سکوت

مرغ سحر ناله کن

پاها را باید شست

جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۱۲ ق.ظ

پاها را باید شست، حیاط را هم باید شست، رفت و آن گوشه، روفرشی انداخت و نشست، بالشتی بر پشت و میزی در جلو، بنویسم داستان خود، در این شب شیرین.


غذاها را باید گذاشت، سس‌ها را باید برد، سالاد‌ها را باید آور، بی مزه خوردشان، گشنگی‌ها را باید کشید، عرق‌ها را باید ریخت، تا شاید کمی وزن‌ها کم شود و چربی‌ها راهی سفر شوند!

 ‏

بچه‌ را باید خواباند، تشک‌ها را باید ولو کرد، آغوش‌ها را باید باید باز کرد، روی معشوقه‌ام، عشق‌ها بسیارند و وقت‌ها کم، من هم که ۲ دست بیشتر ندارم، یکی به موی یار است و یکی فشرده خودکار.


باید دراز کشید، خواب‌ها دید، در آرامش کَپید و فحش‌ها را نثار دولت کرد، این است تنها بخش زیبای زندگیم!


سهراب من از تو چه کم دارم؟ جز فاصله زمانی و ریش‌های بسیار، تو وقتی شعر گفتی که شاعری نبود، منم می‌گویم چرت و پرت‌ها، با این فرق که مال تو فهمیدنی نیست و مال من خندیدنی.


۲۸ مرداد این مطلب را نوشتم

امروز که سر رسیدم امسالم را چک می‌کردم پیدایش کردم

  • ترومازادۀ فرهنگی

نظرات (۶)

خیلیم قشنگ ؛)
پاسخ:
چه بسا قیشنگ!
تشکرات
  • سارا سماواتی منفرد
  • لبخند نشان شدیم ((((-:
    پاسخ:
    نشان حاکم بزرگ نصیب‌تان شود 🤓
    خیلی قشنگ بود
    پاسخ:
    نظر لطف‌تونه
    (گاهی حس می‌کنم آدم‌ها یک حیوان خانگی دارند به نام لطف! که حرف میزنه و گاه و بیگاه نظر میده و بهش میگن نظر لطف)
    خندیدم XDDD
    دمتون گرم
    پاسخ:
    :)) پر خنده بمانید در حد ترکیدگی ‌های بسیار
    سلااام
    :))
    پاسخ:
    Saloom alikoom
    خیلی قشنگ بود:)
    این اول سالی شاد شدیم ^__^
    پاسخ:
    تشکرات متنوع بسیار 🤦

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.