سکوت

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

۱۷ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

اگر شما را سلطانی باعظمت به محفل انس خود یا مجلس سلام خویش بار دهد و در برابر همگان مورد توجه و تلطف قرار گیرید، چون این مقام را در قلب خود مهم می‌شمارید و آن را با عظمت و اهمیت تلقی می‌کنید، بنابراین قلب شما یکسره در آن محضر حاضر می‌شود. با کمال رغبت و اشتیاق، تمامی خصوصیات مجلس، مخاطبات، حرکات و سکنات سلطان را ضبط می‌کنید و دل شما در همه احوال حاضر در آن مجلس خواهد بود، بدون لحظه‌ای غفلت.

اما برعکس، اگر کسی که مورد اهمیت شما نیست و قلب او را ناچیز می‌شمارد با شما سخن بگوید، حضور قلبی در مکالمه با او نخواهید داشت و از حالات و سخنان او غافل خواهید شد. از اینجا روشن می‌شود که علت عدم حضور قلب ما در عبادات و غفلت از آن چیست.

اگر ما برای مناجات با حضرت حق تعالی و ولی‌نعمت خود، همان‌قدر که برای سخن گفتن با یک مخلوق عادی و ضعیف اهمیت قائل می‌شدیم، هرگز این‌چنین دچار غفلت، سهو و نسیان نمی‌شدیم. به‌وضوح مشخص است که این سهل‌انگاری و مسامحه ناشی از ضعف ایمان به خدای تعالی، رسول اکرم (ص)، و اخبار اهل‌بیت عصمت (ع) است. بلکه این کوتاهی، ناشی از سهل‌انگاری در محضر ربوبیت و مقام مقدس حضرت حق است؛ ولی‌نعمت بزرگی که ما را نه‌تنها به‌واسطه زبان انبیا و اولیا، بلکه از طریق قرآن مقدس خود به مناجات و حضور در محضرش دعوت فرموده و درهای مکالمه و مناجات با خود را به روی ما گشوده است.

بااین‌حال، ما حتی به‌اندازه گفت‌وگو با یک بنده ضعیف، ادب حضور در پیشگاه او را رعایت نمی‌کنیم؛ بلکه هرگاه وارد نماز - که باب‌الابواب محضر ربوبیت و درگاه حضور اوست - می‌شویم، گویی فرصتی یافته‌ایم تا درگیر افکار پراکنده و وسوسه‌های شیطانی شویم. گویی نماز، کلید دکان، چرتکه حساب یا اوراق کتاب است!

این را نباید جز ضعف ایمان به خدا و ضعف یقین به او چیز دیگری دانست. اگر انسان به حقیقت، عواقب و معایب این سهل‌انگاری را درک کند و آن را به قلب خود بفهماند، بی‌شک در صدد اصلاح برمی‌آید و برای معالجه خود گام برمی‌دارد.

سر الصلاة | امام خمینی

  • ترومازادۀ فرهنگی

مفسران در بیان «ایاک نعبد و ایاک نستعین »، در زمینه این که چرا با وجودی که مقام، جای تواضع است، و گوینده. یک تن، و با این همه نون جمع در آن به کار رفته است وجوهی متعدد شمرده‌اند. نیک‌ترین آن وجوه همان است که امام رازی در «التفسیرالکبیر» خویش آورده است با این حاصل که: در شریعت مطهر ما آمده است که اگر کسی کالایی چند را در یک معامله به دیگری فروشد، و سپس پاره‌ای از آن کالا معیوب درآید، مشتری راست که معامله را همان‌گونه بپذیرد و یک جا رد کند و نمی تواند کالای معیوب را پس دهد و سالم را بپذیرد. در این جا نیز از آن رو که بنده، بندگی خویش را ناقص و معیوب همی بیند. آن را به تنهایی به حضرت باری عرضه نمی‌دارد. بل عبارات دیگر بندگان از جمله انبیاء و اولیاء و صالحان را به آن پیوند می‌کند و همه را یک جا عرضه می‌دارد. بدین امید که عبادت وی نیز در آن بین مقبول افتد. چرا که عموم آن عبادات بی‌تردید مردود نمی‌افتد و چون پس دادن معیوب و پذیرفتن سالم معامله‌ای است که پروردگار خود بندگانش را از آن نهی کرده است، و این کار شایسته بزرگواری حضرت باری نیست، از این رو راهی جز پذیرفتن مجموع نمی‌ماند که آن خود مراد است.

