد ما تابوتش را روی دستمان بلند کردیم و با قطرات اشک دخترش گریستیم.

بیدارم، خیلی بیدار اما بر عکس شما لبخندی به لبانم نمی‌آید، نشسته‌ام و به اینترنت فکر می‌کنم، به تلگرامی که تشریفاتی فیلتر شد و به فیلترشکن‌ها و پروکسی‌های که به راحتی پیدا می‌شوند.

نشسته‌ام، دستم را زیر چانه‌ام گذاشته‌‌ام و به شما فکر می‌کنم و ومدیریتِ اینترنتی که عامل اصلی مرگ آدم‌هایی است که در خیابان‌ها کشته شدند.

در این نیمه شب چیزی به نام شبکۀ ملی اطلاعات ذهنم را مشغول کرده است که چرا با وجود تأکیدات رهبری هنوز اجرایی نشده؟

تنها تدبیری که اتفاق می‌‌افتد این است که اگر کشور دچار آشوبی شُد، اینترنت را قطع می‌کنیم و بعد از چند روز تنها سایت‌های داخلی را باز می‌گذاریم و بعد هم بازگشت به حالتِ شاد اول.

کار شما شبیه کسی است که جای اصلاح سیم لختی که از دیوار بیرون زده و عوض نظارت روی کودکی که در آن نزدیکی است، می‌پرد و برق را قطع می‌کند. نه فرهنگ سازی و تربیتی شکل می‌گیرد و نه سیستم اینترنت اصلاح می‌شود.

از اینستاگرام که مرکز فساد جنسی و تریبون سلبریتی‌های بیسواد و منافق است از ابتدا جلوگیری نمی‌شود و حالا که هزاران کسب و کار اینترنتی رویش بنا شده زمزمۀ فیلترش به گوش می‌رسد، فیلتری که یک کمدی ملی محسوب می‌شود.

با شبکۀ ملّی اطلاعات امنیت فضای مجازی حفظ می‌شود و اینترنت که بعد از نفت دومین درآمد دولت است، هزینه‌اش کاهش می‌یابد و سرعتش بالاتر می‌رود.

کرۀ جنوبی که رتبۀ اول سرعت اینترنت را دارد، این طرح را اجرا کرده، بد نیست که شما و هم کیشانتان که جای نگاه به آسمان، همیشه نگاهتان به بیرون از مرزهای کشور است، نظری هم به روسیه و هند و چین بیندازید.

ساعت از 3 شب گذشته و من هنوز بیدارم، تصاویر اغتشاشات را رد می‌کنم، به ماشین‌های آمبولانس و آتشنشانی که در مسیر مانده‌اند فکر می‌کنم و هنوز هم در تعجبّم که چقدر یک آدم آن هم در حدّ وزیر ارتباطات می‌تواند سر خوش باشد که بنویسد: بیدارین؟

ما بیداریم ولی ای کاش شما هم بیدار باشید، مثل شهید کاوه که سه روز نخوابیده بود و در برف کردستان نشسته بود و پشت بیسیم فریادِ غیرت می‌زد.

موافقین ۳۱ مخالفین ۰

از همۀ شما یک خواهش دارم، همین الآن وارد آخرین چَتی که با نزدیک‌ترین دوست‌تان داشته‌اید بشوید و نگاهی به اطلاعاتی که ردّ و بدل کرده‌اید بیندازید. این کلمات چقدر ضروری بوده‌اند؟ چقدر شما را به اهدافی که در زندگی دارید نزدیک کرده‌اند؟ چقدر تأثیر خوب روی شما گذاشته‌اند؟ آیا شما را به هدفمندی نزدیک کرده‌اند یا به لغو و شوخی؟ به طور کلّ در صحبت‌هایتان با نزدیک‌ترین دوست‌تان چیزی به نام رشد شما و او وجود دارد یا نه؟

پاسخ دادن به این سؤال‌ها می‌تواند شما را به ارزیابی کلی برساند که آیا این فرد ارزش دوستی دارد یا نه؟

اگر انسان تنها بماند بهتر از آن است که با آدم نا‌مناسبی دوست باشد. گاهی اوقات هیچ کس واقعا این قدر توان ندارد که هم قدمت شود. کیسه شنی می‌شود که به بالون زندگی‌ات چسبیده و گند می‌زند به اوج گرفتن‌هایت، تو هم با این که می‌دانی مانع است دائم نگاهش می‌کنی و فکر می‌کنی کی بشود از شرّش خلاص شوی.

موافقین ۳۵ مخالفین ۱

با دید واقع گرایانه نگاه کنیم. هیچ کودوممون یارِ امام زمان نیستیم، یقینِ آن چنانی که نداریم هیچ، صرفا برای تسکین دلِ خودمون یه عکسی هم روز جمعه به اشتراک میزاریم و با معنویات، خیلی خودخواهانه می‌خواییم حال خودمون رو فقط خوب کنیم.

ما آدم‌ها در گذشته دونه دونه ائمه رو با بی لیاقتی‌مون کُشتیم، آزار رسوندیم و تنهاشون گذاشتیم، حالا هم داریم همون کار رو می‌کنیم، برنامه همونه ولی زمان و روش عوض شده.

امام هادی و حسن عسکری هر دوتاشون توی زندان بودند و شیعیان بهشون دسترسی نداشتند، الآن هم به همون شکله، ما به امام زمان دسترسی نداریم، تفاوتش فقط اینه که اون‌ها میدونستند امام‌شون کودوم شهره و کجاست ولی ما نمی‌دونیم.

دسترسی هم اگر پیدا کنیم، دو روز جوگیرانه خوب می‌شیم، بعدش باز کم میاریم و امام رو تنها می‌زاریم و می‌ریم سراغ کار خودمون.

***

میگن یک بار شهید مدنی توی کوفه بعد از نماز شدیدا گریه‌اش می‌گیره و صداش توی مسجد می‌پیچه. یکی از نزدیکانشون به خودش جرأت میده و ازش میپرسه که: آقا چی شده این طوری گریه می‌کنید؟

شهید مدنی هم یک نگاهی با چشمای سرخش می‌کنه و میگه: امام زمان رو دیدم، حضرت گفت به شیعیان ما نگاه کن که چطور بعد از نماز، سریع دنبال کارهای خودشون می‌رن و برای ظهور و فرج ما دعا نمی‌کنند.

موافقین ۲۹ مخالفین ۰