سکوت

مرغ سحر ناله کن

۲۴۱ مطلب توسط «جواد انبارداران» ثبت شده است

یک بخشی از همان کتابی که رفیق نیمه راه توصیه کرد. این استاد طاهر زاده واقعا چه گنجینه‌ای است که ما کشفش نکرده بودیم. روزه برای خاموش کردن هوا و هوس است نه انباشت آن، نه این که هوس کل روزمان را جمع کنیم و وقت افطار یکهو مثل مارهای آناکوندا طوری دفعی ببلعیم لقمه‌ها را که تا یک هفته به تغذیه نیاز نداشته باشیم.

  • جواد انبارداران

آن شب، بعد از روشن شدن چراغ‌های سینما، وقتی که صورتم خیس بود به خاطر شهیدی که در "شیار 143" مدفون بود، فکرش را هم نمی‌کردم که یک روز مادر شهیدی که این همه روز منتظر بچه‌اش بود و پیر شُد حالا توی کیش موهایش را چتری بزند و بخواهد با ماشین و لباس‌های لاکچریش در مناقصۀ هندورابی سرمایه گذاری کُند!

فیلم "ایدۀ اصلی" به من نشان داد اصلا نمی‌شود برای پولدار شدن با حجاب بود :))

  • ۹ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۱۵
  • جواد انبارداران

شکل نماز چند سال است ذهنم را درگیر کرده و سوالی که همیشه داشته‌ام این است که چرا باید هر روز این کار تکراری را انجام دهم؟ محتوای نماز که چیز جدیدی ندارد، دائم یک سری حرف را باید تکرار کنیم و یک سری حرکات را انجام دهیم.

یکی از وجوه حکمت نماز که امام صادق در حدیث بیان کرده این است که نماز ضامن بقای دین است. پیامبران می‌آمدند و فراموش می‌شدند تا این که خداوند نماز را برای دین وضع کرد.

اما وجهی که من شخصا به آن رسیدم وجه هویت بخشی نماز است. ما جوانان این مرز و بوم که عقاید درست و درمانی نداریم و از چند جهت تکه پاره شده‌ایم. معجون مدرنیته و سنت و مذهب و غرب شده‌ایم بیش از همه چیز در این شرایط به هویت نیاز داریم.

هویت یعنی این که بدانیم چه کسی هستیم و چه وظیفه‌ای داریم، چشم اندازمان نسبت به زندگی چیست و به طور کل عقاید و جهان بینی‌مان به چه شکل است و رفتار و اعمالی که حاصل از آن عقاید است چه چیزهایی هستند.

وقتی واقعا هویت خودمان را نمی‌دانیم می‌رویم در گروه آدم‌هایی که حیران و سرگردان به کارهای پیش فرض دم دستی می‌پردازند. همین طوری خودمان را مشغول می‌کنیم و با دغدغه‌ای مثل پول یا پیشرفت شغل زندگی را می‌گذرانیم و چون آرمانی نداریم که بر اساسش برنامه‌ای بریزیم و مشغول کار شویم به کارهای آسان و خودفراموش کُن مثل فیلم و بازی و رمان و موزیک رو می‌آوریم.

یادم است یک زمانی که خیلی داغان شده بودم با خودم یک برگه مقوایی در جیبم حمل می‌کردم که رویش نوشته بود: من یک بچه حزب اللهی بسیجی انقلابی مومن هستم.

این تمام هویتی بود که برای خودم در چند کلمه تعریف کرده بودم تا دائم نگاهش کنم و به خودم یادآوری کنم.

نماز هم چنین سیستمی دارد. یک برنامۀ هویت بخشی طولانی مدت است. از اذان و اقامه شروع می‌شود:

الله اکبر

الله اکبر عن یوصف

خدا بزرگتر از آن چیزی که توصیف می‌شود.

اذان شروع می‌شود با بزرگی خدا، یعنی تمام دغدغه‌ای که الآن من و تو داریم خدا از آن‌ها بزرگتر است و اعتقاد به این مسئله باعث می‌شود ما از تمام گرفتاری‌هایمان بزرگتر شویم.

هویت بعدی از راه می‌رسد که هیچ خدایی جز الله نیست. تمام چیزهایی که بندۀ آن‌ها شده‌ایم کنار می‌روند و فقط الله می‌شود خدای ما.

خدایی که بعد در چهار مرحله توحیدی می‌فهمیم هر فعلی که در جهان اتفاق می‌افتد فعل خداوند است و هر چه هست تجلی خداوند است.

و بعد برنامۀ هویت بخشی ادامه پیدا می‌کند. تشویق به نماز که بهترین عمل است می‌شویم تا این که تکبیرة الاحرام را می‌گوییم.