کشکول شیخ بهایی، دفتر اول

  • ۳ نظر
  • ۰۷ اسفند ۰۱ ، ۰۲:۵۰
  • ترومازادۀ فرهنگی

اگر فقط لباس کسی را عوض کردیم و چادر بر سرش انداختیم و نمازخوانش کردیم و با شعارها وتلقین­‌ها و یا تشویق‌­‌ها وتهدیدها داغش کردیم، بدون این که از درون روشنش کرده باشیم و عشقی را در نهادش گذاشته باشیم، ناچار در محیط دیگر سرد می‌شود، همان‌طور که آهن تفدیده در محیط دیگر سرد وسخت می‌شود.

علی صفائی حائری، مسئولیت وسازندگی، صفحه ۴۰

  • ترومازادۀ فرهنگی

کتاب آن سوی مرگ، نوشته جمال صادقی درباره افرادی است که برای لحظاتی مرده‌اند و برزخ را دیده‌اند و با بهشت و جهنم برزخی روبرو شده‌اند.

این اولین کتابی بود که در آن می‌دیدم به صراحت دربارۀ جن و ارتباط با آن‌ها نوشته شده‌ است.

پیش‌تر اساتیدم بهم گفته بودند که در صورت مواجهه با اجنه، به هیچ وجه با آن‌ها ارتباط نگیرم و توجهی نکنم، از جمله مرحوم فرج‌نژاد که توصیه می‌کردند در صورتی که مشکلی از طرف جنیان دارید، ذکر نادعلی را با کربن(مداد) روی کاغذ سفید بنویسید و به دیوار بزنید و همچنین ذکر ابی دجانه را روی کاغذ زرد رنگ بزنید و بالای در بچسبانید.

کتاب آن سوی مرگ و سه دقیقه در قیامت در واقع توصیف آن چیزهایی است که در فلسفه و کلام اسلامی می‌خوانیم.

مصاحبه اول با خانمی است که یخچال فریزری از طبقه بالای ساختمان رویش می‌افتد و برای لحظاتی جهان برزخی را تجربه می‌کند.

مصاحبه دوم و سوم نیز با دو فردی است که به دلایلی برای لحظاتی از این جهان جدا می‌شوند.

مهم‌ترین بخش کتاب که انسان را تکان می‌دهد، صد و سی و پنج هزار سالی است که مصاحبه‌گر سوم به دلیل حق‌الناس‌هایی که به گردن داشته عذاب می‌بیند و اعمال بد خود را به صورت موجودات کریح المنظری توصیف می‌کند.

ما تصور می‌کنیم می‌شود با آسان‌ گرفتن و در نظر نگرفتن دیگران و زیر سبیلی رد کردن اعمال به راحتی خلاص شد، در حالی که حتی دادن وعده‌هایی که به آن عمل نمی‌کنیم، مثل همین وعده که هر شب ساعت ۱۰ منتظر پست جدید باشید در صورت عمل نکردن، باعث می‌شود حق دیگران بر گردن ما بیاید و بعدا بازخواست شویم.

نکته مهم درباره کتاب این است که این مکاشفات در واقع از جنس جهان مادی نیستند؛ به همین دلیل توصیف آن‌ها به زبان این جهانی کاری دشوار است. مثل این است که برای کورها، درباره رنگ و پرسپکتیو صحبت کنیم.

مطالعه این کتاب را پیشنهاد می‌کنم و توصیه می‌کنم هر روز صفحاتی از آن را کم کم مطالعه کنید.

