علامه مصباح مظلوم بود، چه زمانی که زنده بود و به پابوسی ضریح حضرت معصومه میرفت و چه زمانی که خاک را در کنار ملجأ حضرت به آغوش کشید، زنده و مرده مظلوم بود.
چرا که مصباح، مرد سکوت و مخفی شدن در محراب نبود، او کف میدان مبارزه ایستاده بود و میجنگید.
دشمن میخواست مصباح فقط یک فیلسوف جلوه کند و عناوین عالم ربانیِ فقیهِ مجاهدِ مدیر شایستۀ پارسای پرهیزگار دیده نشود.
مصباح کسی بود که ۱۵ سال، در کلاس آیت الله بهجت حاضر میشد تا داستانها و احادیث اخلاقی غیرمستقیم ایشان را به جان تزریق کند و پر پرواز روحش را قوت دهد. و بعد پابهپای استاد تا به خانه قدم بزند تا بتواند چراغی برای حرکت معنوی یک ملت شود.
مصباح معلم خودشناسی رزمندگان برای رسیدن به خودسازی بود، شهید حاج قاسم سلیمانی که سخنی از کتاب اخلاق مصباح را از زبان حجت الاسلام شیرازی شنیده بود، تشنه کلمات استاد، کتاب را خوانده بود و خواسته بود که صوتهای اخلاقی مصباح را برایش آماده کنند ولی مهلت نماند و آتش کینۀ آمریکاییها حاج قاسم را به کاروان سیدالشهدا رساند.
مصباح هم نفس علامه طباطبایی هم بود، او با جدیت در درس تفسیر و فلسفهشان شرکت میکرد و پاسخ پرسشهای خود را در راهی که به منزل علامه ختم میشد، از زبان علامه میشنید تا جایی که نظر صاحب تفسیر المیزان را به خود جلب کرد و انیس خلوت علامه طباطبایی شد.
مصباح مظلوم بوده و هست، نفرت و کینه رسانهها همچنان وجود دارد و امروزه وظیفه ماست که شمعی هر چند کوچک برای مصباح روشن کنیم و پشت مردی بایستیم که خودش را وقف خدا کرده بود ولی او در همین قم هم ناشناخته باقی مانده است.
- ۴ نظر
- ۱۱ دی ۰۰ ، ۱۷:۵۵