- ۱۷ نظر
- ۱۱ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۸
یک بخشی از همان کتابی که رفیق نیمه راه توصیه کرد. این استاد طاهر زاده واقعا چه گنجینهای است که ما کشفش نکرده بودیم. روزه برای خاموش کردن هوا و هوس است نه انباشت آن، نه این که هوس کل روزمان را جمع کنیم و وقت افطار یکهو مثل مارهای آناکوندا طوری دفعی ببلعیم لقمهها را که تا یک هفته به تغذیه نیاز نداشته باشیم.
لازم است بدانیم: اهل تسنن در فقه چهار سر دسته دارند به نام ابو حنیفه، مالک بن انس، محمد بن ادریس شافعی و احمد بن حنبل. یک زمانی تعداد مفتیان(فتوا دهندگان) اهل تسنن زیاد شد و تصمیم گرفتند فقط 4 نفر را برای فتوا دادن تأیید کنند که این 4 نفر هستند و الآن اهل تسنن چهار گروه هستند: حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی
اولین کتاب انگیزشی که خواندم قورباغهات را قورت بده بود. به نحو عجیبی بعد از مطالعۀ کتاب میخواستم بپرم و دیوار را گاز بگیرم. کتاب را خلاصه کردم در صفحاتی و آن قدر جو گیر شده بودم که رفتم و به استاد آن زمان زنگ زدم و گفتم: «من از تو هم باسوادتر میشوم، میخواهم روزی یک کتاب تمام کنم» و آن بنده خدا هم که اگر خودم جایش بودم میگفتم شاتافاکآپ گفت: «این کتابها مثل آنتی بیوتیک میمانند و چند روز دیگر از سرت میپرند» و راست هم گفت و چند روز بعد از سرم پرید.
بعد کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد را هم خواندم، یک کتاب بی ارزش از نظر داستان پردازی و بدون پیرنگ با یک نکته که فقط جرأت تغییر کردن و جا به جا شدن برای پیدا کردن پنیر جدید داشته باش.
حقیقتش من یک نفر هم در زندگیام ندیدم که بگوید این کتابها زندگی من را از این رو به آن رو کرد و بعد از خواندن آنها به هر چه میخواستم رسیدم.
این کتابها فقط زندگیِ فروشندگان و نویسندگانش را از این رو به آن رو میکند. کتاب اثر مرکب دارن هاردی بد نبود و تمرکزش روی تلاش و پشتکار بود. اما بعضی چیزها این وسط هستند که مزخرف به تمام معنایند، مثلِ قانون جذب. یک توهّم افسرده گونه که بنشین یک گوشه و حالا هر چه از دنیا میخواهی را به شکل روشن تصور کن و کائنات حمال تو میشوند و هر چه بخواهی به تو میدهند.
ای کاش میشد آن وقتهایی که برای این قانون تلف کردم را پس بگیرم. من سراغ خود هیپنوتیزمی هم رفتم و شاید نیم ساعت یک ساعت مینشستم در یک اتاق تاریک و سعی میکردم با موسیقی امواج مغزم را بین آلفا و بتا تغییر بدهم و بعد که به حالت خلسه و ناخودآگاه رفتم با تلقین ذهن خودم را تغییر بدهم.
فقط مانده بود چندتایی جن هم این وسط بگیرم D:
هم خودم و هم تمام کسانی که باهاشان صحبت کردن و مشکل افسردگی داشتند همگی اذعان کردهاند که روانشناسِ مشاور و روانپزشک دارو ده هیچ وقت نتوانستهاند بیماریشان را خوب کنند. چه مشاوران روانی که از ساعتی 50 تومان به بالا برای یک ساعت گوش کردن میگیرند تا مشاوران تحصیلی واقعا هیچ کدام در زندگی من یکی تأثیرگذار نبودند و نمیتوانستند باشند.
دربارۀ رمان کیمیاگر و پائولو کوئیلو هم حاشیه بسیار است. خود پائولو کوئیلو زندیگ درستی ندارد، معتاد الکل و مواد مخدر و دارای چندین ازدواج ناموفق همراه طلاقهای متعدد است. و جالب کسی که این کتاب را در ایران ترجمه کرده شخصی به نام آرش حجازی است که به احتمال بسیار زیاد همان قاتل ندا آقا سلطان است. به ایران میآید در سال 88، ندا را میکشد، فردایش بر میگردد.
شما از تجربیاتِ کتابهای انگیزشی که زندگیتان را تکان داده یا مشاورانی که همه چیزتان را متحول کرده حرف بزنید تا شاید توانستم برای اولین برا در سال 99 بگویم: اشتباه کردم!