ای کاش من چند تا بودم...
ای کاش من چند تا بودم، هر کدام را در جایی میگذاشتم، یکی را مسئول رسانه میکردم، دیگری را مسئول پژوهش، یکی را میفرستادم در مسجد کار تربیتی کند، آن دیگری را بیل دستش میدادم و راهی اردوی جهادیاش میکردم، آن دیگری که غمگین بود را چپیه سبزم را میگفتم بردارد و برود و بنشیند روی خاک شلمچه، فقط هقهق کند و شبها هم تا به صبح نماز بخواند و نجوا کند، یکی را مسئول آموزش میکردم تا فقط آموزش دهد، یکی را میفرستادم حجره که طلبگی کند و جز فقاهت و اجتهاد به چیزی فکر نکند، یکی را هم میفرستادم ور دل خانواده، خوش باشد و بخندد و امور خانه را رفع و فتق کند، آن یکی که تنومند است را میفرستادم سرکار فقط پول دربیاورد، آن دیگری که عاشق سینماست را میفرستادم پیش مسئول رسانه فقط فیلم کارگردانی کند و کتاب و نقد فیلم بنویسد، این طبیب خسته را هم میفرستادم مطب، کنار دیگری که عطاری دارد با هم کار میکردند، آن منطقی هم مناسب تفکر و منطق است، کارش را تفلسف قرار میدادم و اما خودم لنگ روی لنگ میانداختم و ساعتها تفریح میکردم با نگریستن به در اتاق و دریچهای که آه میکشد، آخ که آرام میشدم از این همه منِ بیقرار و این خانوادهای از منهای لاکردار که هر کدام دردی دارند و سخت ناآرامند.
- ۰۱/۰۲/۱۲
ای کاش! دوست دارم خیلی کارها رو بکنم، دوست دارم به خیلی از حرفهها و علمها برسم ولی این جهان مادی نمیگذارد...
واقعا دارم خسته میشم، کاش روزها چهل و هشت ساعت بود، کاش هر ساعت برایم ۱ روز بود. کاش به همۀ کارها میرسیدم و خیلی کارها را تجربه میکردم...
حمایت از چاپ مجدد کتب مرحوم فرجنژاد:
https://www.farsnews.ir/my/c/132087