  • ترومازادۀ فرهنگی

می‌بینیم که خداوند حکیم، خود نیز همین قانون و ناموس را رعایت فرموده است. در روزگار بعثت حضرت موسای کلیم، که علم سحر و فنون ساحری و جادوگری در مصر رواج داشت، خداوند موسی را با معجزه‌ای برانگیخت که در آن باطل السحر بود و این رعایت اصل زمان است و اهمیت دادن به آن. سپس خداوند عیسای مسیح را عینا با همان معجزه برنینگیخت، بلکه چون در آن زمان - در محیط بعثت عیسی۔ طب یونانی و درمان امراض رواج داشت، و فرهنگی غالب فرهنگ پزشکی بود، مسیح را با دم عیسوی فرستاد تا بیماران بی‌علاج را شفا دهد و مردگان را زنده کند. این نیز تطابق با زمان است و رعایت معیارزمانی. به هنگام ظهور پیامبر اعظم ما جهان دگرگون شده بود، و در محیط جزیره عربی، چیزی که آن روز رواج داشت و جز عنصر زمانی آن روزگار بود، سخن و بلاغت بود و قدرت تعبیر و ادای احساس. در این هنگامه، پیامبر«ص» با معجزه «کلام» انگیخته شد، و بعثت، قرآنی گشت. این است روش خدایی. خلفای خدا نیز چنین بودند. امام خداپرستان عالم، امیرالمؤمنین علی(ع) اعلام کرد: فرزندان خود را مجبور نکنید تا به آداب وروش خود شما عمل کنند، زیرا آنان برای دوره‌ای آفریده شده اند غیر از دوره شما.

این «غیریت زمانی» را که امام در فاصله میان پدر و فرزند می پذیرد و بدان ندا میدهد و آن را به صورت «اصل تعلیم» پیریزی می‌کند، برای برخی از ما، در میان صد نسل هم مطرح نیست.

چند خطی از کتاب ادبیات و تعهد در اسلام، اثر مرحوم علامه حکیمی

+آیت‌الله جوادی آملی گفت: امروز اگر پیامبری مبعوث شود، معجزه او سینما است.

  • ۶ نظر
  • ۰۱ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۳۴
  • ترومازادۀ فرهنگی


  • ۶ نظر
  • ۲۷ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۰۰
  • ترومازادۀ فرهنگی

  • ترومازادۀ فرهنگی

پیش نوشت: اگر مطالب کتاب بیشعوری را قبول میکردم یک چنین متنی مینوشتم:

یک بیشعور نفهمی کتابی نوشته به نام بیشعوری

سازندگان بیشعور طاقچه هم آن را در دسته جامعه شناسی قرار داده‌اند

و یک بیشعور دیگر به نام محمود فرجامی آن را ترجمه کرده

من دیدم که یک بیشعوری به نام حسین رمضانی در طاقچه نوشته که ناشر این کتاب هم بیشعور از کار در آمده و حق مترجم را خورده

البته کتاب بیشعوری، مترجمین دیگری هم دارد که همه از دم بیشعورند و دلیل ترجمه‌های متفاوت این کتاب به خاطر فروش بالای این کتاب و هجوم بی وقفه بیشعورها برای خرید آن است

ولی چه می‌شود کرد که بیشعورها هم باید از بیشعوری‌شان نان بخوردند

خاویر کرمنت که در حد اعلای بیشعوری است و اسم کتابش راهنمای کابردی درمان بیشعوری است در جایی از کتابش می‌نویسد: بیشعوری قابل درمان نیست

و سوالی که باقی می‌ماند این است چه قدر جامعه بشری بیشعور می‌شود که چنین کتابی، کتاب معروف و پر خواننده‌اش می‌شود؟

منِ بیشعور هم میخواستم شما را بخندانم ولی از بس شما بیشعور بودید که به این متن نخندیدید و فقط نگاه کردید

حداقل لایک کنید تا با این شعور پایینم کمی خوشحال شوم ولی میدانم شما هم از بس بیشعور تشریف دارید که دیس لایک میکنید

دو سال است این سرویس بیان بیشعورترین وبلاگ‌ها را معرفی نکرده تا ما هم جزو بیشعورترین‌ها دسته بندی شویم

در ادامه متن به جای کلمه "بیشعور" از "بیان" استفاده می‌شود و برخی "بیان‌ها" به معنای اصلی خودش است.

سرویس بیان این سال‌ها از بس بیان شده که جای هیچ بیانی نمانده و هر گونه پویش برای کاهش درصد بیانی بیان منجر به شیرین بیانی نمایشی علی قدیری و رفقا شده.

من نیز خودم را یک بیان بالفطره میدانم که همچنان در بیان مانده‌ام و بیانات خود را جار میزنم، لب مطلب که بیان بیان است تا بیان هست.

کتاب بیانی بیخودی مشهور شده و هر وقت دیدید کسی از کتاب بیانی تعریف کرد به یقین بدانید یک بیان است که هنوز بیان بودن خودش را تشخیص نداده.

  • ترومازادۀ فرهنگی