دست‌ها را تا گوش بالا می‌آوریم و به عنوان نمادی که تمام دنیا را پشت سر می‌گذاریم وارد نماز می‌شویم.

نماز هم تک تک تکرار چیزهایی است که هویت انسان مسلمان را تشکیل می‌دهد و نماز هر روز تکرار می‌شود چون هویت هر روز و هر لحظه نیاز به یادآوری دارد.

شاید یکی از دلایلی که توصیه شده در نماز حضور قلب داشته باشیم و معنای چیزی که می‌گوییم را بفهمیم از هیمن لحاظ است که باور کنیم تمام چیزهایی که می‌گوییم عین حقیقت است.

تفکر در تک تک اذکار نماز و حالات نماز و حکمت آن‌ها که در کتاب‌هایی مثل اسرار الصلاة آمده به ما نشان می‌دهد خداوند خیلی باهوش‌تر از عقل ظاهربین ماست.

  • ۷ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۲۸
  • جواد انبارداران

  • ۲ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۱۸
  • جواد انبارداران

لازم است بدانیم: اهل تسنن در فقه چهار سر دسته دارند به نام ابو حنیفه، مالک بن انس، محمد بن ادریس شافعی و احمد بن حنبل. یک زمانی تعداد مفتیان(فتوا دهندگان) اهل تسنن زیاد شد و تصمیم گرفتند فقط 4 نفر را برای فتوا دادن تأیید کنند که این 4 نفر هستند و الآن اهل تسنن چهار گروه هستند: حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی

  • ۵ نظر
  • ۲۳ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۱۹
  • جواد انبارداران

  • جواد انبارداران

  • ۹ نظر
  • ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۲۰
  • جواد انبارداران

دیشب به یکی از آن حالت‌های بحرانی وجودی دچار شدم. چشم‌هایم را از سرم کندم و بردم بالا و از دید یک پرنده زندگی‌ام را نگاه کردم. شخصی از جایش بلند می‌شود، نماز می‌خواند، کتاب می‌خواند، می‌نویسد، می‌خوابد، بازی می‌کند، کار می‌کند، می‌خورد، خرید می‌کند، می‌خوابد و دوباره فردا از نو این کارها را تکرار می‌کند.

فکر کردم زندگی چه قدر پوچ است. زندگی مشتکل از مجموعۀ کارهای تکراری و روتین روزانه است. از صبح که آگاهی خودمان را بعد از خواب به دست می‌آوریم، استرس‌ها و دلهره‌ها شروع می‌شوند، اگر دردهایی در بدن داشته باشیم مثلا گوش دردی که من الآن دارم، به کار می‌افتند. این همه درد می‌کشیم و استرس داریم و حرص زندگی و پول و تحصیل و سلامتی و.. را می‌خوریم تا این که یک روز می‌میریم و از یادها فراموش می‌شویم.

با این حساب صادق هدایت و ارنست همینگوی عاقل‌هایی بودند در میان ما. فرآیند مرگ را تسریع کردند و خودشان تصمیم گرفتند چه روزی به زندگی‌شان پایان بدهند. قدرتمند و با شهامت خودشان را کشتند و مرگ را قبول کردند.

این استدلال خیلی درست است. زندگی واقعا پوچ و خسته کننده است. در فضایی که خدا نباشد و تفسیر درستی از مرگ نداشته باشیم کار درست را دارند انسان‌های خودکُشته می‌کنند. با فنا و نابودی خودمان به یک آرامش ابدی می‌رسیم و در یک لحظه مثل یک خواب به تمام سختی‌هایمان پایان می‌دهیم.

اما چون خدا هست و اعتقادی به نام معاد در اصول دین داریم زندگی اصلا پوچ و بیهوده نیست. کارهای روتین و تکراری معنا می‌یابند و این معنا را مرگ به زندگی می‌دهد. مرگ را اگر پلک زدنی بدانیم، که در یک لحظه از دنیا به برزخ منتقل می‌شویم. دیگر هیچ کار کوچکی بیهوده نیست و حتی بیشتر از یک بی نهایت ارزش دارد. هر یک کار کوچکی در ارتباط با ابدیت خالدی که پیش رو داریم بی نهایت ارزش دارد. لحظاتی که فقط یک بار زندگی می‌شوند و زمینۀ ادامۀ زندگی در برزخ و قیامت را فراهم می‌کنند.

به خاطر اهمیت و ارزش مرگ است که در قرآن آن قدر روی آن صحبت شده. و در احادیث توصیه شده به قبرستان بروید، مُرده را غسل بدهید و طوری نماز بخوانید که انگار آخرین نماز عمرتان را می‌خوانید.

