خداوند برای مقابلهی با دشمنیها به پیغمبر دستورالعمل داد؛ از اوّل بعثت، خدای متعال پیغمبر را امر به صبر کرد. در سورهی مدّثّر که جزو همان سورههای اوّلِ بعثت است، میفرماید: وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر؛ صبر کن برای خدای خودت. در سورهی مزّمّل که آن هم جزو همان سورههای اوّل قرآن است، میفرماید که «وَ اصبِر عَلیٰ ما یَقولون». در جاهای دیگرِ قرآن هم مکرّراً این معنا هست. در دو جا [میفرماید]: وَ استَقِم کَماٰ اُمِرت؛ استقامت کن؛ هم در سورهی هود هست، هم در سورهی شوریٰ هست. بنابراین، دستورالعمل وارد شده.
حالا صبر یعنی چه؟ صبر به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و انتظارِ نتایج و حوادث را کشیدن نیست؛ صبر یعنی ایستادگی کردن، مقاومت کردن، محاسباتِ درست خود را و محاسباتِ دقیق خود را با خدعهگریِ دشمن تغییر ندادن؛ صبر یعنی پیگیریِ اهدافی که برای خودمان ترسیم کردهایم؛ صبر یعنی با روحیه حرکت کردن و ادامه دادن؛ این معنای صبر است.
...پس صبر کردن یعنی تسلیم نشدن، دچار ضعف نشدن، دچار تردید نشدن، با شجاعت و عقل جلوی دشمن را گرفتن و دشمن را مغلوب کردن، که آن وقت در قرآن میفرماید: اِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صٰبِرونَ یَغلِبوا مِائَتَین؛ ده نفرِ شما با صد نفر و بیست نفرِ شما با دویست نفر از آنها میتوانید روبهرو بشوید و غلبه کنید؛ این در یک شرایطی است؛ در یک شرایطی ده برابر، در یک شرایطی دو برابر، میتوانید شما با آنها مواجه بشوید.. (۱۳۹۹/۰۱/۰۳)
گربه ایرانی رو بریز توی چرخگوشت، اسمش رو بذار سوسیس آلمانی و بلغاری تا بفروشه.
جنس ترکی و تایوانی رو روش بنویس ساخت ایران، بالای مغازه هم بزن حمایت از جنس ایرانی تا بفروشه.
اسم رستوران رو بذار رستوران سنتی ایرانی، گوشت برزیلی رو به سیخ بزن، اسمش رو بذار کوبیده ایرانی تا بفروشه.
کاکوتی رو جا آویشن جا بزن، گلرنگ رو جای زعفرون رنگ کن و روغن صنعتی جای روغن نباتی بریز توی بطری!
علامه مصباح مظلوم بود، چه زمانی که زنده بود و به پابوسی ضریح حضرت معصومه میرفت و چه زمانی که خاک را در کنار ملجأ حضرت به آغوش کشید، زنده و مرده مظلوم بود.
چرا که مصباح، مرد سکوت و مخفی شدن در محراب نبود، او کف میدان مبارزه ایستاده بود و میجنگید.
دشمن میخواست مصباح فقط یک فیلسوف جلوه کند و عناوین عالم ربانیِ فقیهِ مجاهدِ مدیر شایستۀ پارسای پرهیزگار دیده نشود.
مصباح کسی بود که ۱۵ سال، در کلاس آیت الله بهجت حاضر میشد تا داستانها و احادیث اخلاقی غیرمستقیم ایشان را به جان تزریق کند و پر پرواز روحش را قوت دهد. و بعد پابهپای استاد تا به خانه قدم بزند تا بتواند چراغی برای حرکت معنوی یک ملت شود.
مصباح معلم خودشناسی رزمندگان برای رسیدن به خودسازی بود، شهید حاج قاسم سلیمانی که سخنی از کتاب اخلاق مصباح را از زبان حجت الاسلام شیرازی شنیده بود، تشنه کلمات استاد، کتاب را خوانده بود و خواسته بود که صوتهای اخلاقی مصباح را برایش آماده کنند ولی مهلت نماند و آتش کینۀ آمریکاییها حاج قاسم را به کاروان سیدالشهدا رساند.
مصباح هم نفس علامه طباطبایی هم بود، او با جدیت در درس تفسیر و فلسفهشان شرکت میکرد و پاسخ پرسشهای خود را در راهی که به منزل علامه ختم میشد، از زبان علامه میشنید تا جایی که نظر صاحب تفسیر المیزان را به خود جلب کرد و انیس خلوت علامه طباطبایی شد.
مصباح مظلوم بوده و هست، نفرت و کینه رسانهها همچنان وجود دارد و امروزه وظیفه ماست که شمعی هر چند کوچک برای مصباح روشن کنیم و پشت مردی بایستیم که خودش را وقف خدا کرده بود ولی او در همین قم هم ناشناخته باقی مانده است.
تمام افراد منتظر شنبه شب بودند، همان شنبه شبی که که سالها انتظارش را کشیده بودند.
روز موعود، روز رستاخیز و روز آپدیت بیان!
برخی آن شب تا به صبح خواب از چشمانشان ربوده شده بود، عدهای در خیابان پرسه میزدند و جمعی در کوچهها شمع روشنکرده بودند و به شبزندهداری میپرداختند.
مگر میشد ساعت هشت صبح برسد؟ آری، شد، اما تا آن ساعت خاص برسد تقریبا دو سوم جمعیت جهان از شوق انتظار به باد فنا رفتند، طوری که بشکن زدن تانوس هم نمیتوانست آنها را بِفَناید!
هشت صبح آمد، صد قالب جدید بلاگ بیان معرفی شد، پنج تای آنها مزین به نام حاج قاسم بود، چرا که مدیر بیان به خوبی فهمیده بود که وبلاگ میتواند رسانه واقعا نخبگانی مناسبی، برای جایگزینی رسانههای زرد اینستاگرامی باشد، جایی که نام و تصویر سردار شهید را سانسور میکردند و صفحات را میبستند.
آن روز، یعنی مورخ ۵ دی ۱۴۰۰، لیست وبلاگهای برتر سال ۱۴۰۰، پس از چهار سال انتظار منتشر شد. قاسم صفایی، خرسند از جلسات و پویشهایی که به ثمر نشسته، پستی به عنوان تبریک منتشر کرد تا جایی که وبلاگنویسان به مدت ۳ دقیقه ایستاده کف زدند و سپس نیم ساعت مستانه در کف خیابانها میپُشتَکیدند(پشتک میزدند)
علی قدیری، مدیر بیان به مناسبت سالهایی که کمکاری کرده بود، حصر جاوا اسکریپت را شکست، آن را رایگان کرد و وبلاگ را بر اساس جدیدترین آپدیتهای سئو بهینه کرد.
بحثهای شدیدی به دلیل قابلیت پاسخ دادن نظرات به وسیله افراد دیگر به وجود آمد و آنهایی که وبلاگ را رها کرده و به شبکههای اجتماعی رفته بودند، بازگشتند و زکی و زرشک و زهی خیال باطل...!
خانمی چند وقت روی گیاهان دارویی تحقیق میکرد، در تحقیقات به این نتیجه رسیده بود که برگ گیاه پاپایا برای درمان سرطان موثر است و چند نفری را درمان کرده بود، وسط جاده جلوی ماشینش را میگیرند، ماشینش را میبرند و رگ کردن خودش را هم میزنند.
به لطف خدا زن زنده میماند، اما چند وقت بعد زنگش میزنند و میگویند: تو که هنوز دست از کارهایت برنداشتهای!
مرحوم دکتر طریقت منفرد دربارۀ نفوذ موساد در سیستم پزشکی و دارو صحبتهای زیادی کرده بود. اگر میبینید چند ماه گذشته، حجت الاسلام علیرضا پناهیان صحبتهایی در زمینه پزشکی بیان کرده به مدد مشورتی بود که با مرحوم طریقت منفرد انجام شد.اگر فقط لباس کسی را عوض کردیم و چادر بر سرش انداختیم و نمازخوانش کردیم و با شعارها وتلقینها و یا تشویقها وتهدیدها داغش کردیم، بدون این که از درون روشنش کرده باشیم و عشقی را در نهادش گذاشته باشیم، ناچار در محیط دیگر سرد میشود، همانطور که آهن تفدیده در محیط دیگر سرد وسخت میشود.
علی صفائی حائری، مسئولیت وسازندگی، صفحه ۴۰