یاد مرگ فوایدی دارد. باعث می‌شود به شدت روی هر لحظه‌مان مراقبت کنیم، می‌ترسیم از این که گناهی مرتکب شویم، اگر سختی در دنیا ببینیم با خودمان می‌گوییم می‌گذرد و أجل‌مان می‌رسد و راحت می‌شویم، روی خیلی از مسائل پیش پا افتادۀ دنیوی مانور نمی‌دهیم و خودمان را خسته نمی‌کنیم، وسواس کمتری به خرج می‌دهیم.

این نوع زندگی کردن، که هر لحظه به یاد مرگ باشیم و هر فعلی که بخواهیم انجام بدهیم آن را با مرگ تطبیق بدهیم را "زندگی مرگبار" می‌نامیم. این که من این متن را طوری بنویسم که برای بعد از مرگم بماند، در ابدیت من تاثیری داشته باشد، سعی کنم مخلصانه باشد و فایده‌ای به بقیه برساند، تمام این‌ها حاصل تفکر زندگی مرگبار است.

دیشب فهمیدم سردار سلگی شهید شده است و بعدترش فهمیدم یکی از آشنایان که با هم می‌نشستیم و چایی می‌خوردیم و می‌خندیدم بعد از دو هفته درد کشیدن روی تخت بیمارستان جان داده است. دو اتفاق پیش آمده باعث شد شدیدا نگاهم به زندگی تغییر کند، بترسم از این که هنوز کلی نماز و روزۀ قضا دارم، کتاب‌های زیادی امانت گرفته‌ام و هنوز هیچ کاری نکرده و آمادۀ مرگ نیستم.

بالاخره، من، تو و تمام وبلاگ نویس‌های بیان یک روز می‌میرند، یک روزی که شاید اصلا فکرش را نمی‌کنیم و روز آخر از خودمان باید بپرسیم، آیا واقعا زندگی کردیم؟

به هر جهت تصمیم گرفتیم یک چالش وبلاگی را شروع کنیم، به این اسم که:

«10 کاری که باید قبل از مرگم انجام بدهم»

در یک پُست به همین اسم 10 کاری که حتما می‌خواهید قبل از مرگتان انجام بدهید را بنویسید و در آخر پست حداقل 5 نفر از دوستان‌تان را به این چالش دعوت کنید. 

بعد از نوشتن پست، لینکش را بفرستید تا انتهای همین پست درج شود. بعد از اتمام چالش که تا 1 اردیبهشت است. یک آمار بگیریم که خلق الله چه چیزهایی می‌خواهند قبل از مرگشان انجام بدهند.

از آقای سر به هوا، رضا :)(من نمی‌دونم باید یه جا بفرستی)، رفیقِ نیمه راه، نقل بلاگ، دکتر صفایی نژاد، حامد و فانوسش، میرزا مهدی، نا دم، فیشنگار، هنرنامه(محمد حسین)، امیر+، بخاری، امید شمس آذر، من مبهم، دختر بی بی، ///ه امیری، علیرضا گلرنگیان، پرنیان، نبات خدا، سبو، رئوف، سمیرا شیری، آقای مهربان و سنین +رفقایی که اسمشان یادم نمی‌آمد، دعوت می‌کنم در این چالش شرکت کنند.

شرکت کنندگان:

1. رفیق نیمه راه

2. محمد حسین

3. نبات خدا

4. آقای امید شمس آذر

5. فاطـــღـــمـه ツ 

6. آقا محمد نقل بلاگ

7. خودم :/

8.  گلشید

9.  آرام :)

10.  فتل فتلیان

11. تنبور

12. سُولْوِیْگ

13. حسین

14. BLUE PRINCESS

15. ماجده

16. امیر+

17. حسین

18. رئوف

19. Dark Angel

20. نادم

21. آدینه

22. marya.m

23. یا زهرا

24. رهام Geramiha

25. محمد صدرا عبدالعلی زاده

26. Kimia Kvn

27. ح جیمی

28. بنده خدا

29. شارمین امیریان

30. محسن رحمانی

31. هیوا جعفری

32. آناهیتا. ب

33. حامد

34. شیفته گونه

35. حسین...

36. ramtin

37. محمد عرفان بهنام پور

38. غریبه آشنا A

39. علیرضا

40. در حوالی اریحا

41. مشکات

42. فاطمه م__

43. فرشتۀ روی زمین (حالا این طور نیستش که بقیه فرشته نباشنا)

44. محبوبه شب

45. بی نام

46. دلآشفت

47. میم إبن کاف

48. بخاری

49. میرزا مهدی

50. فیش فیشــــ

51. دکتر صفائی نژاد

  • جواد انبارداران